ظالمان در قرآن: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
== معنای ظالم در قرآن == | |||
ظلم و جور و ستم، یعنی گذشتن از حد و قرار دادن هر چیزی در جایی که نباید آن جا گذاشته شود.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳، ماده ظلم.</ref> | ظلم و جور و ستم، یعنی گذشتن از حد و قرار دادن هر چیزی در جایی که نباید آن جا گذاشته شود.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳، ماده ظلم.</ref> | ||
خط ۱۰: | خط ۱۲: | ||
هر چند در نگاه عرفی، ظلم به چیزی اطلاق میشود که شخص به حقوق دیگری تجاوز کند که البته این هم درست است و یکی از معانی ظلم همین بود که از ظالم حد بگذرد؛ ولی در نگاه آیات و روایات، ظلم مصادیق گوناگون دارد که میتوان آن را تعریفی جامع از ظلم دانست. | هر چند در نگاه عرفی، ظلم به چیزی اطلاق میشود که شخص به حقوق دیگری تجاوز کند که البته این هم درست است و یکی از معانی ظلم همین بود که از ظالم حد بگذرد؛ ولی در نگاه آیات و روایات، ظلم مصادیق گوناگون دارد که میتوان آن را تعریفی جامع از ظلم دانست. | ||
* '''شرک و بتپرستی''' | * '''شرک و بتپرستی''' | ||
با توجه به این که مشرک از حد خود میگذرد و برای خداوند شریک قائل میشود و در واقع اعتقادش را بر محوری پایهگذاری میکند که نادرست میباشد، لذا در قرآن کریم از شرک به عنوان ظلم یاد شده است. لقمان حکیم وقتی فرزندش را موعظه میکرد، فرمود: پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگی است.<ref> | با توجه به این که مشرک از حد خود میگذرد و برای خداوند شریک قائل میشود و در واقع اعتقادش را بر محوری پایهگذاری میکند که نادرست میباشد، لذا در قرآن کریم از شرک به عنوان ظلم یاد شده است. لقمان حکیم وقتی فرزندش را موعظه میکرد، فرمود: پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگی است.<ref>لقمان / ۱۳؛ یونس /۱۰۶؛ ابراهیم / ۷۲؛ انبیاء / ۲۹؛ حج / ۷۱؛ بقره / ۵۱ و ۵۴ و ۹۲ و ۱۶۵ و….</ref> | ||
* '''تجاوز از حدود و قوانین الهی''' | * '''تجاوز از حدود و قوانین الهی''' | ||
خداوند متعال وقتی مسائل مربوط به خانواده را بیان میدارد در آخر میفرماید: اینها حدود و قوانین الهی است از آن تجاوز نکنید و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است.<ref> | خداوند متعال وقتی مسائل مربوط به خانواده را بیان میدارد در آخر میفرماید: اینها حدود و قوانین الهی است از آن تجاوز نکنید و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است.<ref>بقره / ۲۲۹؛ بقره / ۲۳۱؛ مائده / ۴۵؛ طلاق / ۱.</ref> | ||
۳. تخلف از دستورات الهی: خداوند متعال میفرماید: و گفتیم ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از خود نعمتهای آن از هر جا میخواهید گوارا بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد.<ref> | ۳. تخلف از دستورات الهی: خداوند متعال میفرماید: و گفتیم ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از خود نعمتهای آن از هر جا میخواهید گوارا بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد.<ref>بقره / ۳۵؛ اعراف / ۱۹.</ref> | ||
در این آیات تخلف از دستور الهی، ظلم قلمداد شده است. | در این آیات تخلف از دستور الهی، ظلم قلمداد شده است. | ||
۴. قتل نفس: در داستان فرزندان حضرت آدم، وقتی به برادرش گفت که من تو را خواهم کشت به برادرش در جواب گفت: من میخواهم تو با گناه من و خودت بازگردی (بار هر گناه خود و مرا با کشتنم برداری) و از دوزخیان گردی و همین است پاداش | ۴. قتل نفس: در داستان فرزندان حضرت آدم، وقتی به برادرش گفت که من تو را خواهم کشت به برادرش در جواب گفت: من میخواهم تو با گناه من و خودت بازگردی (بار هر گناه خود و مرا با کشتنم برداری) و از دوزخیان گردی و همین است پاداش ستمکاران.<ref>مائده / ۲۹–۲۷.</ref> | ||
