وکیل‌ نبودن پیامبر(ص) بر مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۹: خط ۹:


== نفی وکالت پیامبر(ص) بر مردم ==
== نفی وکالت پیامبر(ص) بر مردم ==
در چندین آیه قرآن<ref>سوره یونس آیه ۱۰۸. سوره فرقان آیه ۴۳، سوره اسراء آیه ۵۴، سوره شوری آیه ۶، سوره انعام آیه ۶۶ و ۱۰۷. سوره زمر آیه ۴۱.</ref>، نسبت وکالت از پیامبر(ص) بر مردم نفی شده است: {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا|ترجمه=و تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده‌ايم.|سوره=اسراء|آیه=۵۴}}
در چندین آیه قرآن،<ref>سوره یونس آیه ۱۰۸. سوره فرقان آیه ۴۳، سوره اسراء آیه ۵۴، سوره شوری آیه ۶، سوره انعام آیه ۶۶ و ۱۰۷. سوره زمر آیه ۴۱.</ref> نسبت وکالت از پیامبر(ص) بر مردم نفی شده است: {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا|ترجمه=و تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‌ایم.|سوره=اسراء|آیه=۵۴}}


وکیل یعنی کسی که کار دیگران به او واگذار شده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسيراحسن‌الحديث، ج۹، ص۲۹۵.</ref> منظور از «وكيل» در اين موارد كسى است كه مسئول هدايت عملى و ضامن ديگران بوده باشد، مفسران گفته‌اند پيامبر (ص) به آنها اعلام مى‌كند كه اين شما هستيد كه بايد تصميم نهايى را در مورد قبول و يا رد حقيقت بگيريد، و هدايت را بپذيريد من تنها مامور ابلاغ رسالت و دعوت الهى هستم.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۲۸۶.</ref> پیامبر تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر ایشان، چون ایمان و کفر آنان نه تکوینا در دست پیامبر است و نه به غیر آن.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> در تفاسیر در مقابل معنای نفی وکالت، به وظیفه انذار و بشارت پیامبر(ص) اشاره شده است.<ref>مغنیه، ترجمه تفسير كاشف، ج۳، ص: ۳۲۰.
وکیل یعنی کسی که کار دیگران به او واگذار شده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، تفسیراحسن‌الحدیث، ج۹، ص۲۹۵.</ref> منظور از «وکیل» در این موارد کسی است که مسئول هدایت عملی و ضامن دیگران بوده باشد، مفسران گفته‌اند پیامبر(ص) به آنها اعلام می‌کند که این شما هستید که باید تصمیم نهایی را در مورد قبول یا رد حقیقت بگیرید، و هدایت را بپذیرید من تنها مأمور ابلاغ رسالت و دعوت الهی هستم.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۸۶.</ref> پیامبر تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر ایشان، چون ایمان و کفر آنان نه تکوینا در دست پیامبر است و نه به غیر آن.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> در تفاسیر در مقابل معنای نفی وکالت، به وظیفه انذار و بشارت پیامبر(ص) اشاره شده است.<ref>مغنیه، ترجمه تفسیر کاشف، ج۳، ص: ۳۲۰.</ref> و نیز اینکه پیامبر در مقابل تکذیب مشرکان، اختیار این را ندارد که با زور آنان را منع کند، بلکه فقط از عذاب عظیم آخرت هشدار می‌دهد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص: ۱۹۸.</ref>


</ref> و نیز اینکه پیامبر در مقابل تکذیب مشرکان، اختیار این را ندارد که با زور آنان را منع کند، بلکه فقط از عذاب عظیم آخرت هشدار می‌دهد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۷، ص: ۱۹۸.
در تفسیر [[مجمع البیان]] ذیل آیه ۵۴ سوره اسراء شرح داده است که پیامبر حافظ اعمال مردم نیست و پاداش و کیفر آنان هم بر او نیست. پیامبر تنها تنها آنان را می‌ترساند و مأمور نیست که با آنها بجنگد و وادارشان سازد که ایمان بیاورند.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص: ۱۳۴.</ref>


</ref>
در برخی آیات به رسول خدا(ص) اعلام می‌کند از شرک مشرکین و اینکه می‌بیند زحماتش درباره هدایت آنان به جایی نمی‌رسد اندوهناک نشود، چون هدایت و ضلالت آنها به مشیت خداوند بستگی دارد و آنها اگر تو را به تنگ آورده‌اند خدا را نمی‌توانند به تنگ آورند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۱.</ref>


