قاتل امام حسین(ع)
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
بسیاری از مقاتل و کتابهای تاریخی، سنان بن انس را قاتل امام حسین(ع) دانستهاند. اما در برخی مقاتل دیگر، شمر بن ذیالجوشن، قاتل امام دانسته شده است، کدام یک از این اقوال درست است؟
قاتل امام حسین(ع)، سنان بن انس، شمر بن ذیالجوشن و برخی دیگر ذکر شدهاند.[۱]
سنان بن انس
طبری مورخ مشهور، در کتاب خود، سنان بن انس نخعی را قاتل امام حسین(ع) دانسته است.[۲] ابنجوزی نیز در تذکره الخواص قول صحیح را قاتل بودن سنان بن انس دانسته و معتقد است شمر با او در این امر مشارکت داشته است.[۳]
از جمالالدین یوسف بن حاتم شامی، معاصر سید بن طاووس، نقل شده که عمر بن سعد، به شبث بن ربعی دستور داد سر حسین بن علی را جدا کند. او نپذیرفت. سپس عمر بن سعد، سنان بن انس را برای بریدن سر حسین(ع) فرستاد. سنان رفت و خطاب به امام حسین(ع) گفت: «قسم به خدا! من سرت را جدا میسازم، در حالی که میدانم تو فرزند رسول خدا هستی و بهترین مردم از طرف پدر و مادر میباشی».[۴]
ابوالفرج اصفهانی از علمای قرن سوم هجری نیز در کتاب «مقاتل الطالبین»، قاتل امام حسین(ع) را سنان بن انس ذکر میکند و میگوید که دیگران نیز در قتل او مشارکت داشتند.[۵]
ابنعبدالبر مورخ قرن پنجم در کتاب «استیعاب» قاتل امام حسین(ع) را سنان بن انس معرفی میکند[۶] ابناثیر مورخ قرن هفتم در کتاب اسد الغابه، قاتل را سنان بن انس نخعی دانسته و معتقد است گفتار افرادی که شمر و عمر بن سعد را قاتل دانستهاند، به خاطر این است که شمر مردم را به قتل او تشویق میکرد و عمر بن سعد هم فرمانده سپاه مخالف امام بود.[۷]
شمر بن ذیالجوشن
در موضع دیگر این کتاب، شمر را قاتل امام حسین(ع) دانسته و میگوید:
عن الحافظ عبد العزیز الجنابدی، یقال قتله شمر بن ذیالجوشن الضبابی والذی اخذ رأسه ابن جوان الیمامی.[۸]
ابن عبدالبر از خلیفه بنخیاط نقل کرده است آن کسی که حسین بن علی(ع) را به قتل رساند، شمر بن ذیالجوشن، امیر لشکر عمربنسعد بود؛[۹] و نوشته: شمر در خشم شد و روی سینه مبارک امام حسین(ع) نشست و محاسن آن بزرگوار را گرفت، چون خواست امام(ع) را به قتل برساند، امام(ع) لبخندی زد و فرمود: آیا مرا میکشی و میدانی من کیستم؟ شمر گفت: تو را خوب میشناسم، مادر تو فاطمه، پدر تو علی بن ابیطالب(ع) و جدّ تو محمد مصطفی(ص) است، تو را میکشم و باکی ندارم پس امام را با دوازده ضربهٔ شمشیر به شهادت رساند و سر مبارک حضرت را جدا کرد.[۱۰]
مرحوم شیخ مفید در «ارشاد» میآورد:
«شمر مردان و سواران خود را صدا زد و گفت: وای بر شما! چرا به این مرد نگاه میکنید؟ مادرتان به عزایتان بنشیند. پس از هر طرف به سوی او حمله کردند که وزعه بن شریک بر کتف راستش ضربهای وارد کرد و آن را قطع نمود و یکی دیگر از آنها ضربهای بر پایین گردنش وارد کرد تا خولی بن یزید اصبحی پیاده شد که سر امام(ع) را جدا کند امّا ترسید. شمر به او گفت: خداوند بازوانت را سست کند، از چه میترسی؟ سرانجام شمر به سوی او رفت و سر امام(ع) را جدا نمود و به دست خولی داد و گفت این را نزد امیر عمر بن سعد ببر.»[۱۱]
منابع
- ↑ فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ناشر کتابفروشی اسلامیه، تهران، سال ۱۳۷۷ هـ ق، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.
- ↑ تاریخ طبری، ابن جریر طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج۳، ص۳۴۳.
- ↑ تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۴۴.
- ↑ فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.
- ↑ أبوالفرج إصفهانی،مقاتل الطالبيين، ص۱۱۸، تحقيق سيد احمد صقر، بيروت، دارالمعرفة، بىتا.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستيعاب، ج۱، ص۳۹۳، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دارالجيل، ۱۹۹۲م.
- ↑ ابناثیر، أسد الغابة، ج۱، ص۴۹۸، بيروت، دارالفكر، ۱۹۸۹م.
- ↑ کشف الغمه، اربلی، انتشارات بنی هاشمی، تبریز، ج۲، ص۵۱.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ناشر الفجاله، القاهره مصر، ج۱، ص۳۹۵، و شیخ محمد سماوی، ابصار العین، انتشارات بصیرتی، قم، ص۱۱۴.
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج۴۵، ص۵۶.
- ↑ ارشاد، شیخ مفید، ناشر مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، ج۲، ص۱۱۲.