متن خطبه غدیر از نظر علم رجال و درایه

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۱۴ توسط Rahmani (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

متن حدیث غدیر را آن‌گونه که شیعیان نقل می‌کنند، چگونه می‌توان از نظر علم رجال و درایه اثبات نمود؟

برای روشن شدن جواب به نکاتی چند اشاره می‌شود.

خطبه غدیر

خطبه غدیر توسط پیامبر اسلام(ص) در واقعه غدیر ایراد و در آن امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر معرفی شد. در لغت عبارت است از محّلی که آب باران در آن جمع می‌شود،}}[۱] و در اصطلاح اسم محّلی است در جحفه که واقع در چهار راهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا می‌کند، و مراد از یوم‌الغدیر، روز هیجدهم ذی‌حجّه است که، روز پنج‌شنبه سال دهم هجرت پیامبر اکرم در غدیر خم، در حضور ۹۰ تا ۱۲۰ هزار نفر، خطبه غدیر، و حدیث معروف غدیر را ایراد فرمود.[۲]

تواتر حدیث غدیر و عدم نیاز به بررسی سند

حدیث غدیر مورد توجّه خاصّه و عامّه قرار گرفته است. علّامه امینی (تا زمان خودش) نام ۲۶ نفر را ذکر می‌کند که در این مورد کتاب یا رساله مستقلّی، را تألیف نموده‌اند[۳] و این تعداد را محقق محترم سیّد عبدالعزیز طباطبائی به۱۲۵ کتاب می‌رساند؛ و این نکته هم اضافه شود که علم رجال که برای بررسی وثاقت راوی‌ها است (علم روش‌شناسی) و درایه که علم حدیث‌شناسی است در حدیثی لازم است مراعات شوند که جزء خبرهای واحد باشد، و امّا در حدیث شریف غدیر لازم نیست. برای این‌که هم تواتر لفظی دارد (روایتی که با چنین سلسله سند متفاوت ولی با الفاظ مشترک از معصوم نقل شده باشد تا آنجا که احتمال ساختگی بودن نداشته و برای شنونده یقین آور باشد) و هم تواتر اجمالی (یعنی بعضی از اخباری که به عنوان حدیث غدیر رسیده یقیناً از پیامبر(ص) صادر شده است) و هم تواتر معنوی دارد (یعنی مضامین آن مشترک ولی با عبارات گوناگون در روایات دیگر و موارد متعدّدی نقل شده است).

وجود عوامل وثاقت در حدیث غدیر

حدیث غدیر، علاوه بر تواتر همه‌جانبه، از علائم وثاقت نیز برخوردار است. زیرا اوّلاً مخالفت با قرآن ندارد بلکه صدها آیه هم چون آیهٔ اکمال، تبلیغ، ولایت، اولی‌الامر، آن را تأیید می‌کند و ثا، نیاً نه تنها مخالف سنت قطعی نیست بلکه صدها حدیث در تأیید آن وجود دارد، هم چون حدیث، ثقلین، منزلت، سفینه و… ثالثاً با سیره پیامبر و داده‌های عقل هماهنگی دارد؛ زیرا پیامبر(ص) در سفرهای کوتاه جانشین تعیین می‌کرد، آیا امکان دارد که مردم را بدون جانشین رها کند. رابعاً با ضروت دین مخالفتی ندارد؛ و خامساً از نظر سندی صحیح و متواتر است و… پس همه عوامل وثاقت در حدیث غدیر جمع می‌باشد.

با در نظر داشتن این مقدّمه گوییم: اوّلاً دیث غدیر - که متن آن را خواهیم آورد - از احادیث متواتر و قطعی، و مسلّم است. تواتری که نه فقط درصدر اسلام و اعصار نزدیک به زمان پیامبر(ص) بوده بلکه در همه قرن‌ها و دوره‌ها، وجود داشته است. از برخی شافعیان، نقل شده است که حدیث غدیر فوق حدّ تواتر است.[۴] و امّا متن مورد اتفاق فریقین (شیعه و سنی) چنین است. «معاشر المسلمین الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا اللهم بلی قال: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه اللهم وال مَن والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل مَنْ خذله»[۵] ای مردم آیا (ولایت) من بر شما از خود شما اولا (و سزاوارتر) نیستم؟ گفتند خدایا چرا، حضرت فرمود: هرکس من مولای او هستم، علی(ع) مولای او خواهد بود، (این جمله را بنابر قول احمد بن جنبل چهار بار تکرار نمود) بار خدایا دوست بدار، آن‌که او را دوست دارد، و دشمن بدار، آن‌کسی که او را دشمن بدارد، و یاری فرما یاران او را، و خوار گردان خوارکنندگان او را.

