علم در روایت طلب العلم فریضه

نسخهٔ تاریخ ‏۷ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۴۳ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه')
سؤال

منظور از «علم» در روایت «طلب العلم فریضه علی کل مسلمٍ» چیست؟ آیا علم رایج دانشگاهی هم مصادیق آن است؟

در ابتدا لازم است جهت روشن شدن بحث نکاتی را بیان داریم:

۱. واجب عینی و کفایی

برای لفظ واجب در «علم اصول» تقسیماتی ذکر شده‌است از جمله، تقسیم واجبات به کفائی و عینی. واجب عینی آن است که از شخص خاص یا تک تک افراد خواسته شده‌است مانند حج، یا نماز و روزه… و واجب کفایی آن است که از مجموع جامعه خواسته شده، ولی اگر یک شخص یا عده‌ای اقدام به انجام آن نمود، از دیگران ساقط می‌شود، مانند تجهیز میّت، فراگیری بعضی علوم مانند پزشکی و…[۱] مشمول این تقسیم می‌باشد؛ بنابراین گاه واجب عینی است و گاه کفائی.

۲. اهمیت دانش و دانشمندان در اسلام

از مهم‌ترین دعوت انبیاء به خصوص خاتم پیامبران دعوت به فراگیری علم و دانش و جهل گریزی بوده‌است، در قرآن اهمیت علم و عالمان بیان شده‌است و در روایات اسلامی تعبیراتی دیده می‌شود که رساتر و گویاتر از آن در اهمیّت علم و دانش تصور نمی‌شود.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: «لا خیرَ فی تعَیُّشٍ الّا لرجلیْن عالِمٍ مطاعِ، او مُستَمَعِ داعٍ؛ زندگی جز برای دو کس خیر (و صفا) ندارد: دانشمندی که نظرات او اجرا گردد، و دانش طلبانی که گوش به سخنان دانشمندی دهد».[۲]

از نظر اسلام علم نه محدودیّت سنّی و زمانی دارد و نه محدودیّت مکانی. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصین؛[۳] به دنبال دانش (تا دورترین نقطه‌ها، حتی) چین هم بروید».

همچنین طلب علم از نظر استاد و صاحب دانش نیز محدودیت ندارد و حتی دستور داده شده‌است که دانش را اگر نزد بدترین افراد (حتی منافق) یافتید آن را فراگیرید، چنان‌که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «حکمت را هرکجا که باشید فراگیرید، گاهی حکمت در سینه منافق است و بی‌تابی کند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینه مؤمن آرام گیرد».[۴] در جای دیگر فرمود: «الحِکمَه ضالَه المؤمِنِ فخُذْ الحکمه و لَو من اهل النفاق؛ حکمت گمشده مؤمن است، حکمت را فراگیرید هر چند از منافقان باشد».[۵]

حال باید دید آیا از نظر خود علم و نوع آن در اسلام محدودیت وجود دارد یا نه؟

هر علمی که برای بشریّت مفید باشد و به نوعی در مصالح دینی و دنیوی او نقش داشته باشد از نظر اسلام فراگرفتن آن لازم شمرده شده‌است، البته دانش‌ها مراتبی دارند. ممکن است فراگیری بعضی از دانش‌ها لازم، و برخی لازم‌تر باشد. نوعی از علوم برتک تک افراد جامعه لازم و واجب باشد به اصطلاح «واجب عینی» باشد و نوع دیگر به صورت واجب کفائی، و وجود گروهی به عنوان کارشناسان و متخصصان در آن علم در جامعه باعث سقوط وجوب و لزوم از گردن دیگران شود. با توجه به نکات پیش گفته، به بررسی حدیث مورد سؤال می‌پردازیم:

حدیث مذکور در منابع مختلف[۶] و به صورت‌های گوناگون نقل شده‌است، آنچه از قرائن موجود در خود روایت مذکور، و روایات دیگراستفاده می‌شود این است که کلمه «العلم» در حدیث مذکور یقیناً اختصاص به علوم رایج حوزوی ندارد بلکه بسیاری از علوم دانشگاهی را که برای جامعه و بشریّت مفید است در برمی‌گیرد، برای اثبات مدعای فوق به برخی شواهد اشاره می‌کنیم.

