توابین و خیانت شیعیان به امام حسین(ع)

سؤال

پدیده توابین در تاریخ عاشورا، گواه بسیار روشنی بر خیانت شیعیان به امام حسین «ع» است؛ شیعیان خود امام «ع» را دعوت کرده و فریب دادند و سپس او را در صحرای کربلا کشتند؛ توابین نماد امام کشی شیعیان است؛ اهل سنت در این حادثه هیچ نقشی نداشته‌اند.

درگاه‌ها
امام حسین.png


شیعیان در مقابل امام حسین(ع) در کربلا نبودند؛ بلکه اهالی کوفه که برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و از او دعوت به قیام کردند پس از آمدن ابن‌ زیاد مجبور به بازپسگیری دعوت خود شدند که شیعیان جزئی از آنان بودند. شیعیان پس از اینکه از عدم یاری رساندن بهه امام حسین پشیمان شدند گروه توابین را تشکیل دادند و برای انتقام خون امام حسین(ع) قیام نمودند.

عدم مخالفت شیعیان با امام حسین(ع)

هیچ شیعه‌ای در کربلا علیه امام حسین(ع)، اقدام نکرد؛ البته توابین به عللی نتوانستند به امام خود یاری کنند و بعدها پشیمان شدند و قیام نمودند. اقدام‌کنندگان علیه امام (ع)، تماماً آل ابوسفیان، آل مروان، عثمانی مذهب‌ها و … بودند:

۱. قاتلان امام حسین (ع)، به هیچ وجه شیعه نبوده‌اند؛ دستور قتل از سوی یزیدبن معاویه ـ که حاکم جهان اسلام بود ـ صادر شد که در تمام منابع تاریخی، تصریحاً این مسئله گفته شده و متن دستور یزید به عبید الله بن زیاد در منابع شیعه و سنی موجود است.[۱]

۲. ابن زیاد مجری فرمان یزید نیز به هیچ وجه از شیعیان نبوده است[۲].

۳. مباشرین در قتل امام (ع)، از جمله شمر بن ذی الجوشن نیز که معروف است قاتل امام است، زنازاده و از خوارج و پیرو بنی امیه بوده است.[۳]

۴. هیچ فردی از شیعه در کربلا مقابل امام(ع) قرار نگرفت و در قتل حضرت شرکت نکرد؛ بلکه اکثر آنها از دشمنان و کینه‌توزان نسبت به امیرمؤمنان (ع)، بودند؛ چنان‌که امام حسین (ع)، خطاب به آنها فرموده‌اند: «یا شیعه آل ابی سفیان …»؛[۴]روشن می‌شود که هیچ‌یک از آنها شیعه‌مذهب نبودند.

نامه اهل کوفه به امام حسین(ع)

عده‌ای که به امام(ع)، نامه نوشتند، تعداد آنها و نامه همه آنها به طور دقیق در منابع نیامده است، بلکه نام و عددِ برخی از اعیان کوفه و بزرگان قبایل در نامه‌ها ذکر شده است؛ آنان بعد از بیعت با نماینده آن حضرت، بیعتشان را شکستند؛ چون در میان آن دعوت کنندگان و امضاء کنندگان نامه‌ها، کسانی بودند که در بین توابین بودند و از رهبران آن شمرده می‌شدند، مانند سلیمان بن صرد[۵] و برخی از نویسندگان نامه که جزو توابین هم نبودند، در سپاه عبیدالله بن زیاد و حاضران در لشکر عمربن سعد در کربلا و در جنگ با امام(ع) ، شرکت داشتند، حضرت، در خطبه‌های روز عاشورا از آنها نام می‌برد و می‌فرماید: ای فلان، ای فلان، مگر شما نبودید که به من نامه نوشتید و به کوفه دعوتم کردید؟ چرا پیمان‌شکنی نمودید! مانند حجاربن اَبجر و شبث بن ربعی این دو نفر حتی در شهادت مسلم نیز شریک جرم شدند.[۶]

برخی از دعوت کنندگان، در کوفه به دستور عبیدالله بن زیاد کشته شدند؛ مانند هانی بن عروه و برخی از دعوت کنندگان با دیدن اوضاع کوفه و شهادت مسلم بن عقیل مخفیانه از کوفه خارج شدند تا به سوی امام حسین(ع) رفته و به او ملحق شوند، اینها هم معدودی چون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه بودند که در رکاب حضرت، شهید شدند.

آنهایی که امام (ع)، را دعوت نمودند و حضرت، مسلم را به سوی آنها با جواب نامه‌هایشان گسیل داشت، چند دسته شدند، که توابین گروهی از آنها بودند که چند سال، پس از شهادت امام (ع) و یارانش، به رهبری سلیمان بن صرد در صدد انتقام از قاتلین حضرت بودند که در نزدیکی کوفه با سپاه عبیدالله بن زیاد درگیر شده و همگی به شهادت رسیدند؛ رهبران شیعه در کوفه که نقش مهمی در قیام توابین داشتند، عبارت بودند از: سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه فزاری، عبدالله بن سعدبن نفیل ازدی، عبدالله بن وال تمیمی و رفاعه بن شداد بجلی؛ علاوه بر شیعیان کوفه که نتوانسته بودند، به امام (ع)، یاری کنند، سلیمان بن صرد از شیعیان مدائن نیز دعوت کرد تا در قیام و نهضت انتقامی‌شان شرکت نمایند؛ از جمله آنها سعدبن حذیفه بن یمان بود؛ حتی از شیعیان بصره نیز در این حرکت شرکت جستند که از جمله آنها می‌توان به مثنی بن مخرمه عبدی اشاره کرد؛ در مجموع می‌توان گفت: در نهضت توابین علاوه بر شیعیان کوفه، شیعیان مدائن و بصره نیز شرکت داشتند، اگرچه تا رسیدن به محل درگیری، توابین شهید شده بودند.

تمام کسانی که به امام حسین(ع)، نامه نوشته بودند، شیعه نبودند؛ مثل حجاربن اَبجر و شبث بن ربعی؛ شیعیان نیز، یا به دست ابن زیاد شهید شدند، مانند هانی بن عروه یا مثل توابین نتوانستند به امام حسین(ع)، کمک کنند، یا مثل مختار زندانی شدند و از یاری حضرت، جا ماندند یا مثل حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه که توانستند خود را به امام (ع)، برسانند و در رکاب آقا شهید شوند.

منابع

  1. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۶۸ به بعد.
  2. همان، ج۸، ص۱۶۸–۱۷۰. . انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۸.
  3. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶، ص۳۳۸.
  4. سیدبن طاووس، اللهوف، ص۱۱۹.
  5. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، چاپ دوم، تهران، اسلامیه، ۱۳۴۹، ص۳۳۳.
  6. ابی مخنف، مقتل، تحقیق یوسفی غروی، چاپ سوم، قم، مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۱۷، ص۲۰۸.