پاکدامنی حضرت فاطمه(س) و حرام‌شدن آتش بر ذریه او

از ویکی پاسخ
سؤال

پیامبر(ص) در حدیثی فرموده‌ است: «فاطمه عفت و پاک‌دامنی خویش را حفظ کرد و خداوند آتش را بر ذریه فاطمه(س) حرام و آنان را از عذاب آتش مصون داشت.» آیا این حدیث صحیح است؟

درگاه‌ها
فاطمیه.png


روایت عفت و پاکدامنی حضرت فاطمه(س) و نجات فرزندانش از آتش از پیامبر(ص) نقل شده اما از سایر معصومین نیز بیان شده است. روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده دارای سلسله سندی معتبر بوده و تمام راویان آن ثقه و مورد تایید علمای علم رجال هستند. درباره مضمون روایت مطابق با روایت امام رضا(ع) نسبت داشتن با حضرت فاطمه(س) دلیل بر خلاصی از آتش نبوده و روش عملی امامان نیز چنین چیزی دیده نمی‌شود. نمونه عملی آن امام سجاد(ع) است که در عبادت و راز و نیاز سرآمد است.

سند روایت

روایت ثمره عفت و پاکدامنی حضرت فاطمه(س) در اصل از وجود پیامبر(ص) صادر شده اما دارای سندهای متعددی است و توسط سایر اهل بیت(ع) نیز بیان شده است. امکان بررسی تمام اسناد این حدیث وجود ندارد؛ سلسله سند این روایت مطابق نقل حماد بن عثمان، ابن ولید از محمد بن الحسن الصفار از عباس بن معروف از علی بن مهزیار اهوازی از حسن بن علی الوشا از محمد بن قاسم بن فضیل از حماد بن عثمان از امام صادق(ع)، از معنای کلام پیامبر سؤال نموده و امام صادق(ع) فرمود: «مقصود از کلام رسول الله(ص) آن عده از فرزندان زهرا است که از عذاب آتش الهی آزاد هستند و آنان حسن و حسین و زینب و ام کلثوم هستند.»[۱]

سلسه راویان روایت

هفت نفر در سلسله سند این حدیث قرار گرفته که اعتبار و عدم اعتبار آنان به تشخیص علماء علم رجال است؛

  • حماد بن عثمان که اولین راوی در این سند بوده کسی است که شیخ طوسی در «فهرست» خود از ایشان به عنوان ثقه و جلیل القدر یاد کرده و گفته ایشان دارای کتاب است.[۲]
  • محمد بن قاسم که نجاشی از علماء رجال ایشان را توثیق نموده و فرموده محمد بن قاسم امامی مذهب و ثقه است.[۳]
  • حسن بن علی الوشّاء را نجاشی از افراد برجسته شیعه شمرده او را به عنوان «عین من اعیان الطائفه» معتبر دانسته‌ است.[۴]
  • علی بن مهزیار چهارمین نفر در سلسله سند است که از امام رضا(ع) روایت نقل کرده و از افراد ویژه امام جواد(ع) و وکیل آن حضرت بوده و در وثاقت و اعتبارش از نظر اهل تشخیص تردیدی نیست.[۵]
  • محمد بن حسن صفار که یکی دیگر از راویان این روایت است، نجاشی در رجال خود به وثاقت، عظمت قدر و منزلت و قلت اسقاط در روایت، یاد کرده و توثیق نموده است.[۷]

با توجه به معتبر بودن آحاد سلسله سند این روایت تردیدی در صدور آن از معصوم(ع) باقی نمی‌ماند علاوه بر این که روایت مستفیضه است.

معنا و مفهوم روایت

اما معنایی که این روایت ارائه می‌دهد، این مطلب است که آتش بر ذریه و نسل حضرت زهرا(س) که نسل پیامبر(ص) هستند، حرام است و سؤال این است که آیا همه ذریه فاطمه(س) مقصود است یا عده خاصی مورد نظر پیامبر(ص) بوده‌ است؟

در پاسخ باید گفت، این که مقصود همه ذریه حضرت زهرا(س) بوده باشد و آنان به صرف انتساب به آن حضرت اهل نجات باشند، با عقل و نقل سازگار نیست، زیرا بر این مبنا از نظر عقلی باید تکالیف دینی نسبت به آنان لغو باشد زیرا فرض این است که آنان به مجرد انتساب اهل نجات‌اند در حالی که چنین نیست.

