معنای عزیز در قرآن
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
معنای عزیز از نظر ادبیات و از نظر اسلام چیست؟
عزیز در لغت
عزیز از عزز است؛ یعنی توانا، قدرتمند، غلبه کننده و کسی که حالت شکست ناپذیری داشته باشد.}}[۱]
بر همین اساس است که به پادشاهان قدرتمند، عزیز میگفتند؛ یعنی کسی که قدرتش از همه بیشتر است و همه را شکست میدهد و بالاتر از او کسی وجود ندارد.[۲]
برای کسی هم که بر دشمن پیروز میشد عربها میگفتند عزیز گشت یا عزت یافت[۳] و لذا در برخی از کتابهای لغت نوشتهاند، عزیز یعنی غلبه گر و این به خاطر این است که شخص توانا و قدرتمند و شکست ناپذیر و همواره پیروز است؛ بنابراین، معنای لغوی عزیز همان قدرت و توانائی است و اگر به شخصی محترم و گرامی عزیز میگویند[۴] به خاطر این است که آن شخص یک قدرت و اراده ای دارد که دیگران به او با دیدهٔ احترام و بزرگواری مینگرند حال این خصوصیت گاهی قدرت و توانایی مادی است مانند: پول، مقام، زور بازو و گاهی نیز قدرت معنوی است.
در برخی از کتابهای لغت برای عزیز معن ی دومی نیز آمده و آن تحمل کردن دشواری است و به کسی که مصیبتی را تحمل میکند یا گرفتاری دارد، میگویند او عزیز است.[۵] این را هم میتوان گفت: معنای دوم، عزیز نمیباشد، بلکه تناسبی با معنای لغوی دارد که همان شدت بود؛ یعنی تحمل و صبر کردن سخت است و قدرت میخواهد تا بر مشکلات غلبه پیدا کند.
عزیز در قرآن کریم
عزیز از «عزز» است که با مشتقاتش ۱۱۹ بار در قرآن کریم آمده است و در همهٔ اینها معنای توانائی، قدرت و شکست ناپذیری وجود دارد و اگر در برخی موارد هم در مورد انسانهای عادی، مانند فرعون و گنهکاران به کار رفته باز به نوعی با معنای لغوی ارتباط دارد که نشان دادن قدرت است. هر چند در حقیقت انسانها قدرت شکست ناپذیر ندارند، ولی گاهی بر اثر طغیان چنین میپندارند.
نمونههایی از استعمال عزیز در قرآن کریم:
۱. توانایی، قدرت و شکست ناپذیری خداوند متعال: بیشترین موارد استعمال کلمهٔ «عزیز» در مورد خداوند متعال است که میرساند همهٔ انسانها در برابر خداوند متعال، شکست پذیرند و قدرت لایزال، غلبه بر دشمنان، قدرت عذاب کردن و بخشیدن، قدرت خلق و تدبیر جهان، قدرت برپایی محشر و شکست ناپذیر مطلق فقط و فقط خداوند متعال میباشد.[۶]
۲. پادشاه و حکمران: کلمهٔ عزیز گاهی در مورد شاهان و حکمرانان به کار رفته است، علتش این است که مردم آنها را قدرتمند، غلبه کننده و پیروز میدانستند که در واقع همان معنای لغوی عزیز است، هر چند پندار مردم دربارهٔ عزیز بودن این حکمرانان اشتباه بود.[۷]
۳. احترام و غلبه: به انسانهای محترم عزیز میگویند که گاهی این احترام به خاطر مقامات معنوی است و گاهی نیز به خاطر مقام، ثروت و زور بازو، از این روی به آنها عزیز میگویند. بر همین اساس خداوند متعال مؤمنان را هشدار میدهد که احترام و غلبه و عزت اصلی در گرو حرکت در صراط مستقیم الهی است و دل بستن به حکومتهای غیر دینی و مقام و ثروت که زوال پذیرند، پنداری غلط میباشد و این خداوند است که چون قدرت دارد و شکست ناپذیر میباشد، میتواند به انسانهای مؤمن عزت و احترام دهد و پیروزی نهایی را شامل آنها کند.[۸]
۴. خودخواهی و غرور: به نظر میرسد انسان مغرور و خودخواه، خود را پیروز و غالب میداند و در اثر هوی و هوس خود را به نوعی شکست ناپذیر و برتر میداند، لذا در قرآن کریم آمده است که انسانهای گنهکار را عزت میگیرد؛ یعنی خودشان را عزیز میپندارند: {{قرآن|وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّه بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ[۹]؛ «و هنگامی که به آنها گفته شود: از خدا بترسید، عزت (لجاجت و تعصب) آنها را به گناه میکشاند، آتش دوزخ برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است».
۵. سخت و سخت گیر: خداوند متعال در ترسیم شخصیت الهی رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید: ﴿لَقَدْ جَاءکمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ﴾[۱۰]؛ «به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است».
خداوند متعال، رحمت پیامبر اکرم(ص) را این گونه توصیف نمود، مؤمنان را هم کسانی میداند که بر مؤمنان مهربان باشند؛ ولی برای کفار عزیز باشند؛ یعنی سخت گیر باشند و در مقابل آنها کوتاه نیایند، لذا میفرمایند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر کس از شما از آئین خود بر گردد، خداوند جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند. (این جمعیت) در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران عزیز هستند. (یعنی سرسخت و نیرومندند) آنها در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند، این فضل خداست که به هر کس بخواهد میدهد و فضل خدا وسیع و خداوند داناست».[۱۱]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
۱ـ المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج۳، ص۲۰۶، و ج۱۷، ص۲۷.
۲ـ تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج۱۸، ص۱۹۷، ج۲۴، ص۱۶۸.
منابع
- ↑ ر. ک. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۴۰؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ج۴، ص۲۷؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۵۶۳؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۸، ص۱۱۳.
- ↑ ر. ک. مجمع البحرین، ج۴، ص۲۷؛ قاموس قرآن، ج۴، ص۳۴۰.
- ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص۲۷.
- ↑ قاموس قرآن، ج۴، ص۳۴۰.
- ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص۲۷.
- ↑ رک: بقره / ۱۲۹، ۲۰۹، ۲۲۰، ۲۲۸، ۲۴۰، ۲۶۰؛ آل عمران / ۴، ۶، ۱۸، ۶۲، ۱۲۶؛ نساء / ۶۵، ۱۵۸، ۱۶۵ و…
- ↑ ر. ک. یوسف / ۳۰، ۵۱، ۷۸، ۸۸.
- ↑ ر. ک. آل عمران / ۲۶، نساء / ۱۳۹، یونس / ۶۵، هود / ۹۱، یس / ۱۴، ص/ ۲۳.
- ↑ بقره / ۲۰۶.
- ↑ توبه / ۱۲۸.
- ↑ مائده / ۵۴.