اعتراف مجریان سقیفه به حقانیت امام علی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Golpoor }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
مجریان سقیفه شناخت کافی نسبت به برتری امام علی(ع) داشته و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند. اما جاذبه قدرت و حکومت سبب شد که بر خلاف حق و حقیقت قدم برداشته و خلافت را غصب کنند. با این حال در موارد متعددی به صراحت و یا با کنایه (که ابلغ از تصریح است) به حقانیت و شایستگی امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراف کرده‌اند که به مواردی از آنها اشاره می‌شود:
مجریان [[جریان سقیفه|سقیفه]] شناخت کافی نسبت به برتری [[امام علی(ع)]] داشته و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند؛ چنانکه در موارد متعددی به‌صراحت و یا غیرمستقیم به حقانیت و شایستگی امام علی(ع) اعتراف کرده‌اند؛ اما جاذبه قدرت و حکومت سبب شد، [[خلافت]] را غصب کنند. از جمله تبریک [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] به امام علی(ع) در واقعه [[غدیر خم]]، اعتراف [[ابوعبیده جراح]] به حقانیت امام، اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر و پشیمانی او در پذیرفتن خلافت و اقرار عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع).


== اعتراف ابوبکر و عمر در غدیر خم ==
== اعتراف ابوبکر و عمر در غدیر خم ==
<nowiki>بعد از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم، علی علیه السلام را به فرمان خداوند به جانشینی خود تعیین فرمود در خیمه ای خاصّ نشست و فرمود که امیرالمؤمنین علیه السلام در خیمه ای دیگر نشیند. پس از آن به مردمان حاضر در غدیر خم، امر فرمود که به خیمه امیرالمؤمنین روند و تهنیت بگویند. مسلمانان به خیمه امام علیه السلام رفتند و به ایشان تهنیت گفتند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مادران اهل ایمان (زنان خود او) فرمود که آنها نیز به خدمت علی علیه السلام روند و تهنیت بگویند. آنان نیز به این وظیفه اقدام کردند.}}</nowiki><ref>میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.</ref> از جمله کسانی که به امیرمؤمنان تبریک و تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند که خطاب به امام علی علیه السلام گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ یعنی بَه بَه بر تو ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».<ref>امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.</ref>
بعد از این که پیامبر(ص) در [[غدیر خم]]، [[امام علی(ع)]] را به فرمان [[خداوند]] به جانشینی خود معین کرد از [[مسلمانان]] حاضر در غدیر خم خواست تا به خیمه امام علی(ع) رفته و به او تبریک بگویند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا(ص) از زنان خود نیز خواست به علی(ع) تبریک بگویند.<ref>میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.</ref> گفته شده است ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که به امام علی(ع) تبریک گفته و با وی [[بیعت]] کردند.<ref>میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۱۷۹.</ref> ابوبکر و عمر خطاب به امام علی(ع) گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ بَه بَه بر تو‌ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».<ref>حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۰۳؛ امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.</ref>  
 
جالب است بدانیم اولین کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام رسانیدند، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند.<ref>همان، ج۲، ص۱۷۹.</ref>


== اعتراف ابو عبیده جرّاح ==
== اعتراف ابو عبیده جرّاح ==
یکی از معرکه گردانان اصلی سقیفه که نقش مهمی در روی کار آوردن ابوبکر داشت، ابو عبیده جرّاح بود. او وقتی که از امتناع علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر، آگاه شد، رو به آن حضرت کرد و گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته تر هستی، زیرا ملکات فاضله و ایمان نیرومند و علم وسیع و درک و واقع بینی و پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همه محرز است».<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.</ref>
[[ابو عبیده جرّاح]] یکی از مجریان سقیفه‌ای دانسته شده که نقش مهمی در روی کار آمدن ابوبکر داشت. او پس از امتناع علی(ع) از بیعت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به آن حضرت گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار کن که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته‌تر هستی، زیرا ملکات فاضله، ایمان نیرومند، علم وسیع، درک و واقع بینی، پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر(ص) برای همه محرز است».<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.</ref>


