بیان نکردن ولایت امام علی(ع) در حجةالوداع

نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۹ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

چرا پیامبر، مسئله امامت حضرت علی را در مکه و عرفات و مسجد الحرام بیان نکرد؟

درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


علت بیان ولایت امام علی(ع) در روز غدیر، نزول آیه تبلیغ بر پیامبر اسلام در این روز بوده است. البته تعیین علی(ع) به عنوان جانشین از سوی پیامبر اسلام(ص)، تنها یک بار نبوده بلکه پیش از غدیر نیز در دفعات مختلف صورت گرفته است.

پیامبر(ص)، از بیان ولایت حضرت علی(ع) در مکه دلهره داشتند؛ حاکم حسکانی از عثمان اعشی از امام محمدباقر(ع) نقل کرده که پیامبر(ص)، از این‌که خلافت و ولایت حضرت علی(ع) را در حجة الوداع بیان کند، نوعی دلهره و نگرانی داشتند. هنگامی که حضرت، به محل غدیر رسید، خداوند به پیامبر فرمان داد؛ همان‌گونه که سایر احکام را به مردم بیان کردی، ولایت را نیز بیان کن تا حجت را بر امت تمام کرده باشی. پیامبر(ص) اذعان داشت که اصحاب و امت، تازه از جاهلیت بازگشته‌اند و به آن دوران نزدیک هستند. همه آن‌ها شیفته ریاست و خلافت هستند. بیم من بر علی(ع) می‌رود که امت پس از من علی را که اکثر کسان و نزدیکان اینان را در راه تو کشته، اذیت کرده و قصد جانش را بکنند؛ خدای من! من می‌ترسم از بیان ولایت علی(ع) و شورش اینان و…[۱] هم چنین حاکم حسکانی نظیر همین روایت را از زبان ابن عباس نقل می‌کند.[۲]

علاوه بر این‌ها آلوسی نیز از مفسران بزرگ وهابیت (البته به قول خود شافعی مذهب) می‌گوید: خداوند دستور به نصب علی(ع) داد، لیکن پیامبر(ص)، این دلهره را داشت که مبادا اصحاب شورش کرده و بگویند که محمد(ص)، پسر عمّ و فامیل جوانش را بر ما سروری داد؛ مانند همان چیزی که ابوجهل و ابولهب به پیامبر(ص)، گفتند؛[۳]هم چنین، سیوطی[۴]و زمیلی[۵]آورده‌اند که: پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، دچار نگرانی بود که خداوند با عبارت «وإن لّم تفعل فما بلّغت رسالته»، پیامبر(ص) را تهدید کرد؛ پس از آن که پیامبر(ص)، انتصاب علی(ع)، به جانشینی را بیان کرد، خداوند با عبارت «واللّه یعصمک من النّاس»، ایشان را دلداری دادند؛ چرا که خود پیامبر(ص)، بیش از همه در خطر بودند.

هم چنین اگر به تفسیر طبری،[۶]مراجعه کنیم، می‌توانیم، دلهره و نگرانی پیامبر(ص)، از بیان این مسئله چه در مکه و چه در غدیر را مشاهده نماییم.

ممکن است در این‌جا سؤال شود که پیامبر از شورش چه کسانی می‌ترسید و از چه کسانی بر جان خود و علی بیم داشت؟ در مجمع البیان[۷]شیخ طبرسی (که مورد اعتماد شیعه و سنی است) و عمدهالقاری فی شرح صحیح بخاری[۸] آمده که: پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، از قریش و یهود می‌ترسید و بر اجتماع آن‌ها و انهدام اسلام همواره بیم داشت، چرا که هم یهود و هم قریش از علی ((ع)) زخم خورده بودند.

ج) حتی شواهدی وجود دارد که بیان می‌کند، پیامبر(ص)، در خود مکه هم نسبت به تعیین جانشین خود سعی و تلاش می‌کرده‌اند؛ در کتاب مسند احمدبن حنبل،[۹]با سند بسیار صحیح و معتبر آمده که: پیامبر(ص)، در مکه فرمودند: … دوازده نفر بعد از من بر مؤمنان، ریاست و حکومت و امامت و خلافت می‌کنند؛ احمدبن حنبل از ابن عباس نقل می‌کند که عده ای از صحابه با ایجاد سروصدا و مزاحمت مانع از ادامه سخنان پیامبر(ص)، شدند. این مطلب را ابن کثیر دمشقی[۱۰]با سند صحیح و معتبر آورده است؛ ابن حجر عسقلانی[۱۱]و هیثمی نیز[۱۲]این حدیث را آورده و آن را صحیح و معتبر دانسته‌اند.

جالب این که در صحیح مسلم،[۱۳]از ابن عباس، از پیامبر(ص)، نقل شده که در خود مکه در ضمن سخنرانی خود فرمودند: عزت دین من با ۱۲ نفر است و مادامی که به کتاب خدا و اینان متمسک شوید، گمراه نمی‌شوید؛ پس از این مسئله مردم به شدت سر وصدا کردند؛ زیدبن ارقم می‌گوید: شنیدم که پیامبر(ص) می‌فرمود: کلهم من قریش؛ جالب این که در مناقب علی(ع)، از ابن مغازلی[۱۴] و تاریخ مدینه دمشق[۱۵] ابن عساکر آمده که: در غدیر نیز برخی از مردم و صحابه به هنگام سخنان پیامبر(ص)، قصد برهم زدن مجلس را داشتند که این بار موفق نشدند؛ این مطلب را هیثمی در مجمع الزوائد[۱۶] آورده و آن را صحیح می‌داند.

پس پیامبر(ص)، در خود مکه هم می‌خواستند، این مهم را مقدمه چینی کرده و شرایط لازم آن را فراهم آورند؛ آنچه مهم است این که آن بزرگوار، با عمل به دستور خداوند متعال، ولایت علی(ع) را ابلاغ کرده و موجب اکمال دین اسلام شدند.

پیامبر(ص)، بنابر احادیث و روایات معتبر و صحیحی که از طریق علمای اهل سنت وارد شده است در خود مکه نیز زمینه‌سازی‌ها و مقدمه چینی‌هایی برای اعلان ولایت حضرت علی(ع) انجام داده بودند.

جستارهای وابسته

منابع

  1. حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۵۴.
  2. همان، ج۱، ص۲۵۷.
  3. تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۱۹۳.
  4. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۸.
  5. تفسیر الوسیط، ج۱، ص۴۸۰.
  6. ج۶، ص۴۱۴.
  7. ج۳، ص۳۸۲.
  8. ج ۱۸، ص۲۰۶ و ج۴ ص۵۹۲.
  9. ج۵، ص۹۸–۹۹.
  10. البدایه والنهایه، خود ج۴، ص۲۵۷.
  11. تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۹۶.
  12. مجمع الزوائد، ج۸، ص۴۲۷.
  13. ج۶، ص۲۶۴، ح۴۶۰۳.
  14. ص۴۲.
  15. ج۴۲، ص۲۲۶.
  16. ج۱، ص۲۷۱.