نور الهی و نقش آن در هدایت و گمراهی
حدیث «خداوند بدترین آفریدگان خویش را در تاریکی آفرید و از نور خویش بر آنها بینداخت. هر کس در آن روز، نور بدو رسیده است هدایت یافته است و هر کس بیبهره مانده است به گمراهی افتاده است» را توضیح دهید؟
روایت آفرینش و تاباندن نور خدا جهت هدایت و ضلالت در منابع روایی شیعه بیان آورده نشده است. این روایت به جبر اشاره دارد و اینکه انسان در اعمالش دارای اختیار نیست. این روایت در منابع متاخر شیعه به نقل از اهل سنت آورده شده است.
جبر و اختیار انسان
این گونه اخبار و روایات بیشتر از طرف کسانی که معتقد به جبر هستند و هیچگونه اختیار و ارادهای به انسان نمیدهند و افعال و اعمال انسان را به خداوند نسبت میدهند و در اصطلاح کلامی، جبریّه هستند، مطرح میشود؛ لذا با طرح چنین روایاتی میخواهند اندیشه و اعتقاد خود را توجیه و تفسیر کنند.
جبر و اختیار از مهمترین، قدیمیترین و حساسترین مباحث فلسفه و کلام است. اهمیت و حساسیت این مساله از بُعد دینی و کلامی به این دلیل است که با مسائل اراده، استطاعت، قدرت، علم خداوند به افعال بندگان، مخصوصاً خلق افعال و قضا و قدر و طلب و اراده، پیوندی تنگاتنگ دارد.
در مباحث کلامی، آنجا که از تعلق علم و اراده و قدرت خداوند به افعال بندگان و خلق افعال سخن به میان میآید، این مسئله مطرح میشود که آیا در افعال بندگان، علم و اراده و قدرت خداوند مؤثر است وقدرت انسان در آن تأثیری ندارد و در واقع خداوند خالق و فاعل افعال انسانها است یا نه؟ کسانی که علم و اراده و قدرت خداوند را در افعال بندگان مؤثر، و خلق (پدید آوردن) را از اوصاف انحصاری او میدانند و نسبت خلق را به انسان به هیچ وجهی روا نمیدارند، به جبر قائل میشوند. در مقابل اینان، کسانی که در انسان به اراده و قدرت مؤثر در ایجاد و انجام فعل عقیده دارند و او را خالق و فاعل افعالش میشناسند، به اختیار قائلاند.
روایت جبر در منابع شیعی
در منابع شیعی مخصوصاً منابع اصیل و روائی شیعه که نزد علما و دانشمندان معتبر باشد، این گونه احادیث مخصوصاً حدیث مذکور، وارد نشده است. البته برخی کتابهای شیعی متأخر از اهل سنت نقل قول کردهاند.[۱] ولی درمنابع روائی و حدیثی و تفسیری اهل سنت، این حدیث را برخی از عبدالله بن عمرو عاص، و برخی نیز از عبدالله بن عمر که هر دو از پیامبر(ص) نقل حدیث کردهاند، در منابع و کتب خود آوردهاند.
متن حدیث به این شکل است: «عبدالله بن عمرو قال: سمعت رسولُ اللَّهِ(ص) یقول: اِنَّ اللَّهَ تَعالى خَلَقَ خَلقَهُ فِى ظُلمَةٍ فَألقَى عَلَیهِم مِن نُورِهِ فَمَن أصابَهُ مِن ذلِکَ النُّورِ اهتَدَى وَ مَن أخطَأَهُ ضَلَّ؛ عبدالله بن عمرو عاص میگوید: شنیدم رسول خدا(ص) فرمود: خداوند خلق خود را در تاریکی آفرید. سپس از نور خودش برآنها تابید، پس کسانی که از این نور بهرهای بردند و در شعاع نور قرار گرفتند، هدایت یافتند و کسانی که از نور خدا بیبهره ماندند به گمراهی و ضلالت گراییدند. سپس در ادامه روایت میگوید: من میگویم: قلم از آنچه خداوند به آن علم دارد ناتوان است و میخشکد.»[۲]
بر اساس این روایت اختیار انسان سلب شده و هدایت و ضلالت انسان به خداوند نسبت داده شده است که مطابق عقیده شیعه، باطل است. البته با وجود اینکه شیعیان از عبدالله بن عمرو بن عاص و عبدالله بن عمر روایاتی در کتب روائی خود آوردهاند، ولی متذکر این روایت نشدهاند و نیز از آنجا که مدتها نقل و کتابت آن از سوی خلیفه دوم ممنوع شده بود، احتمال دارد این گونه روایات را جبریون بعدها جعل کرده باشند.
دو رسول برای هدایت بشر
اگر حدیث طبق نظر شیعه که برگرفته از احادیث و روایات ائمه معصومین(ع) است تفسیر شود باید گفته شود خداوند خلق خود را آفرید و برای هدایت این خلق راهنمائی قرار داد. یکی راهنمای درونی، که از آن تعبیر به عقل و فطرت شده است. و دیگری راهنمای بیرون که همان انبیاء و پیامبران فرستاده شده از سوی خداوند برای هدایت بشر است. هر چند که این توضیح با ظاهر روایت سازگار نیست اما با نگاه به روایاتی که درباره هدایت انسان وارد شده ملاحظه میشود بیشتر ناظر بر این دو راهنما است که هر دو از طرف خداوند است. عقل اول چیزی است که خداوند در وجود انسان خلق کرد و نور هدایت درونی در انسان به وجود آمد و سپس برای تکامل آن رسولانی را فرستاد که کلام خدا را به بشر برسانند؛ لذا هر کس از این دو نیروی فطری و رسالت انبیا، بهره گرفت هدایت یافت و هر کس عناد ورزید و دشمنی کرد، به گمراهی کشیده شد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
- ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، محمد باقر موسوی همدانی.
منابع
- ↑ طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین، (بی تا)، ج۸، ص۳۴۰.
- ↑ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۱۹۳؛ ابن حجر، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، (بی تا)، ج۱۱، ص۴۳۰؛ عمرو بن ابی عاصم، کتاب السنه، تحقیق ناصر الدین البافی، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق، ص۱۰۷؛ محمد بن هبان، صحیح ابن حبان، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۴ق، ج۱۴، ص۴۳؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، جده، دارالمعرفه، ۱۳۶۵ق، ج۳، ص۱۴۷