بنابراین، فضیلت و برتری علی علیه السلام به گونه ای است که حتی افرادی مثل ابو عبیده جرّاح که سنگ ابوبکر را به سینه می‌زد نیز ناچار به اذعان به آن بودند.
== اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر در امر خلافت ==
طبق داده‌های تاریخی، اعتقاد به عدم شایستگی ابوبکر در برخی از گفتار [[عمر بن خطاب]] آمده است؛ چنانکه نقل شده است که او، [[بیعت]] با ابوبکر برای زمامداری مسلمین را کاری عجولانه قلمداد کرد.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت،‌دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش؛ ابن هشام، السیره النبویه، قم، نشر ایران، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref> ابوبکر نیز پس از به دست گرفتن حکومت در سخنرانی‌های عمومی، به برتر نبودنش در امر خلافت و عدم شایستگی برای این منصب و همچنین احتمال خطای خود اشاره کرد.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.</ref>


== اعتراف ابوبکر به عدم شایستگی در امر خلافت ==
برخی از عالمان [[اهل‌سنت]] چون ابن ابی الحدید معتزلی اعتقاد به مقدم شدن مفضول بر افضل در [[خلافت]] داشته و گفته‌اند: افضل - علی(ع) - خانه‌نشین شد و مفضول - ابوبکر - بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره،‌دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.</ref>
یک روز پس از جریان سقیفه، ابوبکر در مسجد برای مردم سخنرانی کرد. از جمله گفت: ای مردم! من که به شما فرمانروا گشته‌ام، بهترین شما نیستم. پس اگر کار نیکو انجام دادم به من کمک کنید و اگر کار بد انجام دادم مرا به راه راست هدایت کنید.<ref>طبری، تاریخ طبری، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.</ref>
 
در همین دو سه جمله، ابوبکر به چند چیز اعتراف می‌کند: الف) بهترین شما نیستم؛ ب) ممکن است خطا کنم. با این همه نخواست زیر بار حق و حقیقت برود و حق علی علیه السلام را غصب کرد و به قول ابن ابی الحدید معتزلی، مفضول بر افضل سبقت گرفت و افضل (علی علیه السلام ) خانه نشین شد و مفضول (ابوبکر) بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.</ref>
 
۳. عمر، پس از مدت‌ها درباره انتخاب ابوبکر گفت: «انّ بیعه ابی بکر کانت فلته... انّ الله وقی شرّها؛ یعنی بیعت با ابوبکر برای زمامداری مسلمین، کاری عجولانه بود که خدا شرّش را بازداشت».<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السیره النبویّه، قم، نشر ایران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸۳۰۹.</ref>
 
بدیهی است که یک چنین اعترافی از طرف حزب حاکم، بسیار معنی دار و قابل تأمّل می‌باشد و عاقلان را اشارت کافیست. به قول شاعر در خانه اگر کس است یک حرف بس است.


== پشیمانی ابوبکر در پذیرش خلافت ==
== پشیمانی ابوبکر در پذیرش خلافت ==
۵. ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی آرزو می‌کرد که ای کاش سه کار را انجام نمی‌داد:
بعد از [[غصب خلافت و امام علی(ع)|غصب خلافت علی(ع)]] و [[غصب فدک]]، ابوبکر به همراه عمر برای دلجویی به خانه [[حضرت فاطمه(س)]] رفتند؛ اما حضرت زهرا(س) با ورود آنها به منزل مخالفت کرد که با وساطت امام علی(ع) وارد خانه شدند. فاطمه(س) از آن دو روی برگرداند و پاسخ سلامشان را نداد و با اشاره به [[حدیث]] پیامبر(ص) مبنی بر یکی بودن نارضایتی خود با پیامبر(ص) فرمود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم. ابوبکر پس از شنیدن این سخنان تصمیم گرفت خلافت را رها کند که با وساطت دیگران در خلافت ماند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ص۱۳۱۴.</ref> ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی نیز به پشیمانی خود برای قبول خلافت و همچنین آزار و اذیت حضرت فاطمه(س) اشاره کرد.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۳۶؛ ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره،‌دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۴۶۳.</ref>
 
