«اگر همه مردم خردمند بودند دنیا ویران می‌شد»

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۴ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
سؤال

حدیثی را از امام حسن عسکری(ع) خواندم به این مضمون که اگر همه مردم خرد می‌ورزیدند دنیا ویران می‌شد. این را تفسیر و توضیح نمایید.

روایتی که می‌گوید اگر همه مردم خردمند بودند دنیا ویران می‌شد، دلالت بر این موضوع دارد که عقل، آخرت را ترجیح می‌دهد و اگر انسان‌ها می‌فهمیدند این دنیا فانی است و قرار است به دنیای ابدی کوچ کنند، رغبت و انگیزه برای آبادانی این دنیا نداشتند. این روایت اولین بار در کتاب عده الداعی ذکر شده است و راویان آن مشخص نیست و از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است.

متن حدیث

تفسیر حدیث

اولین بار این روایت در کتاب عده الداعی ابن فهد حلی (۷۵۷-۸۴۱ق) و پس از آن در بحارالانوار علامه مجلسی ذکر شده است و راویان آن مشخص نیست.

ابن فهد حلّی که این روایت را نقل کرده است اعتقاد دارد این روایت انسان را به زهد تشویق می کند. و عقل سالم به این دنیا بی اعتنا است.[۲]

مرحوم مجلسی (ره) در چند جای بحار این روایت را آورده است، ولی توضیح خاصی ارائه ننموده است. اما به مناسبت بحث مشهور «دنیا و آخرت و رفتار در قبال آن» در مرآت‌العقول تفصیلی آورده که به جنبه اثباتی (و سفارش‌ها و دستورات دین درباره دنیا) نظر دارد. نتیجه کلام علامه مجلسی چنین است: همانا، نجات یابنده از این گروه‌ها (که درباره دنیا به افراط و تفریط رفتار می‌کنند) یک فرقه‌اند و آن پیروان رسول الله (ص) و اصحاب، درباره دنیایند که دنیا را به طور کلی ترک نمی‌کنند و شهوات خود را سرکوب نمی‌نمایند، بهره‌شان از دنیا به قدر توشه است و شهواتی را که از پیروی شرع و عقل بازمی‌دارد، سرکوب می‌کنند… و از عدل (در این مسئله) پیروی می‌کنند.[۳]

و لو عقل أهل الدنيا خربت فدل على أن العقل السليم يقتضي تخريب الدنيا و عدم الاعتناء بها فمن عنى بها أو عمرها دل ذلك على أنه لا عقل له‏[۴]

اُستُن اين عالم اي جان غفلت است هوشياري اين جهان را آفت است


منابع

  1. عدة الداعي و نجاح الساعي، ابن فهد حلی، ج۱، ص۱۳۶، دارالکتاب الاسلامی، قم، بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۷۵، ص۳۷۸،
  2. آيين بندگى و نيايش (ترجمه عدة الداعى)، ابن فهد حلی؛ مترجم حسين غفاري ساروي، ج۱، ص۲۳۳
  3. مجلسی، محمد باقر، مرآت العقول (به نقل از لوح فشرده معجم فقهی آیت الله گلپایگانی).
  4. عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 137