النجم الثاقب: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگزاری اولیه)
 
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
در سوره ی طارق، منظور از {{قرآن|النّجم الثّاقب}} چيست؟ آيا اولين ستاره ی آفرينش يا آغاز خلقت مه بانگ (بيگ بنگ) يا حضرت مهدي مي باشد؟
در سوره طارق، منظور از {{قرآن|النّجم الثّاقب}} چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خدای تبارک و تعالی می فرماید: سوگند به آسمان و سوگند به «طارق» و تو چه مي داني که «طارق» چيست؟! (همان) ستاره ی درخشان است که شکافنده ی (تاريکي ها) مي باشد.
{{درگاه|واژه‌ها}}
برای مراد از '''النجم الثاقب''' در آیه سوم سوره طارق، احتمالات گوناگونی داده شده است. ستاره خاص بودن، که این ستاره (ماه، زحل، ناهید) دانسته شده است، مطلق ستاره، ستاره ثریا و شهاب سنگ از احتمالات این عبارت گفته شده است. در تفسیر این آیه گفته شده است که مراد از نجم ثاقب [[پیامبر(ص)]] می‌باشد.


{{قرآن|النّجم الثّاقب}} در اين سوره ی مبارکه، تفسيري براي «الطارق» مي باشد و وجه ابهام کلمه ی «طارق» که آن را نيازمند تفسير کرده است از آن جهت است که «طرق» (يعني مصدر «طارق») به معناي کوبيدن است و راه را هم از آن جهت «طريق» ناميده اند، که زير پاي رهروان کوبيده مي شود و از آن جا که در گذشته فقط شب ها در خانه ها را مي بستند کسي که شب وارد مي شد ناچار بود در را بکوبد يا اگر در «مطرقه» (کوبه) داشت آن را به صدا درآورد به همين جهت هر کسي يا چيزي را شب هنگام بيايد، «طارق» ناميده اند. هم چنان که ستاره نيز چون شب طلوع مي کند و خداوند متعال براي رفع ابهام به تفسير کلمه ی «طارق» پرداخته و معناي آن را «النّجم الثّاقب» ذکر نموده است. يعني اين مسافر شبانه ستاره اي است درخشان.}}<ref>مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref>
==محتوای آیه==
در آیه {{قرآن|وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ|۱|وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ|۲|النَّجْمُ الثَّاقِبُ|۳|ترجمه=سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد(۱) و تو چه دانی که اختر شبگرد چیست(۲) اختر فروزان(۳)|سوره=طارق|آیه=۱–۳}} به طارق قسم خورده شده است و در ادامه هم طارق به نجم الثاقب معرفی شده است.


==توضيح لغوي==
«طرق» (مصدر طارق) به معنای کوبیدن است و از آن جا که در گذشته فقط شب‌ها در خانه‌ها را می‌بستند و فرد ناچار بود در را بکوبد به همین جهت هر کسی یا چیزی که شب هنگام بیاید، «طارق» نامیده شده است. در این آیه هم، چون ستاره‌ها شب هنگام ظاهر می‌شوند در مورد آن‌ها طارق استفاده شده است و برای رفع ابهام نیز این رونده در شب ذکر شده است که نجم الثاقب است. بنابر این معنا اینطور می‌شود «این مسافر شبانه ستاره‌ای است درخشان.»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref>


۱. «النجم» اين کلمه در زبان عربي به دو معنا وارد شده است:  
==معنای لغوی==
«نجم» در زبان عربی به دو معنا وارد شده است:


الف) مطلق ستاره يا کوکب
*مطلق ستاره یا کوکب
*ستاره‌ای خاص که در این صورت باید با الف و لام به کار رود و کلمه نجم بدون الف و لام این معنا را نخواهد داشت و مقصود از آن «ثریا» یا همان خوشه پروین است.<ref>دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بی تا، کلمه نجم.</ref>