در تفسیر [[مجمع البیان]] ذیل آیه ۵۴ سوره اسراء شرح داده است که پیامبر حافظ اعمال مردم نيست و پاداش و كيفر آنان هم بر او نيست. پیامبر تنها تنها آنان را می‌‏ترساند و مامور نيست كه با آنها بجنگد و وادارشان سازد كه ايمان بياورند.<ref>طبرسی، ترجمه تفسير مجمع البيان، ج۸، ص: ۱۳۴.
پیامبر وظیفه ندارد که مردم را به پذیرش حق مجبور کند، چرا که اجبار در پذیرش ایمان معنی ندارد. و اگر مردم اسلام را نپذیرفتند پیامبر نمی‌تواند آنها را از مجازات الهی حفظ کند، بلکه وظیفه او دعوت و تبلیغ است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۰۰.</ref> وظیفه پیامبر(ص) یادآوری، روشنگری، ابلاغ پیام‌های الهی و نشان‌دادن راه است و این مردم‌اند که خود باید تصمیم بگیرند و راه راست را انتخاب کنند. پیامبر(ص) از جانب خدا بر مردم مسلّط نشده تا با زور، ایمان را بر آنان تحمیل کند. مأموریت پیامبران الهی، تبیین عقیده است، نه تحمیل عقیده.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه عقاید اسلامی، ج۱، ص۱۴۴.</ref>


</ref>
برخی مفسران اعتقاد دارند آیاتی که وکالت و جباریت و تسلط پیامبر(ص) بر مردم را نفی می‌کند، توسط آیات قتال نسخ شده است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص: ۳۲۵؛ و نیز: میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص: ۳۸۴. و نیز: ملا فتح‌الله کاشانی، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۳، ص: ۴۰۸.</ref>
 
در برخی آیات به رسول خدا (ص) اعلام می کند از شرک مشرکین و اینکه میبیند زحماتش درباره هدایت آنان به جایى نمى‌رسد اندوهناک نشود، چون هدایت و ضلالت آنها به مشیت خداوند بستگى دارد و آنها اگر تو را به تنگ آورده‌اند خدا را نمى‌توانند به تنگ آورند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۱.</ref>
 
پیامبر وظيفه ندارد كه مردم را به پذيرش حق مجبور کند، چرا كه اجبار در پذيرش ايمان معنى ندارد. و اگر مردم اسلام را نپذیرفتند پیامبر نمی‌تواند آنها را از مجازات الهى حفظ کند، بلكه وظيفه او دعوت و تبليغ است.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۴۰۰.</ref> وظيفه پيامبر (ص) يادآورى، روشنگرى، ابلاغ پيام‌هاى الهى و نشان‌دادن راه است و اين مردم‌اند كه خود بايد تصميم بگيرند و راه راست را انتخاب كنند. پيامبر (ص) از جانب خدا بر مردم مسلّط نشده تا با زور، ايمان را بر آنان تحميل كند. مأموريت پيامبران الهى، تبيين عقيده است، نه تحميل عقيده.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه عقايد اسلامي، ج۱، ص۱۴۴.</ref>
 
برخی مفسران اعتقاد دارند آیاتی که وکالت و جباریت و تسلط پیامبر(ص) بر مردم را نفی می‌کند، توسط آیات قتال نسخ شده است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج۷، ص: ۳۲۵؛ و نیز: میبدی، كشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص: ۳۸۴. و نیز: ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج۳، ص: ۴۰۸.
 
</ref>


== رساندن پیام ==
== رساندن پیام ==
قرآن بارها اعلام می دارد که آنچه بر عهده پیامبر است تنها ابلاغ پیام و تبلیغ است.<ref>سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نحل آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت آیه ۱۸. سوره تغابن آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.</ref> این آیات جدال با مشرکان را نهی می‌کند و مسئولیت پیامبر را جز تبلیغ و ترویج دین نمی‌داند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۳، ص: ۱۹۲.
قرآن بارها اعلام می‌دارد که آنچه بر عهده پیامبر است تنها ابلاغ پیام و تبلیغ است.<ref>سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نحل آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت آیه ۱۸. سوره تغابن آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.</ref> این آیات جدال با مشرکان را نهی می‌کند و مسئولیت پیامبر را جز تبلیغ و ترویج دین نمی‌داند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص: ۱۹۲.</ref> کار پیامبران، دعوت و تبلیغ است، نه اجبار مردم به ایمان‏.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۴، ص: ۵۱۸. و نیز: طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۱۹، ص: ۳۱.</ref>وظیفه پیامبران رسانیدن اوامر و نواهی خداوند است، امّا عمل مردم بر طبق آن، به هیچ‌روی جزء وظایف آنان نمی‌باشد و این معنا در بسیاری از آیات آمده است.<ref>مغنیه، ترجمه تفسیر کاشف، ج۴، ص: ۷۹۲.</ref>