به علاوه روایات فراوانی در منابع روائی از معصومین(ع) به ما رسیده که می‌گوید این طرز فکر که صرف ارتباط نسَبی نجات بخش است، اشتباه است و بر همین اساس در رابطه با روایت مورد سؤال از معصومین(ع) سؤال شده و آنان جواب منطقی و عقلایی داده‌اند و مسئله اطاعت از خدا و معصومین(ع) را یک امر ضروری و غیرقابل انکار دانسته‌اند از جمله در زمان امام رضا(ع) این فکر که مجرد ارتباط نسَبی با فاطمه و اهل بیت(ع) عامل نجات است از سوی برخی‌ها تبلیغ می‌شده که امام رضا(ع) مانع از ترویج این تفکر غلط شده‌ است؛

زید النار برادر امام رضا(ع) در مجلسی دم از مقامات خاندان پیامبر(ص) می‌زد و به‌طور غرورآمیزی مرتب می‌گفت ما چنین هستیم و ما چنان هستیم، راوی روایت می‌گوید امام(ع) به زید النار فرمود: «اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا(ص) وضع استثنائی داشته باشند و خداوند بدکاران آنها را معذب نکند و عمل نکرده به آن‌ها پاداش دهد، پس تو از پدرت موسی بن جعفر(ع) در نزد خدا گرامی‌تری زیرا وی خدا را بندگی کرد تا به درجات قرب نایل آمد و تو می‌پنداری که بی‌آنکه بندگی خدا کنی می‌توانی در درجه موسی بن جعفر قرارگیری! سوگند به خدا هیچ‌کس به مقام قرب خدا نمی‌رسد مگر به اطاعت از او و تو گمان کردی که به معصیت خدا به مقام قرب الهی می‌رسی و این گمانی است زشت.

زید گفت: من برادر تو و فرزند پدر تو هستم، حضرت فرمود: آری تا وقتی که معصیت نکنی زیرا حضرت نوح(ع) به خداوند عرضه داشت:

﴿وَنَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکمُ الْحَاکمِینَ؛ پروردگار من همانان پسرم از اهل من می‌باشد و وعده تو حق است.(هود:۴۵) خداوند در اسخ می‌فرماید: ﴿قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ…؛ خداوند به حضرت نوح(ع) فرمودند: فرزندت از اهل تو نیست او خود ناصالح است(هود:۴۶) پس خدای عزوجل پسر نوح را از این که از جمله خاندان نوح باشد نفی کرد به دلیل معصیت و گناهش.[۹]

نتیجه عمل صالح

بنابریان صرف فرزندی و انتساب به پیامبر(ص) و فاطمه زهرا(س) سودی ندارد و عمل صالح لازم است. مطابق رویات و روایات تایید کننده آن آتش فقط بر آن عده از سادات حرام است که اهل طاعت عبادت و بندگی باشند و لذا برای روایت مورد سؤال در برخی روایات امام حسن و امام حسین، زینب و ام کلثوم(ع) را به عنوان مصداق کامل روایت ذکر کرده‌ است.[۱۰]

طاووس یمانی می‌گویند امام سجاد(ع) را در تاریکی شب مشغول مناجات و عبادت دیدم که گریه می‌کرد، عرض کردم این زاری و بی تابی چرا در حالی که شما فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه و علی(ع) و حسین(ع) هستید، فرمود: «ای طاووس سخن نسَب را کنار بگذار که خدا بهشت را برای کسی خلق کرده که مطیع و نیکوکار باشد هر چند غلامی سیاه چهره باشد و آتش را آفریده‌ است برای کسی که نافرمانی کند هر چند آقا زاده‌ای از قریش باشد. مگر نشنیده‌ای سخن خدا را که فرموده است: «وقتی که در صور دمیده شود نسب‌ها منتفی است و از یک دیگر پرسش نمی‌کنند».[۱۱] به خدا قسم فردا تو را سود نمی‌دهد مگر عملی صالحی که امروز پیش می‌فرستی.»[۱۲]

منابع

  1. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۴۳، ص۲۳۱.
  2. شیخ طوسی، محمد. الفهرست، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۵.
  3. نجاشی الکوفی، شیخ احمد بن علی، رجال نجاشی، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق، ص۳۶۲.
  4. تفرشی، السید المصطفی، نقد الرجال، آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۳۵۱ و طرائف المقال، ج۱، ص۲۱۷.
  5. رجال نجاشی، تحقیق، شبیری زنجانی، ص۲۵۳، همان.
  6. رجالی نجاشی، همان، ص۲۸۱.
  7. رجال نجاشی، ص۲۵۴.
  8. التفرشی، السید المصطفی، نقد الرجال، آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص ۱۷۰.
  9. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۴۳، ص۲۳۲.
  10. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۴۳، ص۲۳۱.
  11. مؤمنون / ۱۰۱.
  12. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۴۶، ص۸۱ به بعد.