۱. شاهد خود روایت مذکور: در نقلی که از پیامبر اکرم (ص) رسیده‌است می‌خوانیم: «اُطلبُوا العِلمَ و لو بالصین فانّ طلبَ العِلم فریضه علی کل مسلمٍ؛ به دنبال دانش (حتی به دورترین نقطه) به چین بروید؛ زیرا فراگیری دانش بر هر مسلمانی واجب و لازم است».[۷]

در نقل فوق، در ابتدای حدیث دستور داده که برای فراگیری علم به چین هم که شده سفر کنید، هر چند چین به عنوان مثال است ولی این نکته را می‌رساند که حتماً مراد از آن علوم رایج حوزوی نیست بلکه علوم دیگر بیش‌تر به ذهن می‌آید، چون در چین و امثال آن بیش‌تر علوم غیردینی مطرح بوده تا علوم دینی (به معنای خاص).

۲. شاهد دوّم قرآن و روایاتی است که در آن علوم تفسیر و بیان شده‌است یا به علم خاص سفارش شده‌است که نشان‌دهنده عمومیّت و فراگیر بودن علم در اسلام است:

الف. به دنبال علم سودبخش باشید

از امام هفتم (ع) نقل شده‌است که روزی پیامبر اکرم (ص) وارد مسجد شد، دید جماعتی گرد مردی جمع شده‌اند، حضرت فرمود: چه خبر است (و این مرد کیست)؟ گفتند علامه‌ای است. فرمود: علامه یعنی چه؟ گفتند داناترین انسان است نسبت به نسَب عرب و حوادث دوران جاهلیّت و اشعار آن دوران. حضرت فرمود: این علم سودی ندارد و ندانستن آن زیان نمی‌رساند «و لا ینفع من علمه» سپس حضرت فرمود: علم سودمند عبارت است از: ۱. آیه محکمه، یعنی اعتقادات و مسائل اعتقادی و معرفتی؛ ۲. فریضه عادله، یعنی فراگیری علم اخلاق (اخلاق فردی و اجتماعی)؛ ۳. سُنه قائمه: (یعنی علم به احکام شریعت و مسائل حلال و حرام)»[۸] و به عبارت دیگر در روایت به سه علم مفید اشاره شده‌است که اصول دین، اخلاق و فروع دین باشد که این موارد بر تک تک افراد واجب عینی می‌باشد (در اصول و اخلاق تحقیقی و در فروع دین یا تحقیقی یا تقلیدی).

نکته‌ای که از روایت فوق استفاده می‌شود این است که در اسلام آن علمی مورد نظر است که مفید به حال جامعه و افراد باشد. در روایت دیگر علم مفید را خداشناسی، انسان‌شناسی، اهداف‌شناسی (هدف خلقت هستی و انسان) گناه‌شناسی شمرده‌است.[۹]

ب. علم پزشکی و ادبیات

امیرالمؤمنین (ع) مصداق‌های علمی را که فراگرفتن آن‌ها لازم است چنین بیان می‌دارد: «العلم تلاثه الفقه لادیان و الطب للابدان، و النحو للسان؛ علم مفید و لازم سه علم است علم فقه و احکام برای (حفظ دین و عمل نمودن به دستورات) دین و علم پزشکی برای (حفظ جسم و) بدن‌ها و علم ادبیات (نحو و صرف و…) برای حفظ زبان (از خطا و اشتباه) در بعضی نقل‌ها علم نجوم برای زمان‌شناسی آمده‌است.[۱۰] در روایت فوق علم پزشکی (که یکی از مهم‌ترین علوم دانشگاهی است) وهمچنین ادبیات را جز علومی که فراگیری آن‌ها (به صورت واجب کفائی) لازم است برشمرده است.