</ref> كار پيامبران، دعوت و تبليغ است، نه اجبار مردم به ايمان‏.<ref>قرائتی محسن، تفسير نور، ج۴، ص: ۵۱۸. و نیز: طبرسی، ترجمه تفسير مجمع البيان، ج۱۹، ص: ۳۱.
[[علامه طباطبایی]] ذیل آیه {{قرآن|فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ|ترجمه=آیا پیامبران را جز تبلیغ روشنگر وظیفه دیگری است؟|سوره=نحل|آیه=۳۵}} بلاغ مبین را شرح می‌دهد که تنها وظیفه فرستادگان خدا ابلاغ مبین و ابلاغ آشکار است. وظیفه آنان این نیست که مردم را مجبور به قبول دعوت خود کنند، یا اراده تکوینی خدای را از بین ببرند و به‌طور قهر و جبر، از کفر به ایمان و از معاصی به اطاعت بکشانند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص: ۳۵۲.</ref>


</ref>وظيفه پيامبران رسانيدن اوامر و نواهى خداوند است، امّا عمل مردم بر طبق آن، به هيچ‏‌روى جزء وظايف آنان نمی‌باشد و اين معنا در بسيارى از آيات آمده است.<ref>مغنیه، ترجمه تفسير كاشف، ج۴، ص: ۷۹۲.
در قرآن بارها تصریح شده است که پیامبر(ص) و پیامبران تنها مژده‌دهنده (بشیر) و بیم‌دهنده (نذیر و منذر) و پند دهنده (مذکِّر) است.<ref>سوره مائده آیه ۱۹. سوره اعراف آیه ۱۸۸ و ۱۸۴. سوره هود آیه ۲ و ۱۲ و ۲۵. سوره بقره آیه ۱۱۹. سوره سبأ آیه ۲۴ و ۳۴ و ۴۴ و ۴۶. سوره فاطر آیه و ۲۳ و ۴۲ و ۲۴. سوره فصلت آیه ۴. سوره حج آیه ۴۹. سوره شعراء آیه ۱۱۵. سوره قصص آیه ۴۶. سوره عنکبوت آیه ۵۰. سوره سجده آیه ۳. سوره ص آیه ۷۰. سوره زخرف آیه ۲۳. سوره احقاف آیه ۹. سوره ذاریات آیه ۵۰ و ۵۱. سوره نجم آیه ۵۶. سوره ملک آیه ۸ و ۹ و ۱۷ و ۲۶. سوره نوح آیه ۲. سوره رعد آیه ۷. سوره ص آیه ۴ و ۶۵. سوره ق آیه ۲. سوره نازعات آیه ۴۵. سوره اسراء آیه ۱۰۵. سوره فرقان آیه ۵۶. سوره احزاب آیه ۴۵. سوره فتح آیه ۸. سوره صف آیه ۶. سوره غاشیه آیه ۲۱ و …</ref> مفسران گفته‌اند آنچه بر خداوند است، فرستادن پیامبری معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است. حال مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ را می‌پذیرند یا سرسختانه لجاجت می‌کنند.<ref>قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۱، ص: ۱۹۱</ref>


</ref>
[[فخرالدین رازی]] در تفسیر آیه ۱۲۵ [[سوره نحل]] می‌گوید که خداوند فرستادهٔ خویش را فرمان داد تا مردم را به یکی از این سه روش: حکمت، موعظهٔ حسنه و جدال احسن، به دین خود دعوت نماید.<ref>غلامرضا اعوانی، مدخل جدل، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۶۴۶۰.</ref>
 
[[علامه طباطبایی]] ذیل آیه {{قرآن|فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ|ترجمه=آيا پيامبران را جز تبليغ روشنگر وظيفه ديگرى است؟|سوره=نحل|آیه=۳۵}} بلاغ مبین را شرح می‌دهد که تنها وظيفه فرستادگان خدا ابلاغ مبين و ابلاغ آشكار است. وظيفه آنان اين نيست كه مردم را مجبور به قبول دعوت خود كنند، و يا اراده تكوينى خداى را از بین ببرند و به‌طور قهر و جبر، از كفر به ايمان و از معاصى به اطاعت بكشانند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۱۲، ص: ۳۵۲.
 
