قاتل امام حسین(ع): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
قاتل امام حسین(ع)، سنان بن انس، شمر بن ذیالجوشن و برخی دیگر ذکر شدهاند.<ref>فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ناشر کتابفروشی اسلامیه، تهران، سال ۱۳۷۷ هـ ق، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.</ref> | |||
'''سنان بن انس''' | '''سنان بن انس''' | ||
طبری در تاریخ خود، سنان بن انس نخعی را قاتل امام حسین(ع) دانسته است.<ref>تاریخ طبری، ابن جریر طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج۳، ص۳۴۳.</ref> ابنجوزی میباشد که در تذکره الخواص میآورد: «و الأصح انه سنان بن انس النخعی و شارکه شمر بن ذیالجوشن»<ref>تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۴۴.</ref> «صحیح آن است که قاتل حسین(ع) سنان بن انس نخعی بود و شمر با او در این امر مشارکت داشته است.» | |||
«حافظ عبد العزیز جنابدی میگوید: شمر بن ذیالجوشن او را کشت و کسی که سرش را جدا نمود، ابن جوان یمامی بود.» و صاحب «الدّرالتنظیم»، جمال الدین یوسف بن حاتم الشامی العاملی، معاصر سید بن طاووس، آورده است که نخست عمر بن سعد شبث بن ربعی را گفت: که سر حسین را برایم بیاور. شبث بن ربعی به او گفت: من با او بیعت کردم و این کار را نمیکنم و عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند به ابن زیاد مینویسم. گفت: هر چه میخواهی بکن. عمر بن سعد، سنان بن انس را فرستاد تا رأس حسین(ع) را جدا سازد. سنان گفت: «قسم به خدا! من سرت را جدا میسازم، در حالی که میدانم تو فرزند رسول خدا هستی و بهترین مردم از طرف پدر و مادر میباشی.» و سپس سر مقدس را جدا نمود و به عمر بن سعد داد.<ref>فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.</ref> | «حافظ عبد العزیز جنابدی میگوید: شمر بن ذیالجوشن او را کشت و کسی که سرش را جدا نمود، ابن جوان یمامی بود.» و صاحب «الدّرالتنظیم»، جمال الدین یوسف بن حاتم الشامی العاملی، معاصر سید بن طاووس، آورده است که نخست عمر بن سعد شبث بن ربعی را گفت: که سر حسین را برایم بیاور. شبث بن ربعی به او گفت: من با او بیعت کردم و این کار را نمیکنم و عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند به ابن زیاد مینویسم. گفت: هر چه میخواهی بکن. عمر بن سعد، سنان بن انس را فرستاد تا رأس حسین(ع) را جدا سازد. سنان گفت: «قسم به خدا! من سرت را جدا میسازم، در حالی که میدانم تو فرزند رسول خدا هستی و بهترین مردم از طرف پدر و مادر میباشی.» و سپس سر مقدس را جدا نمود و به عمر بن سعد داد.<ref>فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.</ref> |
نسخهٔ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۸
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
بسیاری از مقاتل و کتابهای تاریخی، سنان بن انس را قاتل امام حسین(ع) دانستهاند. اما در برخی مقاتل دیگر، شمر بن ذیالجوشن، قاتل امام دانسته شده است، کدام یک از این اقوال درست است؟
قاتل امام حسین(ع)، سنان بن انس، شمر بن ذیالجوشن و برخی دیگر ذکر شدهاند.[۱]
سنان بن انس
طبری در تاریخ خود، سنان بن انس نخعی را قاتل امام حسین(ع) دانسته است.[۲] ابنجوزی میباشد که در تذکره الخواص میآورد: «و الأصح انه سنان بن انس النخعی و شارکه شمر بن ذیالجوشن»[۳] «صحیح آن است که قاتل حسین(ع) سنان بن انس نخعی بود و شمر با او در این امر مشارکت داشته است.»