در جای دیگر فرمود: (علم در یک تقسیم به دو قسم می‌شود) علم دینی و علم بدنی (و پزشکی) با علوم دینی (اصول و فروع…) روح و جان انسان حیات می‌گیرد و زنده می‌شود و با علم پزشکی بدن‌ها زندگی می‌یابند. منتهی حفظ دین بر حفظ جان برتری دارد.»[۱۱]

۳. هندسه و ریاضیات

علم دیگری که جزء علوم اسلامی و لازم و ضروری شمرده‌است در روایات هندسه و ریاضیات، شناخت اوقات است.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «من لم یعرف الهیئه و التشریح فهو عنینٌ فی معرفته؛ هر کس هیئت را (علم نجوم، ریاضی) نشناسد (و فرا نگرفته باشد) در معرفتش لنگ است».[۱۲]

۴. علوم سیاسی و زمانه‌شناسی

علم دیگری که جزء علوم لازم شمرده شده‌است علم سیاسی، و زمانه‌شناسی به معنای وسیع است (دشمن‌شناسی…) امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «من عرف الایامَ لم یغفلْ عنْ الاستعداد؛ آن کس که زمان را بشناسد، از برخورد با رویدادهای آن غافل (و عاجز نمی‌ماند) بلکه برای رویارویی با آن‌ها، آمادگی پیدا می‌کند».[۱۳] و فرمود: «مَنْ جهِلَ موضعَ قدَمِه زَلَّ؛ کسی که ناآگاهانه (در مسایل سیاسی و زمانه قدم بردارد) می‌لغزد».[۱۴]

و امام صادق (ع) فرمود: العالم بزمانِهِ لاتهْجُم علیه اللوابس؛ انسانی که زمان‌شناسی (و مردم‌شناسی و جامعه‌شناس) باشد لغزش‌ها و اشتباهات بر او هجوم نمی‌آورد».[۱۵]

۵. علوم و فنون نظامی

قرآن دستورداده که از تمام نیرو و قدرت برای مقابله با دشمنان استفاده کنید.[۱۶] یکی از راه‌های مقابله با دشمنان فراگیری علوم و فنون پیش‌رفته نظامی است، پس باید یک عده‌ای در دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها تربیت شوند برای فراگیری علوم فوق، تا توان دفاعی مسلمانان در مقابل دشمنان تقویت شود.

۶. هواشناسی، ستاره‌شناسی و

از امیرالمؤمنین (ع) سؤال شد که آیا علم نجوم ریشه و اصلی دارد؟ فرمود: بلی، توسط یکی از پیامبران پایه‌گذاری شد».[۱۷] و از امام صادق (ع) سؤال شد که «اخبرنی عن علمِ النجُومِ ما هو قال علم من علوم الانبیا؛ خبر بده مرا از علم نجوم (ستاره‌شناسی، هواشناسی و…) فرمود: علم نجوم علمی از علوم انبیا می‌باشد. راوی عرض کرد آیا امیرالمؤمنین (ع) علم نجوم می‌دانست، حضرت فرمود: «کان اعلم الناس به» از همه مردم نسبت به علوم ستاره‌شناسی آگاه‌تر بود».[۱۸]و… و همچنین روایات عام و فراگیری داریم که دستور می‌دهد هر علمی را که (نافع باشد) فراگیرید.

۱. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «العِلمُ اکثَرُ من اَن یحاط به فخذو من کل علمٍ احسنه». علوم بیش از آن است که به آن دسترسی پیدا کنیم پس از هر علمی نیکوی آن را فرا گیرید.

این روایت با صراحت بیان می‌کند از هر علمی (که مفید به حال جامعه و افراد است) فراگیرید، مقید به علم خاصی نیست، در نتیجه می‌تواند «طلب العلم و…» را توسعه دهد.

۲. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «اعلمُ الناسِ مَن جمعَ علمَ الناس الی علمه و اکثر الناس قیمهً اکثرهُم علماً و اقل الناس قیمه اقلّهم علماً؛[۱۹] داناترین مردم کسی است که علم مردم را با دانش خرد جمع کند و ارزش‌مندترین انسان کسی است که علمش افزون باشد و کم‌ترین ارزش برای کسی است که دانشش کم‌تر از دیگران است.»