</ref>
 
در قرآن بارها تصریح شده است که پیامبر (ص) و پیامبران تنها مژده‌دهنده (بشیر) و بیم‌دهنده (نذیر و منذر) و پند دهنده (مذکِّر) است.<ref>سوره مائده آیه ۱۹. سوره اعراف آیه ۱۸۸ و ۱۸۴. سوره هود آیه ۲ و ۱۲ و ۲۵. سوره بقره آیه ۱۱۹. سوره سبأ آیه ۲۴ و ۳۴ و ۴۴ و ۴۶. سوره فاطر آیه و ۲۳ و ۴۲ و ۲۴. سوره فصلت آیه ۴. سوره حج آیه ۴۹. سوره شعراء آیه ۱۱۵.  سوره قصص آیه ۴۶. سوره عنکبوت آیه ۵۰. سوره سجده آیه ۳. سوره ص آیه ۷۰. سوره زخرف آیه ۲۳. سوره احقاف آیه ۹. سوره ذاریات آیه ۵۰ و ۵۱. سوره نجم آیه ۵۶. سوره ملک آیه ۸ و ۹ و ۱۷ و ۲۶. سوره نوح آیه ۲. سوره رعد آیه ۷. سوره ص آیه ۴ و ۶۵. سوره ق آیه ۲. سوره نازعات آیه ۴۵. سوره اسراء آیه ۱۰۵. سوره فرقان آیه ۵۶. سوره احزاب آیه ۴۵. سوره فتح آیه ۸. سوره صف آیه ۶.  سوره غاشیه آیه ۲۱ و ...</ref> مفسران گفته‌اند آنچه بر خداوند است، فرستادن پيامبرى معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است. حال مردم خودشان هستند كه آزادانه يا راه حقّ را مى‏پذيرند و يا سرسختانه لجاجت مى‏كنند.<ref>قرائتی محسن، تفسير نور، ج۱، ص: ۱۹۱
 
</ref>
 
[[فخرالدین رازی]] در تفسیر آیه ۱۲۵ [[سوره نحل]] می‌گوید که خداوند فرستادۀ خویش را فرمان داد تا مردم را به یکی از این سه روش: حکمت، موعظۀ حسنه و جدال احسن، به دین خود دعوت نماید.<ref>غلامرضا اعوانی، مدخل جدل، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۶۴۶۰.</ref>


== عدم سیطره پیامبر(ص) بر مردم ==
== عدم سیطره پیامبر(ص) بر مردم ==
آیات زیادی در قرآن این موضوع را تفهیم و تصریح می‌کند که پیامبر تسلط و چیرگی بر آزادی و اختیار و اعمال و انتخاب مردم ندارد.{{قرآن|وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ|ترجمه=و تو به زور وادارنده آنان نيستى.|سوره=ق|آیه=۴۵}}
آیات زیادی در قرآن این موضوع را تفهیم و تصریح می‌کند که پیامبر تسلط و چیرگی بر آزادی و اختیار و اعمال و انتخاب مردم ندارد.{{قرآن|وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ|ترجمه=و تو به زور وادارنده آنان نیستی.|سوره=ق|آیه=۴۵}}


حفیظ: سوره هود آیه ۸۶، سوره انعام آیه ۱۰۴. مراد از (( حفیظ )) کسى است که اراده شؤ ون وجود، از قبیل حیات ، نشو، رزق و امثال آن به دست او است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> نفى اين صفت حفيظ و وكيل از پيامبر ص به معنى نفى اجبار كردن بر دفع زيان يا جلب منفعت است.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۳۹۲.</ref>
حفیظ: سوره هود آیه ۸۶، سوره انعام آیه ۱۰۴. مراد از ((حفیظ)) کسی است که اراده شؤ ون وجود، از قبیل حیات، نشو، رزق و امثال آن به دست او است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref> نفی این صفت حفیظ و وکیل از پیامبر ص به معنی نفی اجبار کردن بر دفع زیان یا جلب منفعت است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۲.</ref>


مصیطر: سوره غاشیه آیه ۲۱ ۲۲. متسلّط و مسلّط بر غير است و بقهر و غلبه.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه بیستونی، محمد، ج۲۷، ص۳۷.</ref>  
مصیطر: سوره غاشیه آیه ۲۱ ۲۲. متسلّط و مسلّط بر غیر است و بقهر و غلبه.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه بیستونی، محمد، ج۲۷، ص۳۷.</ref>


