اعتراف مجریان سقیفه به حقانیت امام علی(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۶ توسط Golpoor (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

آیا مجریان سقیفه به برتری و حقانیت امام علی(ع) اعتراف کردند؟

مجریان سقیفه شناخت کافی نسبت به برتری امام علی(ع) داشته و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند؛ چنانکه در موارد متعددی به‌صراحت و یا غیرمستقیم به حقانیت و شایستگی امام علی(ع) اعتراف کرده‌اند؛ اما جاذبه قدرت و حکومت سبب شد، خلافت را غصب کنند. از جمله تبریک ابوبکر و عمر به امام علی(ع) در واقعه غدیر خم، اعتراف ابوعبیده جراح به حقانیت امام، اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر و پشیمانی او در پذیرفتن خلافت و اقرار عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع).

اعتراف ابوبکر و عمر در غدیر خم

بعد از این که پیامبر(ص) در غدیر خم، امام علی(ع) را به فرمان خداوند به جانشینی خود معین کرد از مسلمانان حاضر در غدیر خم خواست تا به خیمه امام علی(ع) رفته و به او تبریک بگویند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا(ص) از زنان خود نیز خواست به علی(ع) تبریک بگویند.[۱] گفته شده است ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که به امام علی(ع) تبریک گفته و با وی بیعت کردند.[۲] ابوبکر و عمر خطاب به امام علی(ع) گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ بَه بَه بر تو ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».[۳]

اعتراف ابو عبیده جرّاح

ابو عبیده جرّاح یکی از مجریان سقیفه‌ای دانسته شده که نقش مهمی در روی کار آمدن ابوبکر داشت. او پس از امتناع علی(ع) از بیعت با ابوبکر به آن حضرت گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار کن که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته‌تر هستی، زیرا ملکات فاضله، ایمان نیرومند، علم وسیع، درک و واقع بینی، پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر(ص) برای همه محرز است».[۴]

اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر در امر خلافت

طبق داده‌های تاریخی، اعتقاد به عدم شایستگی ابوبکر در برخی از گفتار عمر بن خطاب آمده است؛ چنانکه نقل شده است که او، بیعت با ابوبکر برای زمامداری مسلمین را کاری عجولانه قلمداد کرد.[۵] ابوبکر نیز پس از به دست گرفتن حکومت در سخنرانی‌های عمومی، به برتر نبودنش در امر خلافت و عدم شایستگی برای این منصب و همچنین احتمال خطای خود اشاره کرد.[۶]

برخی از عالمان اهل‌سنت چون ابن ابی الحدید معتزلی اعتقاد به مقدم شدن مفضول بر افضل در خلافت داشته و گفته‌اند: افضل - علی (ع) - خانه‌نشین شد و مفضول - ابوبکر - بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.[۷]

پشیمانی ابوبکر در پذیرش خلافت

بعد از غصب خلافت علی(ع) و غصب فدک، ابوبکر به همراه عمر برای دلجویی به خانه حضرت فاطمه(س) رفتند؛ اما حضرت زهرا(س) با ورود آنها به منزل مخالفت کرد که با وساطت امام علی(ع) وارد خانه شدند. فاطمه(س) از آن دو روی برگرداند و پاسخ سلامشان را نداد و با اشاره به حدیث پیامبر(ص) مبنی بر یکی بودن نارضایتی خود با پیامبر(ص) فرمود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم. ابوبکر پس از شنیدن این سخنان تصمیم گرفت خلافت را رها کند که با وساطت دیگران در خلافت ماند.[۸] ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی نیز به پشیمانی خود برای قبول خلافت و همچنین آزار و اذیت حضرت فاطمه(س) اشاره کرد.[۹]

.

اعتراف عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع)

عمر بن خطاب در دوران حکومت، بارها با اشاره به عجز و ناتوانی علمی خود، به شایستگی علمی امام علی(ع) اشاره کرده که به صورت غیر مستقیم به افضلیت امام بر او اشاره می‌کند.

در گزارشی آمده است: مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت؛ اما اظهار کرد که قبلاً با کسی رابطه‌ای نداشت. عمر حکم به سنگسار او کرد؛ اما امام علی(ع) از اجرای حدّ جلوگیری نمود و فرمود که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه‌ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معیّن شده است ﴿وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا[۱۰]) و در آیه‌ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است﴿وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ[۱۱] اگر دو سال از سی ماه کم شود، برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علیٌّ لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».[۱۲] عمر بارها در مواقع مختلف این جمله را به کار برده است.[۱۳]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  • فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی.
  • الغدیر، آیت الله امینی، ترجمه محمد تقی واحدی.
  • علی کیست؟، فضل الله کمپانی.


منابع

  1. میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.
  2. میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۱۷۹.
  3. حسكاني، عبيد الله بن عبدالله، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تهران، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1411ق، ج1، ص203؛ امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.
  4. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.
  5. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث ، چاپ دوم، 1387ش؛ ابن هشام، السیره النبویّه، قم، نشر ایران، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸-۳۰۹.
  6. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.
  7. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.
  8. ابن قتيبة الدينوري، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، ص۱۳۱۴.
  9. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۳۶؛ ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۴۶۳.
  10. سوره احقاف، آیه ۱۵.
  11. سوره لقمان، آیه ۱۴.
  12. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام قم، علامه، 1379ق، ج2، ص362.
  13. برای نمونه نگاه کنید به: شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1404ق، ج4، ص36.