بنابراین با توجه به روایات، علم در «طلب العلم فریضه» به تمامی علوم مفیدی که جامعه نیازمند آن است توسعه داده شده‌است. از جمله علامه مرتضی مطهری می‌گوید: «علوم اسلامی به علومی که به نحوی جزء واجبات اسلامی است گفته می‌شود، یعنی علومی که تحصیل آن علوم ولو به نحو واجب کفائی بر مسلمین واجب است، و مشمول حدیث نبوی معروف می‌گردد، «طلب العلم فریضه علی کل مسلم»... علوم «فریضه» که بر مسلمانان تحصیل و تحقیق در آن‌ها واجب است منحصر به علوم اصول و فقه و مقدمات آن‌ها نیست، بلکه هر علمی که برآوردن نیازهای لازم جامعه اسلامی موقوف به دانستن آن علم و تخصص و اجتهاد در آن علم باشد بر مسلمین تحصیل آن علم از باب به اصطلاح «مقدمه تهیّوئی» (آمادگی یافتن) واجب و لازم است.

اسلام دینی جامع و همه‌جانبه است، دینی است که تنها به یک سلسله پندها و اندرزهای اخلاقی و فردی و شخصی اکتفا نکرده‌است، دینی است جامعه‌ساز، آنچه را که یک جامعه بدان نیازمند است، اسلام آن را به عنوان یک واجب کفائی فرض و واجب کرده‌است؛ مثلاً جامعه نیازمند به پزشک است، از این رو عمل پزشکی واجب کفائی است… و چون پزشکی متوقف است بر تحصیل علم پزشکی، قهراً علم پزشکی از واجبات کفائی است. هم چنین است فن معلمی، فن سیاست، فن تجارت، انواع فنون و صنایع، … و درمواردی که حفظ جامعه اسلامی و کیان آن متوقف بر این است که علوم و صنایع را در عالی‌ترین حد ممکن تحصیل کنند آن علوم درهمان مطرح واجب می‌گردد. این است که همه علومی که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است جزء «علوم مفروضه» اسلامی قرار می‌گیرد. و جامعه اسلامی همواره این علوم را «فریضه» و واجب تلقّی کرده‌است».[۲۰]

بنابراین «طلب العلم…» بسیاری از علوم دانشگاهی و غیردانشگاهی را نیز شامل می‌شود.


برای مطالعه بیشتر

۱ـ علوم اسلامی، منطق و فلسفه، شماره ۱، مرتضی مطهری، مقدمه کتاب، ص۱–۱۵.

۲ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، همان بخش سوّم.

۳ـ کارنامه اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب.

۴ـ ترجمه اصول کافی (مصطفوی) ج۱، ص۳۵–۹۰.

۵ـ ترجمه الحکم الزاهره، علی رضا صابری یزدی، ج۱، فصل دوّم.


منابع

  1. مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، قم، الهادی، چاپ هشتم، ۱۳۸۱، ص۲۷۵.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، علمیّه اسلامیّه، ج۱، ص۴۰، ح۷.
  3. حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۲۰ جلدی، ج۱۸، ص۱۴؛ و ر.ک. بحار الانوار، ج۱، ص۱۰۸.
  4. نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۶۴۰، حکمت۷۰.
  5. همان، حکمت ۸۰.
  6. اصول کافی، همان، ج۱، ص۳۵، روایت ۱–۵؛ و بحارالانوار، همان، ج۱، ص۱۷۲ و ۱۸۰؛ و ر.ک. وسائل الشیعه، همان، ج۱۸، ص۱۴؛ و جامع احادیث شیعه، ج۱، ص۸۸.
  7. وسائل الشیعه، همان، ج۱۸، ص۱۴؛ و بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۰.
  8. اصول کافی، همان، ج۱، ص۳۷.
  9. همان، ص۶۳–۶۴، روایت ۱۱.
  10. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج۷۸، ص۴۵؛ و الایصال الطالب، ج۲.
  11. حسینی عاملی، سید محمد، اثنا عشریه، چاپ قدیم، ص۲۷.
  12. ر. ک. دستغیب، سرای دیگر، ص۴ و ۸۰.
  13. علی بن شعبه، تحف العقول، ص۹۸.
  14. برادران حکیمی، الحیاه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ج۱، ص۱۵۷.
  15. همان.
  16. انفال/۶۰.
  17. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، چاپ قدیم، ص۲۹، بحث نجوم.
  18. همان.
  19. قمی، عباس، سفینه البحار، ج۲، ص۲۱۹؛ و ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج۱۳، ص۳۱۴.
  20. مطهری، مرتضی، علوم اسلامی شماره ۱، منطق و فلسفه، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۵۸، ص۱۱–۱۲، با تلخیص و تغییر.