مردم را تذکر بده که وظیفه تو تنها تذکر دادن است، تو دست زور به ایشان ندارى مگر افرادى از ایشان که از تذکر و پندگیرى روى گردانند و کفر مى ورزند))، چون تذکر دادن آن جناب به افراد آن چنانى لغو و بى فایده است و معلوم است که تولى و اعراض و کفر، همواره بعد از تذکر رخ مى دهند، پس آنچه با این استثناء نفى شد تذکر مکرر است، گویا فرموده: تو به ایشان تذکر بده و تذکر خود را پى بگیر و آن را قطع مکن، مگر از کسى که یکبار و دو بار تذکرش دادى و او روى گردانید و کفر ورزید که در این صورت دیگر لازم نیست به تذکر خود ادامه دهى، بلکه باید از او اعراض کنى، تا خداى تعالى به عذاب بزرگتر معذبش سازد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۶۰.</ref>
مردم را تذکر بده که وظیفه تو تنها تذکر دادن است، تو دست زور به ایشان نداری مگر افرادی از ایشان که از تذکر و پندگیری روی گردانند و کفر می‌ورزند))، چون تذکر دادن آن جناب به افراد آن چنانی لغو و بی فایده است و معلوم است که تولی و اعراض و کفر، همواره بعد از تذکر رخ می‌دهند، پس آنچه با این استثناء نفی شد تذکر مکرر است، گویا فرموده: تو به ایشان تذکر بده و تذکر خود را پی بگیر و آن را قطع مکن، مگر از کسی که یکبار و دو بار تذکرش دادی و او روی گردانید و کفر ورزید که در این صورت دیگر لازم نیست به تذکر خود ادامه دهی، بلکه باید از او اعراض کنی، تا خدای تعالی به عذاب بزرگتر معذبش سازد.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۶۰.</ref>


رسول خدا (ص ) تنها رسولى است مبلغ و بس، حاکم و مصیطر بر مردم نیست.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۲.</ref>
رسول خدا(ص) تنها رسولی است مبلغ و بس، حاکم و مصیطر بر مردم نیست.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۲.</ref>


== عدم تعلق مشیت الهی بر ایمان مردم به صورت اجباری ==
== عدم تعلق مشیت الهی بر ایمان مردم به صورت اجباری ==
خط ۶۳: خط ۴۵:


سوره انعام آیه ۳۵ ۱۴۹. سوره یونس آیه ۹۱. سوره هود آیه ۱۱۸. سوره شعراء آیه ۳ و ۴.
سوره انعام آیه ۳۵ ۱۴۹. سوره یونس آیه ۹۱. سوره هود آیه ۱۱۸. سوره شعراء آیه ۳ و ۴.


لقمان ۲۳. محزون نباش از کفر مردم.
لقمان ۲۳. محزون نباش از کفر مردم.


عدم اکراه بر دین: آیه ۲۶۵ بقره. سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نسا آیه ۸۰.
عدم اکراه بر دین: آیه ۲۶۵ بقره. سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نسا آیه ۸۰.


ايمان به خدا و مبانى اسلام هيچگونه جنبه تحميلى نمى‌تواند داشته باشد، بلكه از طريق منطق و استدلال و نفوذ در فكر و روح افراد بايد پيشروى كند، زيرا ايمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم اين است كه مردم حقايق را درك كنند و با اراده و اختيار خويش آن را بپذيرند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۳۹۲.</ref>
ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچگونه جنبه تحمیلی نمی‌تواند داشته باشد، بلکه از طریق منطق و استدلال و نفوذ در فکر و روح افراد باید پیشروی کند، زیرا ایمان اجباری ارزشی ندارد، مهم این است که مردم حقایق را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۲.</ref>


در مرحله هدايت فردى، دين فقط نقش «راهنما» را دارد و نه «راهبر»، فقط راه را نشان مى‌دهد اما الزام به رفتن نمى‌كند و قدرت انتخاب و اختيار ويژه انسان را از او نمى‌گيرد.<ref>موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فقه اهل بیت علیهم السلام - فارسی، ج۷، ص۱۵۰.</ref>
در مرحله هدایت فردی، دین فقط نقش «راهنما» را دارد و نه «راهبر»، فقط راه را نشان می‌دهد اما الزام به رفتن نمی‌کند و قدرت انتخاب و اختیار ویژه انسان را از او نمی‌گیرد.<ref>مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فقه اهل بیت علیهم السلام - فارسی، ج۷، ص۱۵۰.</ref>


آیات زیادی به این مضمون وجود دارد كه گوياى عدم الزام و اجبار و اكراه در پذيرش دين هستند.
آیات زیادی به این مضمون وجود دارد که گویای عدم الزام و اجبار و اکراه در پذیرش دین هستند.