* '''جلوگیری از ذکر الهی''' | * '''جلوگیری از ذکر الهی''' | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
خداوند کسی را که شهادت ندهد نیز همانند ویران کنندهٔ مسجد، ستم کارترین شخص دانسته و میفرماید: | خداوند کسی را که شهادت ندهد نیز همانند ویران کنندهٔ مسجد، ستم کارترین شخص دانسته و میفرماید: | ||
و چه کسی ستم کار تر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان میکند و خدا را از اعمال شما غافل نیست.<ref> | و چه کسی ستم کار تر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان میکند و خدا را از اعمال شما غافل نیست.<ref>بقره / ۱۴۰؛ مائده / ۱۰۷.</ref> چون با شهادت ندادن حقوق مردم پیمال میشود. | ||
* '''پیروی از هوی و هوس''' | * '''پیروی از هوی و هوس''' | ||
خداوند متعال به رسول خدا(ص) میفرماید: که اگر از هوی و هوس اهل کتاب پیروی کنی از ستم کاران خواهی شد.<ref> | خداوند متعال به رسول خدا(ص) میفرماید: که اگر از هوی و هوس اهل کتاب پیروی کنی از ستم کاران خواهی شد.<ref>بقره / ۱۴۵؛ قصص / ۵۰؛ روم / ۲۹.</ref> و آیاتی دیگر از قرآن کریم نیز پیروی از هوی و هوس را، ظلم قلمداد کردهاند. | ||
'''افترا و تکذیب''' | '''افترا و تکذیب''' | ||
افترا زدن و تکذیب حق نیز جزو ستم کارترین کارها است که آیات فراوانی به آن هشدار داده است.<ref> | افترا زدن و تکذیب حق نیز جزو ستم کارترین کارها است که آیات فراوانی به آن هشدار داده است.<ref>انعام / ۲۱؛ آل عمران / ۹۴؛ انعام / ۲۱ و ۹۳ و ۱۴۴ و ۱۵۷؛ اعراف / ۳۷ و ۴۰ و ۴۱ و ۱۷۷ و…</ref> | ||
'''مسخره کنندگان''' | '''مسخره کنندگان''' | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
'''دوستی با دشمنان دین''' | '''دوستی با دشمنان دین''' | ||
مؤمنان نباید افرادی را که دشمنی آشکار با اسلام دارند به دوستی بگیرند، البته ارتباط با دشمنان و برخورد اسلامی غیر از دوستی است، خداوند متعال بارها مؤمنان را هشدار داده که ضمن برخورد اسلامی، از دوستی با دشمنان دین خود داری کنید وگرنه از ستم کاران خواهید شد.<ref> | مؤمنان نباید افرادی را که دشمنی آشکار با اسلام دارند به دوستی بگیرند، البته ارتباط با دشمنان و برخورد اسلامی غیر از دوستی است، خداوند متعال بارها مؤمنان را هشدار داده که ضمن برخورد اسلامی، از دوستی با دشمنان دین خود داری کنید وگرنه از ستم کاران خواهید شد.<ref>مائده / ۵۱؛ توبه / ۲۳؛ هود / ۱۱۳؛ کهف / ۵۰؛ ممتحنه / ۹.</ref>{{پایان پاسخ}} | ||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} | ||
== | == مطالعه بیشتر == | ||
* تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۵، ص۱۸۴. | |||
* تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج۱، ص۴۷. | |||
{{پایان مطالعه بیشتر}} | {{پایان مطالعه بیشتر}} | ||
نسخهٔ ۱۶ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۴
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
دیدگاه قرآن کریم و احادیث در مورد ظالمین چیست، بیان فرمایید؟
معنای ظالم در قرآن
ظلم و جور و ستم، یعنی گذشتن از حد و قرار دادن هر چیزی در جایی که نباید آن جا گذاشته شود.[۱]
و علاوه بر اینها گاهی به معنای نقص نیز میآید.[۲] (به خاطر این به نقص ظلم گفته میشود که حدش باید کامل میبود؛ ولی این ناقص است) اصل ظلم کم کردن حق است.[۳] به سیر غیرطبیعی نیز ظلم گفته میشود.
