کلمه شیعه در قرآن
کلمه شيعه در قرآن کريم بار معنايي منفي دارد، پس چرا به پيروان اهل بيت عليهم السلام شيعه مي گويند؟
شيعه در لغت به معناي گروه و دسته و قومو پيرو و دنباله رو مي باشد و اگر به پيروان اهل بيت عليهمالسلام هم شيعه گفته مي شود، به خاطر اين است که اين ها گروهي هستند که از انديشه هاي اهل بيت عليهم السلام پيروي مي کنند و در روليات نيز به پيروان اهل بيت عليهم السلام شيعه گفته اند .
البته کلمه ی شيعه در اصل به معناي پيرو بود. حال په پير حق و چه پيرو باطل؛ ولي به مرور زمان در ميان فرقه هاي اسلامي به گروهي که قائل به امامت اهل بيت معصومين هستند، شيعه اطلاق شده است و امروزه وقتي کلمهی شيعه مي آيد، همه ذهن ها به پيروان دوازده امام عليهم السلام معطوف مي شود .
بنابراين، کلمه ی شيعه همه جا بار معنايي منفي را ندارد و در قرآن کريم نيز شيعه دو کاربرد دارد که گاهي منفي و گاهي نيز مثبت است و لذا اگر شيعه يعني پير حق باشد، بار معنايي مثبت را دارد واگر دنباله رو باطل باشد، بار معنايي منفي خواهد داشت در حقیقت واژه ی شیعه مانند واژه ی امام است که با پسوند خاصّ، معنای خاص پیدا می کند. مانند ائمّه الکفر و ائمّه العدل. و در اين نوشتار نگاهي کوتاه به آياتي مي کنيم که کلمه ی شيعه و مشتقاتش در آن ها آمده است .
معاني شيعه در قرآن کریم:
اول : گروه و دسته هاي پراکنده : در دسته از آيات شيعه به معناي دسته و گروه و پراکنده شدن است از جمله:
۱. ﴿قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ﴾[۱] : بگو: «او قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد يا به صورت دستههاى پراكنده شما را با هم بياميزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر يك از شما به وسيله ديگرى بچشاند.» ببين چگونه آيات گوناگون را (براى آن ها) بازگو مىكنيم! شايد بفهمند (و بازگردند)!
در اين آيه خداوند هشدار مي دهد که مي تواند شما را پراکنده سازد و عذاب نمايد .
۲. ﴿إِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ في شَيْءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ﴾[۲] }} : كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند، و به دستههاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطهاى با آن ها ندارى! سر و كار آن ها، تنها با خداست. سپس خدا آن ها را از آن چه انجام مىدادند، با خبر مىكند.
در اين ايه خداوند متعال از پراکنده شدن عده اي انتقاد نموده است .
۳. ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في شِيَعِ الْأَوَّلينَ[۳] : ما پيش از تو (نيز) پيامبرانى در ميان امّت هاى نخستين فرستاديم.
در اين آيه اشاره اي به منفي بودن ندارد و بلکه فقط مي گويد گروي در گذشته نيز پيامبراني داشتند .
۴ . ﴿ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شيعَه أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِيًّا﴾[۴] : سپس از هر گروه و جمعيّتى، كسانى را كه در برابر خداوند رحمان از همه سركش تر بودهاند، جدا مىكنيم.
۵ . ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَه مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ﴾[۵]﴾ : فرعون در زمين برترىجويى كرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسيم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مىكشاند، پسران شان را سر مىبريد و زنان شان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مىداشت او به يقين از مفسدان بود!
۶. {{قرآن| مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ[۶] : از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسيم شدند! و (عجب اين كه) هر گروهى به آن چه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند!
با نگاهي به اين قسم از آيات متوجه مي شويم که کلمه ی شيعه همه جا بار منفي ندارد و بلکه به گروه و دسته اي از مردم اطلاق شده است که اين گروه گاهي بر باطل بودند و گاهي بر حق .
دوم : پيرو : دومين کاربرد شيعه در قرآن کريم به معناي پيرو و دنباله دار و کسي است که از يک انديشه اي خاصّ تبعيت مي کند و آياتي اين دسته را معرّفی می کند که عبارتند از :
۱. ﴿وَ دَخَلَ الْمَدينَه عَلى حينِ غَفْلَه مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبينٌ﴾[۷] : او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند يكى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد) موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراهكننده آشكارى است»
در اين آيه هم به پيرو حضرت موسي عليه السلام شيعه گفته شده و هم به پيرو فرعوني لذا هر جا به گروه حق اطلاق شود مثبت است و هر جا به گروه باطل گفته اشت منفي است .
۲ . ﴿وَ حيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا في شَكٍّ مُريبٍ﴾[۸] :(سرانجام) ميان آنها و خواستههاي شان جدايى افكنده شد، همان گونه كه با پيروان (و هممسلكان) آنها از قبل عمل شد، چرا كه آن ها در شك و ترديد بودند!
۳. ﴿وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ﴾[۹] : و از پيروان او ابراهيم بود .
خداوند متعال در اين آيه مي گويد که: حضرت ابراهيم يکي از شيعيان حضرت نوح عليه السلام مي باشد. بنابراين، شيعه نه تنها بار منفي ندارد، بلکه در اين گونه آيات يکي از افتخارات مي باشد و گرنه خداوند متعال حضرت ابراهيم را از شيعيان و دنباله روان حضرت نوح عليه السلام قرار نمي دادند و امروزه نيز يکي از افتخارات است که وقتي کلمه ی شيعه به کار مي آيد، همه ی ذهن ها به دنباله روان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام معطوف مي شود که پیروی از یک ایدئولوژی عصمتی می باشد و افتخار بزرگی برای پیروان این گروه می باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. تفسير آسان، محمد جواد خميني نجفي ، ج۴ ، ص۳۸۹ .
۲. قاموس قرآن، علي اکبر قرشي ، ج۴ ، ص۹۵ .