آیه ۲ ملک. آیه ۷ کهف.
آیه ۲ ملک. آیه ۷ کهف.


==منابع==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
خط ۸۷: خط ۶۷:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =
  | تیترها =
  | ویرایش =
  | ویرایش =
خط ۹۵: خط ۷۵:
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
خط ۱۰۲: خط ۸۲:
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۷ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۴۷

سؤال

وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم که در قرآن آمده است به چه معناست؟

وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم، تصریحِ قرآن کریم است که در چند آیه آمده است. وکالت نداشتن پیامبر(ص) به این معناست که او اجازهٔ اجبار و زورگویی به مردم برای ایمان آوردنشان را ندارد. این مضمون با کلماتی دیگر مانند مصیطر (مسلط) و جبار (زورگو) و حفیظ هم آمده است که از پیامبر(ص) نفی شده است. سلب این عناوین و جایگاه از پیامبر(ص)، از مهمترین عناصرِ تقویت‌کننده اندیشهٔ آزادی در انتخاب دین است.

در آیات متعددی درباره این موضوع سخن رفته است که وظیفه پیامبر(ص) تنها ابلاغ پیام و اندرز دادن است است و سیطره‌ای بر مردم ندارد و نباید ایمان و عقیده‌ای را تحمیل کند. بارها از پیامبر(ص) با اوصافی مانند بشیر و نذیر یاد شده است و این نکته را یادآور است که پیامبر نمی‌تواند و نباید تحمیل‌کننده دین باشد. به موضوع عدم اکراه در دین در آیات زیادی در قرآن اشاره شده است. خداوند در قرآن در چندین آیه تصریح کرده است که اگر خداوند می‌خواست، همه انسان‌ها را هدایت می‌کرد؛ اما خلقت انسان‌ها برای این است که مورد آزمایش قرار گیرند و ذیل راهنمایی پیامبران، خود خیر و شر را برگزینند.

نفی وکالت پیامبر(ص) بر مردم

در چندین آیه قرآن،[۱] نسبت وکالت از پیامبر(ص) بر مردم نفی شده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا؛ و تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‌ایم.(اسراء:۵۴)

وکیل یعنی کسی که کار دیگران به او واگذار شده است.[۲] منظور از «وکیل» در این موارد کسی است که مسئول هدایت عملی و ضامن دیگران بوده باشد، مفسران گفته‌اند پیامبر(ص) به آنها اعلام می‌کند که این شما هستید که باید تصمیم نهایی را در مورد قبول یا رد حقیقت بگیرید، و هدایت را بپذیرید من تنها مأمور ابلاغ رسالت و دعوت الهی هستم.[۳] پیامبر تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر ایشان، چون ایمان و کفر آنان نه تکوینا در دست پیامبر است و نه به غیر آن.[۴] در تفاسیر در مقابل معنای نفی وکالت، به وظیفه انذار و بشارت پیامبر(ص) اشاره شده است.[۵] و نیز اینکه پیامبر در مقابل تکذیب مشرکان، اختیار این را ندارد که با زور آنان را منع کند، بلکه فقط از عذاب عظیم آخرت هشدار می‌دهد.[۶]

در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه ۵۴ سوره اسراء شرح داده است که پیامبر حافظ اعمال مردم نیست و پاداش و کیفر آنان هم بر او نیست. پیامبر تنها تنها آنان را می‌ترساند و مأمور نیست که با آنها بجنگد و وادارشان سازد که ایمان بیاورند.[۷]

در برخی آیات به رسول خدا(ص) اعلام می‌کند از شرک مشرکین و اینکه می‌بیند زحماتش درباره هدایت آنان به جایی نمی‌رسد اندوهناک نشود، چون هدایت و ضلالت آنها به مشیت خداوند بستگی دارد و آنها اگر تو را به تنگ آورده‌اند خدا را نمی‌توانند به تنگ آورند.[۸]

