کفر یزید: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
== اعمال خلاف اسلام ==
== فسق و فجور یزید ==
== فسق و فجور یزید ==
تاریخ نویسان، علماء و بزرگان شیعه و سنی بر شراب‌خواری یزید، تارک الصلوهَ و فاسق بودنش اتفاق نظر دارند؛ اعمال نامشروع یزید از واضحات و مسلمات دانسته شده و او را جوانی آلوده به گناه دانسته‌اند که علناً دستورات اسلام را زیر پای می‌گذاشت. رقص، اشتغال به لهو و لعب، شراب خواری و سگ‌بازی از اعمال خلاف شرع یزید دانسته شده و بدون هیچ ترسی مرتکب این کارها می‌شد.  
تاریخ نویسان، علماء و بزرگان شیعه و سنی بر شراب‌خواری یزید، تارک الصلوهَ و فاسق بودنش اتفاق نظر دارند؛ اعمال نامشروع یزید از واضحات و مسلمات دانسته شده و او را جوانی آلوده به گناه دانسته‌اند که علناً دستورات اسلام را زیر پای می‌گذاشت. رقص، اشتغال به لهو و لعب، شراب خواری و سگ‌بازی از اعمال خلاف شرع یزید دانسته شده و بدون هیچ ترسی مرتکب این کارها می‌شد.  

نسخهٔ ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۴

سؤال

یزید شارب الخمر و تارک الصلوهَ و فاسق نبود، بلکه شخصی بود ملازم با سنّت ومواظب بر نماز و اعمال خیر و معاویه، یزید را بر مردم تحمیل نکرد بلکه فقط در ولایت عهدی او کوشید و مردم (غیر از حسین ابن علی(ع) و عبدالله بن زبیر) خودشان با او بیعت نمودند؟


فسق و فجور یزید

تاریخ نویسان، علماء و بزرگان شیعه و سنی بر شراب‌خواری یزید، تارک الصلوهَ و فاسق بودنش اتفاق نظر دارند؛ اعمال نامشروع یزید از واضحات و مسلمات دانسته شده و او را جوانی آلوده به گناه دانسته‌اند که علناً دستورات اسلام را زیر پای می‌گذاشت. رقص، اشتغال به لهو و لعب، شراب خواری و سگ‌بازی از اعمال خلاف شرع یزید دانسته شده و بدون هیچ ترسی مرتکب این کارها می‌شد.

در برخی گزارش‌ها یزید اعتراف و اقرار به فسق و فجور خود می‌کند.

مسعودی در کتاب مروج الذهب[۱] و سبط ابن الجوزی در کتاب تذکره الخواص،[۲] یزید را هم‌صحبت بازها، سگ‌های شکاری، بوزینه‌ها و شرکت‌کننده در مجالس شراب معرفی کرده‌اند، بعد از شهادت امام حسین(ع) روزی سر سفره شراب نشست و در حالی که ابن زیاد در طرف راست او نشسته بود، به ساقی گفت:

اسقنی شربهَ تُرَوّی مُشاسی ثم مِلْ فَاسِقَ مِثلَها ابن زیاد

صاحب السرِّ والأمانهِ عندی وَلَشَدید مغنمی و جهادی

قاتلُ الخارجی اعنی حُسیناً ومُبید الأعداء والحُسادِ

یعنی: ای ساقی به من شرابی بنوشان که قلب مرا سیراب گرداند، سپس جام پرکن و مانند همان شراب به پسر زیاد بده همان کس که رازدار و امین من است، آن کس که کار خلافت و غنیمت من با دست او محکم گردید، این پسر زیاد، کشنده حسین ـ آن مردِ خارجی است و کسی است که وحشت در دل دشمنان و حسد ورزان من انداخت.

آنگاه به داستان بوزینه یزید به نام «ابوقیس» پرداخته، می‌گوید: در مجالس شراب و لهو حاضرش می‌ساخت و برایش متکا می‌گذاشت و او را بر الاغ وحشی سوار می‌کرد. وی اضافه می‌کند در دوران یزید مردم به طور رسمی شراب می‌خوردند، و لهو و لعب در مکه و مدینه هم شیوع پیدا کرده بود.

یزید در جمع رفقا و هم پیاله‌هایش می‌سراید:

۱ – معشر الندمان قوموا واسمعوا صوت الاغانی

۲ – واشربوا کأس مُدام واتَرکوا ذکر المعانی

۳ – اَشْغَلَتنی نغمهَ العیدان عن صوت الاذان

۴ – و تعوضت عن الحوُرِ خموراً من الدنّان[۳]

یعنی: ۱ – ای دوستان برخیزید و صدای موسیقی را بشنوید.

۲ – و جام‌های شراب را تهی کنید و مسایل معنوی را واگذارید.

۳ – نغمه‌های تار، مرا از شنیدن اذان بازداشته است.

۵ – من (مستی) شراب را با (سر خوشی و همنشینی) حوریان بهشت تعویض کردم.