ب) ستاره اي خاص که در اين صورت بايد با الف و لام به کار رود و کلمه ی نجم بدون الف و لام اين معنا را نخواهد داشت و مقصود از آن «ثريا» يا همان خوشه پروين است.<ref>دهخدا، علي اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بي تا، کلمه نجم.</ref>
«ثقب» در اصل به معنای شکافتن است و «ثاقب» به معنای ستاره درخشان به کار رفته است. چون نور آن تاریکی را می‌شکافد. البته معنای دومی نیز برای آن ذکر شده است که عبارت است از: بلندی و بالارفتن، هم چنان‌که گفته می‌شود: «ثقب الطائر»، یعنی پرنده بالا رفت و در ارتفاع زیاد پرواز کرد (که چه بسا بتوان این معنا را هم به معنای اول بازگرداند. چون گویا پرنده با پرواز خود آسمان را می‌شکافد.<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۵۸.</ref>


۲. «ثقب» در اصل به معناي شکافتن است و «ثاقب» به معناي ستاره ی درخشان به کار رفته است. چون نور آن تاريکي را مي شکافد.
==احتمالات تفسیری در آیه==
در مورد مراد از نجم الثاقب احتمالات مختلفی داده شده است:


البته معناي دومي نيز براي آن ذکر شده است که عبارت است از: بلندي و بالارفتن، هم چنان که گفته مي شود: «ثقب الطائر»، يعني پرنده بالا رفت و در ارتفاع زياد پرواز کرد (که چه بسا بتوان اين معنا را هم به معناي اول باز گرداند. چون گويا پرنده با پرواز خود آسمان را مي شکافد).<ref>طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، جامعه مدرسين، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۵۸.</ref>
*ستاره خاصی اراده نشده بلکه مقصود مطلق ستاره است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> هم چنان‌که در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|فلا اقسم بمواقع النجوم|ترجمه=سوگند به جایگاه ستارگان|سوره=واقعه|آیه=۷۵}} در این صورت صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود چرا که ستاره‌ای که درخشان نباشد برای ما قابل رؤیت نیست.
 
*ستاره‌ای خاص اراده شده است و صفت «الثاقب» احترازی است. یعنی مقصود ستاره‌ای است که درخشندگی آن ویژگی خاصی دارد یا در ارتفاع بالایی قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
==احتمالات تفسيري در آيه:==
**مقصود ماه است<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>
 
**مقصود زهره (ناهید) است که<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> بعد از خورشید و ماه درخشنده‌ترین، جرم آسمانی است.
۱. ستاره خاصي اراده نشده بلکه مقصود مطلق ستاره است.<ref>تفسير نمونه، همان.</ref>
**مقصود سیاره زحل (کیوان) است. چون هم بسیار پر فروغ و نورانی است و هم ارتفاع زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نیز این آیه به سیاره زحل تفسیر شده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref>
 
*مقصود ستاره ثریا یا همان خوشه پروین است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> چون همان گونه که بیان شد در زبان عربی به آن «النجم» گفته می‌شود و البته دارای نوری است که شب هنگام تاریکی را می‌شکافد تا برای ما قابل رؤیت باشد (دراین صورت نیز صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود).
و خداوند متعال به ستاره ی درخشان قسم مي خورد، هم چنان که در جاي ديگري از قرآن کریم مي فرمايد: {{قرآن|فلا اقسم بمواقع النجوم و إنه لقسم لو تعلمون عظيم<ref>واقعه / ۷۵ـ۷۶.</ref>. (سوگند به جايگاه ستارگان و مسلما اين سوگندي است بزرگ اگر بدانيد!) و در اين صورت صفت «الثاقب» توضيحي خواهد بود نه احترازي (چون ستاره اي که درخشان نباشد نداريم يا براي ما قابل رؤيت نيست). پس معناي آيه اين خواهد بود که: طارق همان ستاره است که نوري درخشان و شکافنده دارد (هم چنان که همه ی ستاره ها اين گونه اند).
*مقصود شهاب سنگ است. هم چنان‌که در آیه ای دیگر از قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ|ترجمه=مگر آن که (کسی از شیاطین بخواهد سخنی را از عالم بالا) دزدانه گوش دهد که در شبهای فروزان، آن‌ها را تعقیب خواهد کرد| سوره=صافات|آیه=۱۰}} همان‌طور که شأن نزولی که در بعضی کتب تفسیر برای این آیه آمده است، نیز این معنا را تأیید می‌کند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۶۲.</ref>
 
