قاتل امام حسین(ع)
بسياري از مقاتل و كتب تاريخي قاتل امام حسين(ع) را سنان بن انس معرفي كردهاند امّا از سوي ديگر در زيارت ناحيهي مقدسه و زيارت عاشورا و بعضي از مقاتل ديگر، قاتل آن حضرت شمر بن ذيالجوشن دانسته شده است، كدام يك از اين اقوال درست است؟
دربارهي قاتل حضرت سيدالشهدا(ع)، در نقل تاريخ و مقاتل اختلاف بسيار وجود دارد. مرحوم فرهاد ميرزا در «قمقام زخّار و صمصام بتّار» مينويسد:[۱] در قاتل آن حضرت اختلاف شده است و مقاتل مختلف اين افراد را معرفي نمودهاند: ۱) سنان بن انس ۲) حصين بن نمير ۳) مهاجر بن اوس التميمي ۴) كثير بن عبدالله الشعبي ۵) شمر بن ذيالجوشن الكلابي ۶) خولي بن يزيد الاصبحي. چنانچه علي بن عيسي الاربلي در كشف الغمه خولي را قاتل امام حسين(ع) معرفي كرده و آورده است:
قال عمر بن سعد لاصحابه: انزلوا حزّوا رأسه فنزل اليه نصر بن خرشه الضبابي، ثم جعل يضرب بسيفه مذبح الحسين(ع) فغضب عمر بن سعد، فقال الرجل، ويحك انزل الي الحسين فارحه، فنزل اليه خولي بن يزيد فاحتزّ رأسه.
«عمر بن سعد به اصحاب خود گفت: سر حسين را جدا كنيد كه «نصر بن خرشه الضبابي» به سوي او رفت و شمشيرش را بر گلوي حسين(ع) گذاشت و عمر بن سعد خشمگين شد و گفت: واي بر تو بر روي حسين مينشيني و خوشحالي، پس «خولي بن يزيد» به سوي او رفت و سرش را جدا نمود». و اين شعر را از خولي نقل كرده كه نزد ابن زياد گفت: املاء ركابي فضه و ذهباً اني قتلت الملك المحجّبا
و من يصلي القبلتين في الصبي و خيرهم اذ يذكرون نسبا
قتلت خير الناس امّاً و اباً
و در موضع ديگر اين كتاب، شمر را قاتل امام حسين(ع) دانسته و ميگويد:
عن الحافظ عبد العزيز الجنابدي، يقال قتله شمر بن ذيالجوشن الضبابي والذي اخذ رأسه ابن جوان اليمامي.[۲]
«حافظ عبد العزيز جنابدي ميگويد: شمر بن ذيالجوشن او را كشت و كسي كه سرش را جدا نمود، ابن جوان يمامي بود.» و صاحب «الدّرالتنظيم»، جمال الدين يوسف بن حاتم الشامي العاملي، معاصر سيد بن طاووس، آورده است كه نخست عمر بن سعد شبث بن ربعي را گفت: كه سر حسين را برايم بياور. شبث بن ربعي به او گفت: من با او بيعت كردم و اين كار را نميكنم و عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند به ابن زياد مينويسم. گفت: هر چه ميخواهي بكن. عمر بن سعد ، سنان بن انس را فرستاد تا رأس حسين(ع) را جدا سازد. سنان گفت: «قسم به خدا! من سرت را جدا ميسازم، در حالي كه ميدانم تو فرزند رسول خدا هستي و بهترين مردم از طرف پدر و مادر ميباشي.» و سپس سر مقدس را جدا نمود و به عمر بن سعد داد.[۳]
ابن جرير طبري در تاريخ خود مينويسد: «حسين(ع) فرزند فاطمه دختر پيامبر را كشته كه او را سنان بن انس نخعي كشت و خولي بن يزيد سر او را آورد.»[۴] از ديگر تاريخ نويساني كه سنان بن انس را قاتل امام حسين(ع) معرفي نموده است. سبط بن الجوزي ميباشد كه در تذكره الخواص ميآورد: «و الأصح انه سنان بن انس النخعي و شاركه شمر بن ذيالجوشن»[۵] «صحيح آن است كه قاتل حسين(ع) سنان بن انس نخعي بود و شمر با او در اين امر مشاركت داشته است.»
ابوالفرج اصفهاني از علماي قرن سوم هجري نيز در كتاب خود «مقاتل الطالبين»، قاتل امام حسين(ع) را سنان بن انس ذكر ميكند و ميگويد: «زرعه بن شريك به او حمله كرد و با شمشير كتف راستش را زخمي نمود. در كشتن او عبد الرحمن جعفي، قثعم، صالح بن وهب يزني و خولي بن يزيد مشاركت كردند و سرش را سنان بن انس نخعي از بدنش جدا نمود همچنين برخي گفتهاند: كسي كه سر امام را از بدنش جدا كرد، شمر بود و خولي سرش را به نزد عبيدالله برد.»