اقرار به کفر

یزید علاوه بر اقرار به شراب خواری خویش، اقرار به کفر خود هم دارد و با صراحت اظهار کفر می‌کند. وقتی سر مبارک سید الشهداء(ع) را جلوی او گذاردند، با چوب خیزران به آن سر مبارک می‌زد و اشعاری را می‌خواند که دو بیت آخرش آن چنین بود:

۱ – لَعِبَتْ هاشمُ بالمُلک فلا خَبَرٌجاءَ وَلا وَحیٌ نَزَلْ

۲ – لستُ مِنْ خِندَف اِنْ لم انتقم مِنْ بنی احمَدَ ما کانَ فَعَل[۴]

۱ – یعنی: بنی هاشم (محمد) با ملک و حکومت بازی کرد، نه وحی بر او نازل شده بود و نه از آسمان خبری به او رسید. ۲ – من از قبیله خود نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم، آن چه که او در باره پدران من انجام داد. چنان که می‌بینید یزید به صراحت اعلان کفر می‌کند و منکر رسالت پیامبر(ص) و وحی الهی می‌شود.

بیعت‌شکنی مسلمانان و لعن یزید

تمامی مورخین به خصوص سبط ابن جوزی ( که از علماء معروف اهل سنت است) در صفحه۶۳ تذکره الخواص می‌نویسد: جماعتی از اهل مدینه در سال ۶۲ هجری به شام رفتند، وقتی از اعمال و فجیع و کفریات یزید باخبر شدند به مدینه برگشتند و بیعت با او را شکسته و علناً او را لعن می‌نمودند و استاندارش، عثمان بن محمد بن ابی سفیان، را از شهر بیرون کردند. سپس عبدالله بن حنظله خطاب به اهل مدینه گفت: ای مردم ما از شام بیرون نیامده و خروج بر یزید ننمودیم؛ مگر آن که دیدیم که «او مرد بی دینی است که نزدیکی ( عمل زنا) می‌نماید با مادرها و دختر و خواهرهایش و شراب می‌خورد و نماز نمی‌خواند و اولاد پیغمبران را می‌کشد» بالاترین شاهد بر شراب خواری و فاسق بودن یزید سخنان امام حسین(ع) در مجلس ولید بن عتبه ( فرماندار استاندار مدینه از طرف معاویه و یزید) است که حضرت خطاب به ولید بن عتبه می‌فرماید: و یزید رجل شارب الخمر و قاتل النفس المحَّرمه مُعلنُ بالفسق.[۵]

یزید مردی است شراب خوار و کشنده افراد بی گناه (و پاک) و مردی است که بطور آشکار فسق و فجور و فساد می‌کند.

بیعت اجباری برای یزید

اما در مورد بخش دوم مبنی بر اینکه معاویه یزید را بر مردم تحمیل نکرد، فقط در ولایت عهدی او کوشید و مردم (غیر از حسین ابن علی و عبدالله بن زبیر) خودشان با او بیعت نمودند، باید یاد آوری نمود که بیعت گرفتن برای یزید یکی از کارهای زشت معاویه بود که برای اولین بار در حکومت اسلامی انجام شد. او برای این کار مسافرتی به حجاز کرد و مخالفان را سخت تهدید نمود و با انواع نیرنگ ها؛ ولی عهدی یزید را در ظاهر تثبیت کرد. حتی بعضی‌ها می‌نویسند: یکی از مخالفان عایشه بود که معاویه با نقشه شیطانی عجیبی در اواخر شب، او را به چاه انداخت و کُشت ولی وانمود کرد که او خودش به چاه افتاده است.[۶]

صدوق (ره) در کتاب امالی از حضرت امام زین العابدین(ع) روایت می‌کند که حضرت فرمود: هنگامی که اجل معاویه فرا رسید یزید را فراخواند و در مقابل خود نشانید و به او گفت: «ای پسرک من! من گردن گردنکشان را برای تو ذلیل کرده‌ام، شهرها را برای تو مطیع نموده‌ام ( و در جای دیگر آمده که گفت: من همه رجال و بزرگسالان و شخصیت‌ها را رام کردم و از آن‌ها برای خلافت تو امضاء گرفته و سلطنت را در اختیار تو قرار دادم) فقط من از سه نفر نسبت به تو بیم دارم که می‌ترسم با کمال قدرت با تو مخالفت نمایند، آنان عبارتند از: عبدالله بن عمر بن خطاب و عبدالله بن زبیر و حسین بن علی.» [۷]

شهید مطهری (ره) می‌نویسد: یکی از شرایطی که امام حسن(ع) در صلح نامه ای که با معاویه منعقد نمود، گنجاند ولی معاویه صریحاً به آن عمل نکرد ( مانند همه شرایط دیگر) و امام حسن(ع) را مسموم کرد و به شهادت رساند تا دیگر موضوعیتی برای این ادعا باقی نماند، همین بود که معاویه حق ندارد تصمیمی برای مسلمین بعد از خودش بگیرد، خودش هر مصیبتی برای دنیای اسلام هست، هست، بعد دیگر اختیار با مسلمین باشد و به هر حال اختیار با معاویه نباشد. اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خاندانش خارج شود و به قول مورخین، کاری کند که خلافت را به شکل سلطنت درآورد. [۸]


مطالعه بیشتر

۱. درسی که حسین به انسان‌ها، آموخت، تالیف شهید هاشمی نژاد.


منابع

  1. مسعودی در کتاب مروج الذهب، ج۳، ص۶۱
  2. سبط ابن الجوزی در کتاب تذکره الخواص، ص۲۶۰
  3. سبط ابن الجوزی، تذکرهَ الخواص، ص۲۶۱.
  4. تذکرهَ الخواص، ص۲۳۵ و البلاء والتاریخ، ج۶، ص۱۲.
  5. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۴.
  6. بهایی، کامل بهایی، ص۴۵۶، فصل ۱۶، باب ۲۷.
  7. بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۱۱.
  8. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۲، ص۱۶.