پیامبر وظیفه ندارد که مردم را به پذیرش حق مجبور کند، چرا که اجبار در پذیرش ایمان معنی ندارد. و اگر مردم اسلام را نپذیرفتند پیامبر نمی‌تواند آنها را از مجازات الهی حفظ کند، بلکه وظیفه او دعوت و تبلیغ است.[۹] وظیفه پیامبر(ص) یادآوری، روشنگری، ابلاغ پیام‌های الهی و نشان‌دادن راه است و این مردم‌اند که خود باید تصمیم بگیرند و راه راست را انتخاب کنند. پیامبر(ص) از جانب خدا بر مردم مسلّط نشده تا با زور، ایمان را بر آنان تحمیل کند. مأموریت پیامبران الهی، تبیین عقیده است، نه تحمیل عقیده.[۱۰]

برخی مفسران اعتقاد دارند آیاتی که وکالت و جباریت و تسلط پیامبر(ص) بر مردم را نفی می‌کند، توسط آیات قتال نسخ شده است.[۱۱]

رساندن پیام

قرآن بارها اعلام می‌دارد که آنچه بر عهده پیامبر است تنها ابلاغ پیام و تبلیغ است.[۱۲] این آیات جدال با مشرکان را نهی می‌کند و مسئولیت پیامبر را جز تبلیغ و ترویج دین نمی‌داند.[۱۳] کار پیامبران، دعوت و تبلیغ است، نه اجبار مردم به ایمان‏.[۱۴]وظیفه پیامبران رسانیدن اوامر و نواهی خداوند است، امّا عمل مردم بر طبق آن، به هیچ‌روی جزء وظایف آنان نمی‌باشد و این معنا در بسیاری از آیات آمده است.[۱۵]

علامه طباطبایی ذیل آیه ﴿فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ؛ آیا پیامبران را جز تبلیغ روشنگر وظیفه دیگری است؟(نحل:۳۵) بلاغ مبین را شرح می‌دهد که تنها وظیفه فرستادگان خدا ابلاغ مبین و ابلاغ آشکار است. وظیفه آنان این نیست که مردم را مجبور به قبول دعوت خود کنند، یا اراده تکوینی خدای را از بین ببرند و به‌طور قهر و جبر، از کفر به ایمان و از معاصی به اطاعت بکشانند.[۱۶]

در قرآن بارها تصریح شده است که پیامبر(ص) و پیامبران تنها مژده‌دهنده (بشیر) و بیم‌دهنده (نذیر و منذر) و پند دهنده (مذکِّر) است.[۱۷] مفسران گفته‌اند آنچه بر خداوند است، فرستادن پیامبری معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است. حال مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حقّ را می‌پذیرند یا سرسختانه لجاجت می‌کنند.[۱۸]

فخرالدین رازی در تفسیر آیه ۱۲۵ سوره نحل می‌گوید که خداوند فرستادهٔ خویش را فرمان داد تا مردم را به یکی از این سه روش: حکمت، موعظهٔ حسنه و جدال احسن، به دین خود دعوت نماید.[۱۹]

عدم سیطره پیامبر(ص) بر مردم

آیات زیادی در قرآن این موضوع را تفهیم و تصریح می‌کند که پیامبر تسلط و چیرگی بر آزادی و اختیار و اعمال و انتخاب مردم ندارد.﴿وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ؛ و تو به زور وادارنده آنان نیستی.(ق:۴۵)

حفیظ: سوره هود آیه ۸۶، سوره انعام آیه ۱۰۴. مراد از ((حفیظ)) کسی است که اراده شؤ ون وجود، از قبیل حیات، نشو، رزق و امثال آن به دست او است.[۲۰] نفی این صفت حفیظ و وکیل از پیامبر ص به معنی نفی اجبار کردن بر دفع زیان یا جلب منفعت است.[۲۱]

مصیطر: سوره غاشیه آیه ۲۱ ۲۲. متسلّط و مسلّط بر غیر است و بقهر و غلبه.[۲۲]

مردم را تذکر بده که وظیفه تو تنها تذکر دادن است، تو دست زور به ایشان نداری مگر افرادی از ایشان که از تذکر و پندگیری روی گردانند و کفر می‌ورزند))، چون تذکر دادن آن جناب به افراد آن چنانی لغو و بی فایده است و معلوم است که تولی و اعراض و کفر، همواره بعد از تذکر رخ می‌دهند، پس آنچه با این استثناء نفی شد تذکر مکرر است، گویا فرموده: تو به ایشان تذکر بده و تذکر خود را پی بگیر و آن را قطع مکن، مگر از کسی که یکبار و دو بار تذکرش دادی و او روی گردانید و کفر ورزید که در این صورت دیگر لازم نیست به تذکر خود ادامه دهی، بلکه باید از او اعراض کنی، تا خدای تعالی به عذاب بزرگتر معذبش سازد.[۲۳]

رسول خدا(ص) تنها رسولی است مبلغ و بس، حاکم و مصیطر بر مردم نیست.[۲۴]

عدم تعلق مشیت الهی بر ایمان مردم به صورت اجباری

۹۹ یونس.