الف) ای کاش! احترام خانه فاطمه زهرا علیها السلام را حفظ می‌کرد و فرمان حمله به آن را صادر نمی‌کرد، حتی اگر در را به روی مأموران او می‌بست.
 
ب) ای کاش! در روز سقیفه بار خلافت را به دوش نمی‌کشید و آن را به عهده عمر و ابو عبیده می‌گذارد و خود مقام معاونت و وزارت را می‌پذیرفت.
 
ج) ای کاش! ایاس بن عبدالله معروف به «الفجاه» را نمی‌سوزانید.<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، همان، ج۲، ص۴۶۳.</ref>
 
ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی بیش از پیش اشتباهات خود را به وضوح مشاهده می‌کند و از کردارهای ناشایست خود و غصب خلافت و آزار و اذیّت فاطمه علیها السلام پشیمان است. اما این پشیمانی دیگر سودی نداشت و وقت آن گذشته بود و وی راهی جهنم بود.
 
۶. بعد از این که علی علیه السلام از جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار گذاشته شد و فدک نیز غصب شد، روزی عمر به ابوبکر گفت: برویم نزد فاطمه، زیرا ما او را خشمگین کردیم. آنان به در خانه حضرت زهرا علیها السلام آمدند و اذن ورود خواستند. ایشان اجازه ورود نداد تا این که با وساطت امام علی علیه السلام وارد خانه شدند. ولی فاطمه علیها السلام از آن دو روی برتافت و پاسخ سلامشان را نداد.
 
پس از دلجویی از دخت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ذکر این که چرا فدک را به او ندادند، زهرا علیها السلام در پاسخ آنان گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا از پیامبر شنیده‌اید که فرمود رضایت فاطمه رضایت من و خشم او خشم من است؛ فاطمه دختر من است، هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را راضی سازد مرا راضی ساخته است، و هر کس زهرا را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است. در این موقع هر دو نفر تصدیق کردند که از پیامبر شنیده‌اند.
 
فاطمه علیها السلام افزود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم.
 
ابوبکر گفت: من از خشم پیامبر و تو به خدا پناه می‌برم. در این موقع خلیفه شروع به گریه کرد و گفت: به خدا من پس از هر نمازی در حق تو دعا می‌کنم. این را گفت و گریه کنان خانه زهرا را ترک کرد. مردم دور او را گرفتند. وی گفت: هر فردی از شما با حلال خود شب را با کمال خوشی به سر می‌برد، در حالی که مرا در چنین کاری وارد کردید. من نیازی به بیعت شما ندارم مرا از مقام خلافت عزل کنید.<ref>الامامه و السیاسه، همان، ص۱۳۱۴.</ref>
 
این گزارش به قدری گویاست که احتیاج به هیچ گونه توضیح اضافی ندارد و فقط همین بس که اشک ندامت ابوبکر هیچ دردی را دوا نمی‌کرد.


== اعتراف عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع) ==
== اعتراف عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع) ==
عمر در دوران حکومت نامشروع خود بارها به عجز و ناتوانی علمی خود اشاره کرد و به قدرت علمی علی و شایستگی آن حضرت به خلافت به صورت غیر مستقیم اعتراف کرده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود.
[[عمر بن خطاب]] در دوران حکومت، بارها با اشاره به عجز و ناتوانی علمی خود، به شایستگی علمی [[امام علی(ع)]] اشاره کرده که به صورت غیر مستقیم به افضلیت امام بر او اشاره می‌کند.