و ثانیاً اسناد متعدد برای آن نقل شده است که مرحوم علّامه عبدالحسین امینی ـ قدّس سرّه الشّریف ـ تمام اسناد آن را از طریق اهل سنّت و شیعه در کتاب گران‌سنگ خود «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب» جمع‌آوری نموده است، و ۱۱۰ نفر از صحابه را مانند ابوهریره، ابولیلی انصاری، براءبن عازب و… را نام می‌برد که حدیث غدیر را نقل نموده‌اند.[۶] ثانیاً ۸۴ نفر از تابعین را مانند ابوراشد البحرانی، ابوسلیمان المؤذن، اصبغ‌بن نباته و… را اسم می‌برد که ناقلان حدیث غدیر بوده‌اند[۷]

و هم‌چنین در قرن دوّم، ۵۶ نفر[۸] و در قرن سوّم ۹۲ نفر[۹] و در قرن چهارم حدود ۸۰ نفر[۱۰] و در قرن پنجم حدود ۳۰ نفر، و در قرن ششم حدود ۲۰ نفر، و در قرن هفتم حدود ۲۳ نفر و همین‌طور تا قرن چهاردهم، مجموعاً ۳۶۰ نفر از علما و محدّثین، حدیث غدیر را نقل نموده‌اند،[۱۱] و در کتاب‌های موجود حدود ۲۱ نفر از مورّخین اهل سنّت هم چون بلاذری، ابن قتیبه، طبری و… ۲۵ نفر از علمای حدیث اهل سنّت، مانند ابن ادریس شافعی، احمد حنبل، ترمذی، نسائی، طحاوی و… و حدود ۱۰ نفر از مفسرین آن‌ها هم چون تفسیر طبری، ثعلبی، قرطبی و… و حدود ۷ نفر از متکلّمین آن‌ها هم چون، قاضی ابی‌بکر باقلانی، ایجی شافعی، شریف جرجانی و… و حدود پنج نفر از لغویین هم چون معجم‌البلدان حموی، تاج العروس زبیدی و… حدیث شریف غدیر را در کتاب‌های خود نقل نموده‌اند[۱۲] که مجموع همهٔ آن‌ها به۵۰۰ نفر می‌رسد،[۱۳] برای نمونه، چند مورد از اسناد تفصیلی اهل سنّت بیان می‌شود.

۱ـ خوارزمی گوید: «واخبرنی سیدالحفّاظ ابومنصور شهردار بن شیرویه بن شهردار الدیلمی فیما کتب الّی من همدان ـ اخبرنا ابوالفتح عبدوس بن عبدالله الهمدانی ـ کتابه (اخبرناالشریف ابوطالب المفصّل بن الجعفری باصبهان اخبرنی الحافظ ابوبکر ابن مردویه اجازه، حدثنی جدّی) حدثنی عبدالله بن اسحاق النبوی، حدثنی الحسن بن علیلی العنزی، حدثنا محمدبن عبدالرحمان الذارع حدثنا قیس‌بن حفص، حدثنی علی‌بن الحسن، ابوالحسن العبدی، عن ابی هارون العبدی عن ابی سعید الخدری، انّ النبی(ص) یوم دعاالناس الی غدیر، امر بماکان تحت الشجره من الشوک فقمّ و ذلک یوم الخمیس ثم دعا الناس الی علّیٍ فاخذ بضبعه (بازو) فرفعها حتّی نظر الناس الی بیاض ابطه (سفیدی زیر بغل) ثم لم یتفرقا حتی نزلت {{قرآن|الیوم اکملت لکم دینکم تا آخر[۱۴] فقال رسول الله(ص) الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرّب برسالاتی، و الولایه لعلی، ثم قال اللهم وال من و الاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله فقال حسان‌بن ثابت إءذن لی یا رسول الله ان اقول ابیاتاً قال: قل ببرکه الله تعالی فقال حسان بن ثابت یا معشر مشیخه قریش اسمعوا شهاده رسول الله(ص) ثمّ قال ینادیهم یوم االغدیر نبیّهم نجم و اسمع بالرسول منادیاً بانّی مولاکم نعم و نبیّکم فقالوا و لم یبدو هناک التعامیا .. فقال له قم یا علی فایتنی رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً[۱۵] و هم‌چنین ابن اثیر با اسناد خود حدیث غدیر را نقل نموده است[۱۶] و هم‌چنین قرطبی، این حدیث را با اسناد خود نقل نموده است،[۱۷] و ابن کثیر دمشقی،[۱۸] ابن‌ماجه قزوینی[۱۹] و متّقی هندی در کنزل العمّال[۲۰] به طرق مختلفی حدیث غدیر را نقل نموده است و… همین‌طور محدّثین جریان استدلال علی(ع) به حدیث غدیر را در مناسبت‌های مختلف، نقل نموده‌اند، مانند ابی الطفیل[۲۱] زیدبن ارقم[۲۲] عامربن واثله،[۲۳] انس بن مالک،[۲۴] عبدالرحمن بن ابی لیلی[۲۵] اصبغ بن نباته[۲۶] و عمیره بن سعد،[۲۷] زیدبن شبع، زاذان بن عمر[۲۸] و ابن‌ولید. اگر کسی اهل انصاف و دارای مطالعه در تاریخ باشد، اعتراف می‌کند که حدیث شریف غدیر، از نظر سندی اصلاً قابل خدشه نیست. تنها اشکالی که مطرح شده است این است که این حدیث در صحیح بخاری و مسلم نقل نشده است. جواب آن این است که: اوّلاً این دلیل بی‌خبری یا تعصب آن‌ها است که حدیث را نقل نکرده‌اند، نه نقص حدیث؛ و ثانیاً خود اهل سنّت قاعده‌ای دارند به نام تقدیم مثبت برنافی، چنان‌که حلبی تصریح نموده است مثبت (و نقل کننده حدیث) بر نافی (وکسی که حدیث را نقل نکرده) مقدّم است.