هر چند در نگاه عرفی، ظلم به چیزی اطلاق میشود که شخص به حقوق دیگری تجاوز کند که البته این هم درست است و یکی از معانی ظلم همین بود که از ظالم حد بگذرد؛ ولی در نگاه آیات و روایات، ظلم مصادیق گوناگون دارد که میتوان آن را تعریفی جامع از ظلم دانست.
- شرک و بتپرستی
با توجه به این که مشرک از حد خود میگذرد و برای خداوند شریک قائل میشود و در واقع اعتقادش را بر محوری پایهگذاری میکند که نادرست میباشد، لذا در قرآن کریم از شرک به عنوان ظلم یاد شده است. لقمان حکیم وقتی فرزندش را موعظه میکرد، فرمود: پسرم چیزی را همتای خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگی است.[۴]
- تجاوز از حدود و قوانین الهی
خداوند متعال وقتی مسائل مربوط به خانواده را بیان میدارد در آخر میفرماید: اینها حدود و قوانین الهی است از آن تجاوز نکنید و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است.[۵]
۳. تخلف از دستورات الهی: خداوند متعال میفرماید: و گفتیم ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از خود نعمتهای آن از هر جا میخواهید گوارا بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد.[۶]
در این آیات تخلف از دستور الهی، ظلم قلمداد شده است.
۴. قتل نفس: در داستان فرزندان حضرت آدم، وقتی به برادرش گفت که من تو را خواهم کشت به برادرش در جواب گفت: من میخواهم تو با گناه من و خودت بازگردی (بار هر گناه خود و مرا با کشتنم برداری) و از دوزخیان گردی و همین است پاداش ستمکاران.[۷]
- جلوگیری از ذکر الهی
خداوند متعال کسانی را که جلو ذکر خدا و عبادت بندگان را میگیرند، ظالمترین افراد معرفی کرده و میفرمایند: کیست ستم کارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و سعی در ویرانی آنها نمود؟! شایسته نیست آنان جز با ترس و وحشت وارد این کانونهای عبادت شوند، بهره آنها در دنیا رسوایی و در آخرت عذاب بزرگ خداوند است.[۸]
یادآوری این نکته ضروری است که، خراب کردن مسجد به این نیست که کسی سقف و دیوار آن را ویران سازد، که هر کسی با عمل و کارهای نسنجیده اش باعث شود افرادی از مسجد کنار بمانند و دلسرد گردند، ظالمترین کس است. چون با باورهای مردم بازی کرده است.
- کتمان شهادت
خداوند کسی را که شهادت ندهد نیز همانند ویران کنندهٔ مسجد، ستم کارترین شخص دانسته و میفرماید:
و چه کسی ستم کار تر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان میکند و خدا را از اعمال شما غافل نیست.[۹] چون با شهادت ندادن حقوق مردم پیمال میشود.
- پیروی از هوی و هوس
خداوند متعال به رسول خدا(ص) میفرماید: که اگر از هوی و هوس اهل کتاب پیروی کنی از ستم کاران خواهی شد.[۱۰] و آیاتی دیگر از قرآن کریم نیز پیروی از هوی و هوس را، ظلم قلمداد کردهاند.