سوره انعام آیه ۳۵ ۱۴۹. سوره یونس آیه ۹۱. سوره هود آیه ۱۱۸. سوره شعراء آیه ۳ و ۴.

لقمان ۲۳. محزون نباش از کفر مردم.

عدم اکراه بر دین: آیه ۲۶۵ بقره. سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نسا آیه ۸۰.

ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچگونه جنبه تحمیلی نمی‌تواند داشته باشد، بلکه از طریق منطق و استدلال و نفوذ در فکر و روح افراد باید پیشروی کند، زیرا ایمان اجباری ارزشی ندارد، مهم این است که مردم حقایق را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.[۲۵]

در مرحله هدایت فردی، دین فقط نقش «راهنما» را دارد و نه «راهبر»، فقط راه را نشان می‌دهد اما الزام به رفتن نمی‌کند و قدرت انتخاب و اختیار ویژه انسان را از او نمی‌گیرد.[۲۶]

آیات زیادی به این مضمون وجود دارد که گویای عدم الزام و اجبار و اکراه در پذیرش دین هستند.

آیه ۲ ملک. آیه ۷ کهف.

منابع

  1. سوره یونس آیه ۱۰۸. سوره فرقان آیه ۴۳، سوره اسراء آیه ۵۴، سوره شوری آیه ۶، سوره انعام آیه ۶۶ و ۱۰۷. سوره زمر آیه ۴۱.
  2. قرشی، سید علی اکبر، تفسیراحسن‌الحدیث، ج۹، ص۲۹۵.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۸۶.
  4. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.
  5. مغنیه، ترجمه تفسیر کاشف، ج۳، ص: ۳۲۰.
  6. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص: ۱۹۸.
  7. طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص: ۱۳۴.
  8. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۱.
  9. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۰۰.
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه عقاید اسلامی، ج۱، ص۱۴۴.
  11. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص: ۳۲۵؛ و نیز: میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص: ۳۸۴. و نیز: ملا فتح‌الله کاشانی، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۳، ص: ۴۰۸.
  12. سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نحل آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت آیه ۱۸. سوره تغابن آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.
  13. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص: ۱۹۲.
  14. قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۴، ص: ۵۱۸. و نیز: طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۱۹، ص: ۳۱.
  15. مغنیه، ترجمه تفسیر کاشف، ج۴، ص: ۷۹۲.
  16. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص: ۳۵۲.
  17. سوره مائده آیه ۱۹. سوره اعراف آیه ۱۸۸ و ۱۸۴. سوره هود آیه ۲ و ۱۲ و ۲۵. سوره بقره آیه ۱۱۹. سوره سبأ آیه ۲۴ و ۳۴ و ۴۴ و ۴۶. سوره فاطر آیه و ۲۳ و ۴۲ و ۲۴. سوره فصلت آیه ۴. سوره حج آیه ۴۹. سوره شعراء آیه ۱۱۵. سوره قصص آیه ۴۶. سوره عنکبوت آیه ۵۰. سوره سجده آیه ۳. سوره ص آیه ۷۰. سوره زخرف آیه ۲۳. سوره احقاف آیه ۹. سوره ذاریات آیه ۵۰ و ۵۱. سوره نجم آیه ۵۶. سوره ملک آیه ۸ و ۹ و ۱۷ و ۲۶. سوره نوح آیه ۲. سوره رعد آیه ۷. سوره ص آیه ۴ و ۶۵. سوره ق آیه ۲. سوره نازعات آیه ۴۵. سوره اسراء آیه ۱۰۵. سوره فرقان آیه ۵۶. سوره احزاب آیه ۴۵. سوره فتح آیه ۸. سوره صف آیه ۶. سوره غاشیه آیه ۲۱ و …
  18. قرائتی محسن، تفسیر نور، ج۱، ص: ۱۹۱
  19. غلامرضا اعوانی، مدخل جدل، دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۷، ص۶۴۶۰.
  20. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.
  21. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۲.
  22. طبرسی، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه بیستونی، محمد، ج۲۷، ص۳۷.
  23. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۶۰.
  24. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۹۲.
  25. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۲.
  26. مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فقه اهل بیت علیهم السلام - فارسی، ج۷، ص۱۵۰.