<nowiki>مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت، اظهار می‌داشت که قبلاً با کسی رابطه ای نداشته است. خلیفه نظر داد که زن باید سنگسار شود. ولی علی علیه السلام از اجرای حدّ جلوگیری کرد و گفت که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معیّن شده است: {{قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا</nowiki><ref>احقاف / ۱۵.</ref>. و در آیه ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است: {{قرآن|وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ}}<ref>لقمان / ۱۴.</ref>.
در گزارشی آمده است: مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت؛ اما اظهار کرد که قبلاً با کسی رابطه‌ای نداشت. عمر حکم به سنگسار او کرد؛ اما امام علی(ع) از اجرای حدّ جلوگیری نمود و فرمود که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه‌ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معین شده است {{قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا}}<ref>سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref>) و در آیه‌ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است{{قرآن|وَفِصَالُهُ فِی عَامَینِ}}<ref>سوره لقمان، آیه ۱۴.</ref> اگر دو سال از سی ماه کم شود، برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علی لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۳۶۲.</ref> عمر بارها در مواقع مختلف این جمله را به کار برده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۳۶.</ref>{{پایان پاسخ}}
 
اگر دو سال را از سی ماه کم کنیم برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علیٌّ لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، نشر صحیفه، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۸ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۹۶ و بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۳۲.</ref>{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
 
* فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی.
۱ فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی.
* الغدیر، آیت الله امینی، ترجمه محمد تقی واحدی.
 
* علی کیست؟، فضل الله کمپانی.
۲ الغدیر، آیت الله امینی، ترجمه محمد تقی واحدی.
 
۳ امیرالمؤمنین علیه السلام اسوه وحدت، محمد جواد شری، ترجمه محمد رضا عطایی.
 
۴ دانشنامه امام علی علیه السلام ، رشاد و همکارانش.
 
۵ علی کیست؟، فضل الله کمپانی.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


خط ۷۶: خط ۴۰:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
| شناسه =  
| شناسه =  
| تیترها =  
| تیترها =  
| ویرایش =  
| ویرایش =  
| لینک‌دهی =  
| لینک‌دهی =  
| ناوبری =  
| ناوبری =  
| نمایه =  
| نمایه =  
| تغییر مسیر =  
| تغییر مسیر =  
| ارجاعات =  
| ارجاعات =  
| بازبینی =  
| بازبینی =  
| تکمیل =  
| تکمیل =  
| اولویت =  
| اولویت =  
| کیفیت =  
| کیفیت =  
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۸

سؤال

آیا مجریان سقیفه به برتری و حقانیت امام علی(ع) اعتراف کردند؟

مجریان سقیفه شناخت کافی نسبت به برتری امام علی(ع) داشته و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند؛ چنانکه در موارد متعددی به‌صراحت و یا غیرمستقیم به حقانیت و شایستگی امام علی(ع) اعتراف کرده‌اند؛ اما جاذبه قدرت و حکومت سبب شد، خلافت را غصب کنند. از جمله تبریک ابوبکر و عمر به امام علی(ع) در واقعه غدیر خم، اعتراف ابوعبیده جراح به حقانیت امام، اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر و پشیمانی او در پذیرفتن خلافت و اقرار عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع).

اعتراف ابوبکر و عمر در غدیر خم

بعد از این که پیامبر(ص) در غدیر خم، امام علی(ع) را به فرمان خداوند به جانشینی خود معین کرد از مسلمانان حاضر در غدیر خم خواست تا به خیمه امام علی(ع) رفته و به او تبریک بگویند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا(ص) از زنان خود نیز خواست به علی(ع) تبریک بگویند.[۱] گفته شده است ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که به امام علی(ع) تبریک گفته و با وی بیعت کردند.[۲] ابوبکر و عمر خطاب به امام علی(ع) گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ بَه بَه بر تو‌ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».[۳]

