منع تدوین و نقل حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{پیش نویس|در حال ویرایش}}
{{در حال ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}

نسخهٔ ‏۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۵


سؤال

منع نوشتن و نقل حدیث در چه دورانی اتفاق افتاده است؟

حضرت محمد(ص) بر نوشتن و نقل حدیث تأکید کرده بودند. گفتار پیامبر در منابع اهل سنت و شیعه نقل شده است. اما برخی صحابه با این کار حتی در زمان حیات پیامبر، مخالفت کردند. عبدالله بن عمرو گوید: «من هر چه را از رسول خدا(ص) می‌شنیدم می‌نوشتم تا آنها را حفظ کنم، اما قریش مرا از این کار بازداشتند و گفتند: «هر چه را از پیامبر خدا می‌شنوی می‌نویسی در حالی که او بشری است که در حال خشنودی و غضب سخن می‌گوید» من (عبدالله بن عمرو) از این کار دست کشیدم و سخن قریش را به پیامبر(ص) گزارش دادم، حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست چیزی جز حق از آن (دهانم) بیرون نمی‌آید».[۱]

منع تدوین حدیث پس از رحلت پیامبر(ص)، شدت یافت تا آنجا که ابوبکر[۲] و عمر[۳] با استناد به کافی بودن قرآن در میان مسلمانان، احادیث نبوی را سوزاندند. این ممانعت ادامه یافت تا اینکه عمر بن عبد العزیز اموی، ممنوعیت تدوین حدیث را لغو کرد و دستور داد تا احادیث پیامبر(ص) گردآوری و نوشته شود؛ با مرگ عمرو بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ق این دستور اجرایی نشد اما سال‌ها پس از مرگ او در سال ۱۴۳ ق تدوین حدیث توسط علمای اهل‌سنت رسماً شروع شد.[۴] اما علمای شیعه به رهبری امامان معصوم(ع) هیچ‌گاه دست از تدوین حدیث برنداشتند.

برخی نیز داستان «قلم و کاغذ» که در لحظات آخر عمر پیامبر، عمر بن خطاب ایشان را از نگارش روایت منع کرد را آغاز منع حدیث دانسته‌اند. در این داستان عمر بن خطاب گفت: «درد بر پیامبر غلبه کرده است. قرآن نزد شماست پس کتاب خدا ما را بس است.» و بر طبق روایت دیگری گفت: «پیامبر هذیان می‌گوید».[۵]

منابع

  1. محمد بن محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۶.
  2. مؤدب، سید رضا، تاریخ حدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص۱۷۹.
  3. تاریخ حدیث، ص۱۸۲–۱۸۳.
  4. عسگري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص۶۴–۶۷.
  5. محمود ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، بی جا، دار الکتاب الاسلامی، بی تا، ص۵۵؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص۴۷–۴۸.