امام علی(ع) و تحویل ندادن قاتلان عثمان به معاویه
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
آیا سزاوار نبود علی(ع)، قاتلان عثمان را به معاویه بسپارد تا او آنها را قصاص کند. و به این وسیله از بروز جنگ جلوگیری کند؟!
معاویه و ادعای مشارکت امام علی(ع) در قتل عثمان
معاویه ادعا داشت که قاتلان عثمان در جمع یاران امام علی(ع) حضور دارند. او حتی ادعا کرد که علاوه بر یاران، خود امام علی(ع) نیز عامل قتل عثمان، بوده است.[۱] محققان معتقدند، معاویه تلاش داشت، اتهام به علی(ع) را وسیله خواستههای خویش کند. او میخواست بهانهای برای مخالفت با علی(ع) داشته باشد تا راه برای دستیابی او به خلافت، هموار گردد.
ادعای مشارکت حضرت علی(ع) در قتل عثمان، سخن ناحقی بود که از طرف معاویه بیان میشد. علی(ع)، مخالف کشته شدن عثمان بود. آن حضرت کشته شدن عثمان را، مساوی با باز شدن درهای فتنه، قلمداد کرده و تلاشهای فراوانی برای جلوگیری از کشته شدن عثمان انجام داد.[۲]
شایسته نبودن معاویه برای قصاص قاتلان
تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه را به دلایلی، فاقد مشروعیت و اعتبار دانستهاند:
- با وجود خلیفه مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، هیچ حقی برای معاویه در این درخواست باقی نمیماند.
- اگر علی(ع) میتوانست قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد، و این کار را انجام میداد، این کار، نوعی مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن حکومت معاویه در شام محسوب میشد؛ در حالی که وی یک حاکم عزل شده از طرف علی(ع) بود. در همین راستا علی(ع) در یکی از نامهها گفته بود که معاویه به مانند دیگر مسلمانان با علی(ع) بیعت و تبعیت کند و سپس آنان را نزد امام به محاكمه بكشاند، تا بين معاویه و آنان به كتاب خدا داورى كند.[۳]
کمک نکردن معاویه به عثمان
در زمان محاصره عثمان در «دارالاماره»[۴] معاویه با وجود قدرت لازم، به تقاضای کمک عثمان، هیچ توجهی نکرد.[۵] او میدانست اگر عثمان کشته شود، میتواند از کشتن او سود ببرد. یعقوبی مورخ مسلمان این وقایع را چنین نقل میکند که عثمان در خانهاش محاصره بود. پس به معاویه نامه نوشت و از او خواست که با شتاب، نزد وی آید. معاویه با دوازده هزار نفر رهسپار مدینه شد، سپس به سپاهیانش گفت: در مرزهای شام بمانید تا من نزد امیرالمؤمنین بروم و از کار او، آگاه گردم. معاویه نزد عثمان آمد و گفت: آمدهام که نظر تو را بدانم و آنگاه نزد آنان بازگردم و ایشان را به مدینه آورم. عثمان گفت: نه به خدا قسم! لیکن تو خواستی که من کشته شوم سپس خود را مسئول انتقام خون من معرفی کنی. معاویه از مدینه رفت و به سوی او برنگشت تا کشته شد.[۶]
مشخص نبودن قاتل عثمان
چرا آن حضرت، خود اقدام به محاکمهٔ قاتلان عثمان نکرد؟ همانگونه که از تاریخ و از کلمات امام بر میآید،[۷] قاتل عثمان شخص واحدی نبود، بلکه وی در جریان یک انقلاب کشته شد که در آن، افراد زیادی از مردم مدینه و سایر شهرها حضور داشتند.[۸]
دینوری مینویسد:
«محمّدبنابیبکر، عثمان را گرفت و وی را به پشت بر زمین زد، و روی سینهاش نشست، ریش عثمان را گرفت و گفت: نعثل! معاویه به کمک تو نیامد، همچنین، ابنعامر و ابنابیسرح. عثمان به محمدبنابیبکر گفت: اگر پدرت مرا در این وضعیت میدید، بر من گریه میکرد. محمد با شنیدن این سخنان، عثمان را رها کرد و از خانهٔ وی بیرون رفت… مردی از کوفه به عثمان نزدیک شد و با نیزه بزرگی که در دست داشت کتف عثمان را زخمی کرد، به طوری که خون فوران کرد و مقداری از آن بر قرآن ریخت، فردی دیگر، با پا ضربهای محکم به عثمان زد و دیگری با شمشیری که در دست داشت ضربهای بر عثمان فرود آورد و عثمان در اثر این ضربه از هوش رفت.
زنان ناله و شیون کردند، پس از مدتی مقداری آب بر صورت عثمان پاشیدند و وی به هوش آمد.
محمد وارد شد و به عثمان گفت: نعثل! دین خدا را تغییر دادهای! مردی از مصر وارد جایگاه عثمان شد و ریش وی را گرفت و یک مشت از ریش عثمان را کند! شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و گفت: کار او را به عهدهٔ من بگذارید، مرد شمشیرش را بالا برد، عثمان دستش را جلوی شمشیر مرد مصری قرار داد، مرد مصری با ضربهای دست عثمان را قطع کرد. مردی کوتاهقد و سیاهچهره با موهای مجعد، وارد شد و در حالی که گرز آهنینی در دست داشت… ضربهای بر سر عثمان زد و وی را زخمی کرد و در اثر آن عثمان بر زمین افتاد… مرد مصری، در حالی که شمشیر خود را از غلاف بیرون آورده بود گفت: به خدا سوگند بینی او را قطع میکنم… مرد دیگری وارد و گفت: عثمان را برای من بگذارید. سپس نوک شمشیر خود را بر روی شکم عثمان قرار داد و با فشاری محکم شمشیر را در آن فرو برد. نائله همسر عثمان ـ با دست خود شمشیر را گرفت ولی در اثر این کار چند انگشت وی قطع شد. عثمان با این ضربه شمشیر کشته شد. همسر عثمان، در پی دیدن این صحنه، شروع به فریاد زدن کرد. پس از مدتی نائله خود را به قسمت بالای دار الاماره رساند و گفت: عثمان کشته شد.[۹]
منابع
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۵۱۹.
- ↑ ر. ک. محمدبنجریر طبری، همان، ج۶، ص۲۲۱۳؛ نهجالبلاغه، همان، خطبه ۱۶۴.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۶۴.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج۹، ص۳۷۸۹.
- ↑ ر. ک. احمدبنیحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج۲، ص۲۸۷.
- ↑ ابنواضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۷۲.
- ↑ نهجالبلاغه، همان، خطبه ۱۶۴، نامه۹؛ علیبنحسین مسعودی، مروّج الذهب، همان ج۱، ص۷۰۳.
- ↑ محمدبنجریر طبری، همان، ج۶، ص۲۲۵۰؛ ابنمسکویه، تجاربالأمم، مترجم ابوالقاسم امامی، ج۱، ص۳۹۵–۳۹۶؛ عزالدّین ابناثیر، همان، ج۹، ص۲۵۹؛ علیبنحسین مسعودی، مروّج الذهب، همان ج۱، ص۷۰۰–۷۰۱؛ ابنقتیبه دینوری، همان، ص۶۷–۶۸.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، همان، ص۶۷–۶۸.