ابن عبد البر در «استيعاب» قاتل امام حسين(ع) را سنان بن انس معرفي ميكند و خولي را به عنوان جدا كنندهي سر آن حضرت دانسته است.
پس از بررسي اقوال و اين كه ميبينيم ابوالفرج اصفهاني در مقاتلالطالبين و صدوق در «امالي» و مسعودي در مروج الذهب و سيد بن طاووس در لهوف و عزالدين ابن اثير در الكامل في التاريخ صراحتاً روايت ميكنند كه قاتل سنان بن انس بود و در اسد الغابه آمده است:
«نظر درست آن است كه همانا سنان بن انس نخعي او را كشته است و قول كسي كه ميگويد شمر و عمر بن سعد او را كشته، به خاطر اين است كه شمر مردم را به قتل او تشويق ميكرد و عمر بن سعد هم چون فرمانده لشكر بود، قتل را به او نسبت ميدهند.»[۶]
ابن عبدالبر از خليفه بنخياط نقل كرده است آن كسي كه حسين بن علي(ع) را به قتل رساند، شمر بن ذيالجوشن، امير لشكر عمربنسعد بود؛[۷] و نوشته: شمر در خشم شد و روي سينه مبارك امام حسين(ع) نشست و محاسن آن بزرگوار را گرفت، چون خواست امام(ع) را به قتل برساند، امام(ع) لبخندي زد و فرمود: آيا مرا ميكشي و ميداني من كيستم؟ شمر گفت: تو را خوب ميشناسم، مادر تو فاطمه، پدر تو علي بن ابيطالب(ع) و جدّ تو محمد مصطفي(ص) است، تو را ميكشم و باكي ندارم پس امام را با دوازده ضربهي شمشير به شهادت رساند و سر مبارك حضرت را جدا كرد.[۸] سنان بن انس نخعي به خولي گفت: سر حسين را از بدن جدا كن. خولي چون خواست چنين كند سستي و فتوري در او پيدا شده و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت: خدا بازويت را سست گرداند. از چه ميلرزي؟ سپس خود پياده شد، سر مطهر را جدا ساخت و به دست خولي بن يزيد داد.[۹]
اما مشهور اين اقوال نزد علماي اماميه، قول شيخ مفيد است كه برخي از اقوال ديگر هم مؤيد اين قول ميباشند، چرا كه شيخ مفيد از علماي موثق ميباشد كه در قرن چهارم هجري ميزيسته و معاصر اواخر دوران غيبت صغراي امام زمان(عج) بوده است.
و آن قول اين كه: مرحوم شيخ مفيد در «ارشاد» ميآورد:
«شمر مردان و سواران خود را صدا زد و گفت: واي بر شما! چرا به اين مرد نگاه ميكنيد؟ مادرتان به عزايتان بنشيند. پس از هر طرف به سوي او حمله كردند كه وزعه بن شريك بر كتف راستش ضربهاي وارد كرد و آن را قطع نمود و يكي ديگر از آنها ضربهاي بر پايين گردنش وارد كرد تا خولي بن يزيد اصبحي پياده شد كه سر امام(ع) را جدا كند امّا ترسيد. شمر به او گفت: خداوند بازوانت را سست كند، از چه ميترسي؟ سرانجام شمر به سوي او رفت و سر امام(ع) را جدا نمود و به دست خولي داد و گفت اين را نزد امير عمر بن سعد ببر.»[۱۰]
منابع
- ↑ قمقام زخار و صمصام بتار، فرهاد ميرزا: ناشر كتابفروشي اسلاميه، تهران، سال ۱۳۷۷ هـ ق، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.
- ↑ كشف الغمه، اربلي، انتشارات بني هاشمي، تبريز، ج۲، ص۵۱.
- ↑ فرهاد ميرزا: همان مأخذ.
- ↑ تاريخ طبري، ابن جرير طبري، دارالكتب العلميه، بيروت، ج۳، ص۳۴۳.
- ↑ تذكره الخواص، سبط بن الجوزي، ص۱۴۴.
- ↑ همان.
- ↑ الاستيعاب، ابن عبدالبر، ناشر الفجاله، القاهره مصر، ج۱، ص۳۹۵، و شيخ محمد سماوي، ابصار العين، انتشارات بصيرتي، قم، ص۱۱۴.
- ↑ بحارالانوار، مجلسي، مؤسسه الوفاء، بيروت، ج۴۵، ص۵۶.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذري، دار التعارف، بيروت، ج۳، ص۲۰۳ و ابن اثير، الكامل في التاريخ، دار صادر بيروت، ج۴، ص۷۸.
- ↑ ارشاد، شيخ مفيد، ناشر موسسه آل البيت(ع) لاحياء التراث، ج۲، ص۱۱۲.