التعرب بعد الهجره

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۶ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

التعرب بعد الهجره که در روایات به عنوان گناه کبیره یاد شده یعنی چه؟ آیا به دوران جاهلیت برگشتن است یا اخلاق جاهلی داشتن است؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


تَعَرُّب بعد الهجره اصطلاحی است به معنای بازگشت به بادیه پس از هجرت به مدینه در زمان رسول خدا(ص) است. همچنین عدم قبول ولایت اهل بیت را مصداق تعرب بیان نموده‌اند. دلیل این موضوع دور ماندن شخص از جامعه اسلامی و گرویدن وی به اخلاق و رفتار غیرمسلمانان ذکر شده است. البته میان بازگشت به جاهلیت و تغییر اخلاق نیز بحثی است که بیشتر متوجه تغییر رفتار در صورت باقی ماندن در کشورهای غیرمسلمان و یا جمعیت‌های این چنینی است. قدرت بر هجرت نیز جزء شروط آن ذکر شده است.

مفهوم تعرب

تعرب در لغت یعنی خود را شبیه اعراب کردن.[۱] و در اصطلاح روایات اسلامی یعنی پس از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه در سال ۱۳ بعثت، بر هیچ فرد مسلمانی جایز نیست که با داشتن امکان هجرت، باز در مکه یا شهرها و حتی کشورهای غیرمسلمان(بیشتر اشاره به مسئله کفر و مناطقی که ساکنین آن کافر هستند دارد) سکونت کند؛ و به کسی که از دار کفر به دار اسلام مهاجرت نکند می‌گویند تعرب کرده است.[۲]

بنابر این تعرب یعنی کوچ نکردن از شهر یا کشور غیرمسلمان به شهر یا کشور اسلامی که بتواند آزادانه به دستورات اسلام عمل کند. البته شرط قدرت هجرت داشتن نیز لازم است و اگر کسی نتواند هجرت کند معذور است و مرتکب گناه نشده است. گاهی نیز تعرب را عام‌تر گفته‌اند چنانچه امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که اسلام آورد ولی ولایت ما را نپذیرد به تحقیق پس از هجرت تعرب کرده است.[۳] طبق این روایت، تعرب فقط هجرت نکردن و در کشور غیرمسلمان باقی ماندن نیست، بلکه ولایت اهل بیت(ع) را نپذیرفتن نیز تعرب است، زیرا ولایت ادامه دهنده مسیر نبوت است و کسی که ولایت را نمی‌پذیرد همانند کسی است که تعرب نموده و از فهم معارف اسلامی و تفسیر واقعی قرآن دور می‌ماند.

نقل در روایات

در روایات اسلامی که اهل بیت گناهان کبیره را می‌شمارند، تعرب را نیز یکی از گناهان کبیره دانسته‌اند و در این رابطه بیش از ۳۲ روایت از ائمه در کتب‌های روایی وارد شده است که به یک نمونه اشاره می‌شود:

امام صادق(ع) فرمودند: گناهان کبیره هفت چیز است:

  • قتل مؤمن از روی عمد (قتل از روی خطا و نیز قصاص قاتل و … با گفتن کلمه عمد خارج می‌شوند)
  • تهمت خلاف عفت زدن (زنان و مردان پاکیزه را متهم به زنا کار کردن)
  • فرار از جنگ.
  • تعرب بعد از هجرت.
  • خوردن مال یتیم با ظلم.
  • خوردن ربا پس از روشن شدن، (یعنی پس از این که روشن شود معامله‌ای ربوی است)
  • هر چیزی که خداوند به عمل کننده آن وعده آتش جهنم داده است.[۴]

بازگشت به دوران جاهلی یا دارا شدن اخلاق جاهلی

اما این که تعرب برگشتن به دوران جاهلیت یا اخلاق جاهلیت داشتن است، از روایات استفاده می‌شود که با تعرب، شخص مسلمان از جامعه اسلامی درمانده و نمی‌تواند به وظایفش عمل کند. همچنین از فهم مسائل دینی دور مانده و جاهل زندگی می‌کند؛ نه این که از دین برگشته و مثل دوران جاهلیت به بت‌پرستی و کارهای دیگر روی می‌آورد؛ البته ممکن است بر اثر دوری از جامعه اسلامی نتواند، وظایف خود را به درستی انجام دهد و مثل دوران جاهلیت به خرافات و جهالت‌ها روی آورد و زندگی‌اش همانند زندگی افراد دوران جاهلیت باشد و اخلاقش نیز به مرور زمان از اخلاق اسلامی دور می‌شود.

امام رضا(ع) علت تحریم تعرب بعد از هجرت را توسط خداوند متعال چنین ترسیم فرموده‌اند:

  • برگشت از دین؛
  • با تعرب کمک کردن به انبیا و حجج الهی ترک می‌شود و نیز مفاسدی که در جامعه بوجود می‌آید، کسی از آن‌ها جلوگیری نمی‌کند؛
  • از بین بردن حقوق دیگران به خاطر سکونت در جامعه کفر.

سپس امام رضا(ع) فرمود: «بنابر این کسی که دین را بشناسد، دیگر ماندن در میان اهل جاهل را جایز نخواهد دانست چرا که با این کار از دانستن مسائل دینی بی‌بهره‌اند و در نتیجه دستورات الهی را ترک خواهد کرد و با اهل جهل مراوده داشتن نیز به صلاح یک مسلمان نیست.»[۵]

بنابراین تعرب به معنای بازگشت شخص مسلمان به دوران جاهلیت و یا دارا شدن اخلاق جاهلی و انکار خدا و پیامبر نیست، بلکه با دوری از جامعه اسلامی و جاهل ماندن و نیز احتمال اینکه به مرور اخلاقش شبیه اخلاق جاهلیت و عملش همانند دوران جاهلیت ‌شود اطلاق شده است. هر چند در دوران جاهلیت بترستی نماد تعرب بوده و در صورتی که در زمان کنونی اتفاق بیفتد با پوشش اسلامی خواهد بود.


منابع

  1. ابن منظور، لسان العرب، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱، ص۵۸۶.
  2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق، ب۱۱، ج۵۵، ص۳۲۰.
  3. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش، ص۱۴۴.
  4. کلینی، محمد، کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چهارم، ۱۳۶۵ش، باب کبائر، حدیث ۳، ج۲، ص۲۷۷.
  5. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، مکتبه داوری، بی تا، ج۲، ص۴۸۱، ب ۲۳۳؛ عیون الاخبار الرضا(ع)، بی جا، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۹۲، باب ۳۲؛ بحار الانوار، ج۷۶، ص۹۸، و ج۶، ص۹، ب ۶۸؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت احیاء التراث، اول، ۱۴۰۹ق، ج۱۵، ص۱۰۰، ب ۳۶.