تکبر زن در مقابل نامحرم

(تغییرمسیر از حکم تکبر برای زن)
سؤال

حکم تکبر برای زن چیست؟


درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


تکبر زن در برابر نامحرم، نیکو شمرده شده است. دلیل آن حفظ کرامت و شأن او در برابر نامحرم و پیشگری از خطرهای احتمالی است. مراد از تکبر زن، کوچک شمردن نامحرم نیست؛ بلکه زن با نشان دادن خودبزرگ‌بینی در برابر او، خود را از اینکه ابزار لذت‌جویی او شود، بزرگ‌تر و با ارزش‌تر معرفی می‌کند.

بنابراین، تکبر به معنای کوچک شمردن دیگران، برای مرد و زن جایز نیست و گناه محسوب می‌شود.

تکبر پسندیده

بر اساس روایتی، امام علی(ع) تکبر را از ویژگی‌های خوب زنان معرفی کرده است. به گفته او، زنی که غرور و تکبر دارد، خود را در اختیارِ (نامحرم) قرار نمی‌دهد.[۱]

منظور از تکبری که برای زنان، صفت خوب شمرده شده، تکبری است که باعث حفظ کرامت و شأن او در برابر نامحرم شود. در روایت نیز،‌ علت نیکو دانستن این ویژگی برای زنان، ارتباط نداشتن آنها با نامحرم شمرده شده است.

تکبر زن در برابر نامحرم، به معنای تحقیر و کوچک شمردن نامحرم نیست؛ بلکه زن با نشان دادن خودبزرگ‌بینی در برابر او، خود را از اینکه ابزار لذت‌جویی آنان شود، بزرگ‌تر و با ارزش‌تر معرفی می‌کند. این رفتار، باعث می‌شود از خطرهای احتمالی پیشگیری شود.

بنابراین، تکبر برای مرد و زن خطرناک است. فقط تکبری برای زن جایز است، که او را از ارتباط غیرِ جایز با نامحرم بازدارد. همچنین تکبر انسان، در مقابل دشمن و فرد بی‌دینِ متکبر نیز، پسندیده شمرده شده است.

اصل روایت

اصل و ترجمه روایتی که در آن نوعی از تکبر، یکی از ویژگی‌های خوب زن دانسته شده، اینگونه است:‌

«خِيَارُ خِصَالِ اَلنِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ اَلرِّجَالِ اَلزَّهْوُ وَ اَلْجُبْنُ وَ اَلْبُخْلُ فَإِنْ كَانَتِ اَلْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ زَوْجِهَا وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا.»[۱]

«بهترين صفات زنان، بدترين صفات مردان است. آن صفات، تکبر، ترس و بخل است. زيرا زن هر گاه متكبر باشد، به كسى جز شوهر خود تسليم نمى‌شود و هنگامی که بخيل باشد، مال خود و شوهرش را حفظ‍‌ مى‌كند و چون ترسو باشد، از آنچه به (آبروی او) ضربه بزند دوری می‌کند.»

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ محمدی ری‌شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۹۱۰.