«حافظ عبد العزیز جنابدی میگوید: شمر بن ذیالجوشن او را کشت و کسی که سرش را جدا نمود، ابن جوان یمامی بود.» و صاحب «الدّرالتنظیم»، جمال الدین یوسف بن حاتم الشامی العاملی، معاصر سید بن طاووس، آورده است که نخست عمر بن سعد شبث بن ربعی را گفت: که سر حسین را برایم بیاور. شبث بن ربعی به او گفت: من با او بیعت کردم و این کار را نمیکنم و عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند به ابن زیاد مینویسم. گفت: هر چه میخواهی بکن. عمر بن سعد، سنان بن انس را فرستاد تا رأس حسین(ع) را جدا سازد. سنان گفت: «قسم به خدا! من سرت را جدا میسازم، در حالی که میدانم تو فرزند رسول خدا هستی و بهترین مردم از طرف پدر و مادر میباشی.» و سپس سر مقدس را جدا نمود و به عمر بن سعد داد.[۴]
ابوالفرج اصفهانی از علمای قرن سوم هجری نیز در کتاب خود «مقاتل الطالبین»، قاتل امام حسین(ع) را سنان بن انس ذکر میکند و میگوید: «زرعه بن شریک به او حمله کرد و با شمشیر کتف راستش را زخمی نمود. در کشتن او عبد الرحمن جعفی، قثعم، صالح بن وهب یزنی و خولی بن یزید مشارکت کردند و سرش را سنان بن انس نخعی از بدنش جدا نمود همچنین برخی گفتهاند: کسی که سر امام را از بدنش جدا کرد، شمر بود و خولی سرش را به نزد عبیدالله برد.»[۵]
ابن عبد البر در «استیعاب» قاتل امام حسین(ع) را سنان بن انس معرفی میکند[۶]
در اسد الغابه آمده است:
«نظر درست آن است که همانا سنان بن انس نخعی او را کشته است و قول کسی که میگوید شمر و عمر بن سعد او را کشته، به خاطر این است که شمر مردم را به قتل او تشویق میکرد و عمر بن سعد هم چون فرمانده لشکر بود، قتل را به او نسبت میدهند.»[۷]
شمر بن ذیالجوشن
در موضع دیگر این کتاب، شمر را قاتل امام حسین(ع) دانسته و میگوید:
عن الحافظ عبد العزیز الجنابدی، یقال قتله شمر بن ذیالجوشن الضبابی والذی اخذ رأسه ابن جوان الیمامی.[۸]
ابن عبدالبر از خلیفه بنخیاط نقل کرده است آن کسی که حسین بن علی(ع) را به قتل رساند، شمر بن ذیالجوشن، امیر لشکر عمربنسعد بود؛[۹] و نوشته: شمر در خشم شد و روی سینه مبارک امام حسین(ع) نشست و محاسن آن بزرگوار را گرفت، چون خواست امام(ع) را به قتل برساند، امام(ع) لبخندی زد و فرمود: آیا مرا میکشی و میدانی من کیستم؟ شمر گفت: تو را خوب میشناسم، مادر تو فاطمه، پدر تو علی بن ابیطالب(ع) و جدّ تو محمد مصطفی(ص) است، تو را میکشم و باکی ندارم پس امام را با دوازده ضربهٔ شمشیر به شهادت رساند و سر مبارک حضرت را جدا کرد.[۱۰]
مرحوم شیخ مفید در «ارشاد» میآورد:
«شمر مردان و سواران خود را صدا زد و گفت: وای بر شما! چرا به این مرد نگاه میکنید؟ مادرتان به عزایتان بنشیند. پس از هر طرف به سوی او حمله کردند که وزعه بن شریک بر کتف راستش ضربهای وارد کرد و آن را قطع نمود و یکی دیگر از آنها ضربهای بر پایین گردنش وارد کرد تا خولی بن یزید اصبحی پیاده شد که سر امام(ع) را جدا کند امّا ترسید. شمر به او گفت: خداوند بازوانت را سست کند، از چه میترسی؟ سرانجام شمر به سوی او رفت و سر امام(ع) را جدا نمود و به دست خولی داد و گفت این را نزد امیر عمر بن سعد ببر.»[۱۱]
منابع
- ↑ فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ناشر کتابفروشی اسلامیه، تهران، سال ۱۳۷۷ هـ ق، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.
- ↑ تاریخ طبری، ابن جریر طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج۳، ص۳۴۳.
- ↑ تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۴۴.
- ↑ فرهاد میرزا، قمقام زخار و صمصام بتار، ج۱، ص۴۶۳ – ۴۶۵.
- ↑ أبوالفرج إصفهانی،مقاتل الطالبيين، ص۱۱۸، تحقيق سيد احمد صقر، بيروت، دارالمعرفة، بىتا.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستيعاب، ج۱، ص۳۹۳، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دارالجيل، ۱۹۹۲م.
- ↑ ابناثیر، أسد الغابة، ج۱، ص۴۹۸، بيروت، دارالفكر، ۱۹۸۹م.
- ↑ کشف الغمه، اربلی، انتشارات بنی هاشمی، تبریز، ج۲، ص۵۱.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ناشر الفجاله، القاهره مصر، ج۱، ص۳۹۵، و شیخ محمد سماوی، ابصار العین، انتشارات بصیرتی، قم، ص۱۱۴.
- ↑ بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج۴۵، ص۵۶.
- ↑ ارشاد، شیخ مفید، ناشر مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، ج۲، ص۱۱۲.