و ثالثاً، بخاری و مسلم بنای جمع‌آوری همه احادیث صحیحه را نداشته‌اند، چنان‌که ابن حجر تصریح می‌کند که خود بخاری تصریح نموده، که آنچه از روایات صحیحه نقل نکرده‌ام، بیش از آن است که جمع‌آوری نموده‌ام.[۲۹]


منابع

  1. ر. ک. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اوّل، ۱۴۱۴ق، ص۵۹۸.
  2. امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ دوّم، ۱۳۶۶، ج۱، ص۹؛ و ر.ک. شافعی، عبدالله، المناقب، ص۱۰۸.
  3. الغدیر، همان، ج۱، ص۱۵۷–۱۵۲.
  4. المناقب، همان، ص۱۰۸.
  5. الغدیر، همان، ج۱، ص۸؛ و ر.ک. موّفق بن احمد خوارزمی، المناقب، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ سوّم، ۱۴۱۷، ص۱۳۵، روایت ۱۵۲؛ و ر.ک. متّقی هندی، علی، کنزالعّمال، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۵ق ـ ۱۹۸۵م، ج۱۱، ص۶۰۹، روایت ۳۳۹۵۰.
  6. الغدیر، همان، ج۱، ص۶۲–۱۴.
  7. همان، ص۷۲–۶۲.
  8. همان، ص۸۲–۷۳.
  9. همان، ص۹۹–۸۲.
  10. همان، ص۱۰۷–۹۹.
  11. همان، ج۱، ص۱۵۲–۱۲۳.
  12. همان، ج۱، ص۸–۵.
  13. سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ص۱۶۰.
  14. مائده/۳.
  15. مناقب خوارزمی، همان، ص۱۳۵، روایت ۱۵۲ و ص۱۳۴، روایت ۱۵۰.
  16. ر. ک. محمد بن محمّد شیبانی، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، داراحیاء تراث العربی، ج۴، ص۲۸.
  17. محمّد بن احمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء اتراث العربی، ۱۴۰۵ق، ج۱۸، ص۲۷۸.
  18. ابوالفداء الحافظ بن کثیر دمشقی، البدایه و النهایهه، بیروت، مکتب المعارف، ج۷، ص۳۵۰.
  19. قزوینی، محمد، سنن، تحقیق محمّد فؤاد عبدالباقی.
  20. متّقی هندی، علی، کنز العمّال فی سنن الاحوال، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۵ق، چاپ پنجم، ج۱۱، ص۶۰۹، روایت ۳۳۹۵۰، ص۶۰۲، روایت ۵–۳۲۹۰۴ و روایت ۳۲۹۱۶ و ص۶۰۹، روایت ۳۲۹۴۹ و ۳۲۹۵۰ و ص۶۱۰، ۳۲۹۵۱.
  21. مسند ابن حبنل، ج۷، ص۸۲، ح۱۹۳۲۱.
  22. نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۷۳، روایت۹۳؛ البدایه والنهایه، همان، ج۵، ص۲۱۱ و ج۷، ص۳۴۷.
  23. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، بیروت، دارالحیاء الکتب، چاپ اوّل، ۱۳۷۹، ج۶، ص۱۶۸–۱۶۷.
  24. همان، ج۱۹، ص۲۱۷.
  25. اسدالغابه، همان، ج۴، ص۲۸، باب العین.
  26. همان، ص۱۲۶، ج۶.
  27. البدایه و النهایه، همان، ج۷، ص۳۴۸.
  28. سبط ابن‌جوزی، تذکره الخواص، بیروت، مؤسسه اهل البیت، ۱۴۰۱ق، ص۳۵.
  29. ابن حجر عسقلانی، مقدّمه فتح الباری، (در یک جلد)، مصر، مطبعه السلفیه، منابع شیعه؛ ۱ـ الغدیر، ج۱و ۲، (پیشین)؛ ۲ـ مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از دانشمندان، پیام قرآن، قم، نسل جوان، چاپ دوّم، ۱۳۷۴، ج۹، ص۲۰۰–۱۸۳؛ ۳ـ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، ج۵، ص۲۳–۲؛ و…