افترا و تکذیب
افترا زدن و تکذیب حق نیز جزو ستم کارترین کارها است که آیات فراوانی به آن هشدار داده است.[۱۱]
مسخره کنندگان
خداوند متعال مسخره کنندگان حقیقت و آیات الهی را در زمرهٔ ظالمان قرار داده و میفرماید: و هر گاه کسانی را دیدی که آیات ما را مسخره میکنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین.[۱۲]
در آیهٔ دیگر مسخره کردن دیگران را نشانه ستم کاری میدانند و همگان را بیم میدهد تا گرفتار عذاب الهی نشوند.[۱۳]
۱۰. طرد کردن مؤمنان از اطراف خود: خداوند متعال از این که عده ای به خاطر نداشتن جاه و مقام دنیایی از اجتماع رانده شوند، هشدار داده و این را ظلمی بر جامعه میداند و لذا میفرماید: و کسانی را که صبح و شام خدا را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن. نه چیزی از حساب آنها بر توست و نه چیزی از حساب تو بر آنها، اگر آنها را طرد کنی، از ستم گران خواهی بود.[۱۴]
هجرت نکردن از سرزمینهای کفر
اگر کسی در کشوری زندگی کند که نمیتواند به وظایف دینی خود عمل کند یا در محله و منطقه ای است که تبلیغ دین در آن کم رنگ است و مؤمنان نمیتوانند به وظایف دینی آگاه گردند، بایستی از آن جا مهاجرت کنند وگرنه بر خویشتن ستم کردهاند، خداوند متعال حالات این افراد را چنین ترسیم مینماید: کسانی که فرشتگان روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ گفتند: ما در سرزمین خود تحت فشار مستضعف بودیم. فرشتگان گفتند: مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! جایگاه آنها دوزخ است و سرانجام بدی دارند.[۱۵]
دوستی با دشمنان دین
مؤمنان نباید افرادی را که دشمنی آشکار با اسلام دارند به دوستی بگیرند، البته ارتباط با دشمنان و برخورد اسلامی غیر از دوستی است، خداوند متعال بارها مؤمنان را هشدار داده که ضمن برخورد اسلامی، از دوستی با دشمنان دین خود داری کنید وگرنه از ستم کاران خواهید شد.[۱۶]
مطالعه بیشتر
- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۵، ص۱۸۴.
- تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج۱، ص۴۷.
منابع
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳، ماده ظلم.
- ↑ خسروانی، علیرضا، تفسیر خسروی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۰ش، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ داورپناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، کتابخانه صدر، چاپ اول، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۵۱۲.
- ↑ لقمان / ۱۳؛ یونس /۱۰۶؛ ابراهیم / ۷۲؛ انبیاء / ۲۹؛ حج / ۷۱؛ بقره / ۵۱ و ۵۴ و ۹۲ و ۱۶۵ و….
- ↑ بقره / ۲۲۹؛ بقره / ۲۳۱؛ مائده / ۴۵؛ طلاق / ۱.
- ↑ بقره / ۳۵؛ اعراف / ۱۹.
- ↑ مائده / ۲۹–۲۷.
- ↑ بقره / ۱۱۴.
- ↑ بقره / ۱۴۰؛ مائده / ۱۰۷.
- ↑ بقره / ۱۴۵؛ قصص / ۵۰؛ روم / ۲۹.
- ↑ انعام / ۲۱؛ آل عمران / ۹۴؛ انعام / ۲۱ و ۹۳ و ۱۴۴ و ۱۵۷؛ اعراف / ۳۷ و ۴۰ و ۴۱ و ۱۷۷ و…
- ↑ انعام / ۶۸.
- ↑ حجرات / ۱۱.
- ↑ انعام / ۵۲.
- ↑ نساء ۹۷.
- ↑ مائده / ۵۱؛ توبه / ۲۳؛ هود / ۱۱۳؛ کهف / ۵۰؛ ممتحنه / ۹.