اعتراف ابو عبیده جرّاح

ابو عبیده جرّاح یکی از مجریان سقیفه‌ای دانسته شده که نقش مهمی در روی کار آمدن ابوبکر داشت. او پس از امتناع علی(ع) از بیعت با ابوبکر به آن حضرت گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار کن که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته‌تر هستی، زیرا ملکات فاضله، ایمان نیرومند، علم وسیع، درک و واقع بینی، پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر(ص) برای همه محرز است».[۴]

اعتراف به عدم شایستگی ابوبکر در امر خلافت

طبق داده‌های تاریخی، اعتقاد به عدم شایستگی ابوبکر در برخی از گفتار عمر بن خطاب آمده است؛ چنانکه نقل شده است که او، بیعت با ابوبکر برای زمامداری مسلمین را کاری عجولانه قلمداد کرد.[۵] ابوبکر نیز پس از به دست گرفتن حکومت در سخنرانی‌های عمومی، به برتر نبودنش در امر خلافت و عدم شایستگی برای این منصب و همچنین احتمال خطای خود اشاره کرد.[۶]

برخی از عالمان اهل‌سنت چون ابن ابی الحدید معتزلی اعتقاد به مقدم شدن مفضول بر افضل در خلافت داشته و گفته‌اند: افضل - علی(ع) - خانه‌نشین شد و مفضول - ابوبکر - بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.[۷]

پشیمانی ابوبکر در پذیرش خلافت

بعد از غصب خلافت علی(ع) و غصب فدک، ابوبکر به همراه عمر برای دلجویی به خانه حضرت فاطمه(س) رفتند؛ اما حضرت زهرا(س) با ورود آنها به منزل مخالفت کرد که با وساطت امام علی(ع) وارد خانه شدند. فاطمه(س) از آن دو روی برگرداند و پاسخ سلامشان را نداد و با اشاره به حدیث پیامبر(ص) مبنی بر یکی بودن نارضایتی خود با پیامبر(ص) فرمود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم. ابوبکر پس از شنیدن این سخنان تصمیم گرفت خلافت را رها کند که با وساطت دیگران در خلافت ماند.[۸] ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی نیز به پشیمانی خود برای قبول خلافت و همچنین آزار و اذیت حضرت فاطمه(س) اشاره کرد.[۹]

اعتراف عمر به هلاکت در صورت نبودن امام علی(ع)

عمر بن خطاب در دوران حکومت، بارها با اشاره به عجز و ناتوانی علمی خود، به شایستگی علمی امام علی(ع) اشاره کرده که به صورت غیر مستقیم به افضلیت امام بر او اشاره می‌کند.

در گزارشی آمده است: مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت؛ اما اظهار کرد که قبلاً با کسی رابطه‌ای نداشت. عمر حکم به سنگسار او کرد؛ اما امام علی(ع) از اجرای حدّ جلوگیری نمود و فرمود که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه‌ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معین شده است ﴿وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا[۱۰]) و در آیه‌ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است﴿وَفِصَالُهُ فِی عَامَینِ[۱۱] اگر دو سال از سی ماه کم شود، برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علی لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».[۱۲] عمر بارها در مواقع مختلف این جمله را به کار برده است.[۱۳]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  • فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی.
  • الغدیر، آیت الله امینی، ترجمه محمد تقی واحدی.
  • علی کیست؟، فضل الله کمپانی.


منابع

  1. میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.
  2. میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۱۷۹.
  3. حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۰۳؛ امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.
  4. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.
  5. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت،‌دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش؛ ابن هشام، السیره النبویه، قم، نشر ایران، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸-۳۰۹.
  6. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.
  7. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره،‌دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.
  8. ابن قتیبة الدینوری، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ص۱۳۱۴.
  9. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۳۶؛ ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره،‌دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۴۶۳.
  10. سوره احقاف، آیه ۱۵.
  11. سوره لقمان، آیه ۱۴.
  12. ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۳۶۲.
  13. برای نمونه نگاه کنید به: شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۳۶.