*مقصود [[پیامبر اکرم(ص)]] می‌باشد که این تفسیر در روایتی از [[امام صادق(ع)]] نقل شده است و طبق این روایت، «السماء» [[به امیرالمؤمنین(ع)]] و «الطارق» به بقیه [[ائمه اطهار(ع)]] تفسیر شده است.<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، چهارم، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۴۱۵.</ref>
۲. ستاره اي خاص اراده شده است و صفت «الثاقب» احترازي است. يعني مقصود ستاره اي است که درخشندگي آن ويژگي خاصي دارد يا در ارتفاع بالايي قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
 
الف ـ مقصود ماه است؟!}}<ref>طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>
 
ب ـ مقصود زهره (ناهيد) است که<ref>تفسير نمونه، همان.</ref> بعد از خورشيد و ماه درخشنده ترين، جرم آسماني است.
 
ج ـ مقصود سياره زحل (کيوان)<ref>همان.</ref> از سيارات منظومه شمسي است. چون هم بسيار پر فروغ و نوراني است و هم ارتفاع زيادي دارد (خصوصا طبق اصطلاحات نجوم قديم).
 
در حديثي از امام صادق(ع) نيز اين آيه به سياره زحل تفسير شده است.<ref>همان، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref>
 
۳. مقصود ستاره ثريا يا همان خوشه پروين است.<ref>همان، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> چون همان گونه که بيان شد در زبان عربي به آن «النجم» گفته مي شود و البته داراي نوري است که شب هنگام تاريکي را مي شکافد تا براي ما قابل رؤيت باشد (دراين صورت نيز صفت «الثاقب» توضيحي خواهد بود).
 
۴. مقصود شهاب سنگ است.<ref>تفسير نمونه، ج۲۶، ص۳۶۲.</ref> هم چنان که در آيه اي ديگر از قرآن کریم مي فرمايد: {{قرآن|إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ<ref>صافات / ۱۰.</ref>. (مگر آن که (کسي از شياطين بخواهد سخني را از عالم بالا) دزدانه گوش دهد که در شبهاي فروزان، آن ها را تعقيب خواهد کرد) همان طور که شأن نزولي که در بعضي کتب تفسير براي اين آيه آمده است نيز اين معنا را تأييد مي کند.<ref>تفسير نمونه، همان.</ref>
 
۵. مقصود پيامبر اکرم(ص) مي باشد که اين تفسير در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است و طبق اين روايت، «السماء» به اميرالمؤمنين(ع) و «الطارق» به بقيه ی ائمه اطهار(ع) تفسير شده است.<ref>قمي، علي بن ابراهيم، تفسير قمي، قم، دارالکتاب، چهارم، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۴۱۵.</ref>
 
و آن چه بايد درباره ی اين تفسير مورد توجه قرار گيرد، اين است که اين تفسير از باب بيان بطن يا تأويل آيه مي باشد.
 
==چند نکته:==
 
اول: در هيچ تفسيري (طبق تحقيقي که انجام شد)، اين آيه به امام زمان(ع) تفسير نشده است، هم چنان که اين تفسير خلاف ظاهر آيه نيز مي باشد، مگر اين که اين معنا بطن آيه باشد که نيازمند راهنمايي معصوم است.
 
دوم: تفسير اين آيه به اولين ستاره آفرينش نيز با ظاهر آيه سازگاري ندارد.
 
سوم: توضيح انفجار بزرگ (يا مهبانگ يا بيگ بنگ يا Big bang): يکي از تئوري هاي علمي مطرح، بين دانشمندان درباره آغاز آفرينش است و اين دانشمندان اعتقاد دارند (به طور خلاصه): تا لحظه قبل از انفجار بزرگ حجم جهان صفر و چگالي (وزن مخصوص) آن برابر با بي نهايت بود و همه ماده و انرژي موجود در جهان حاضر در گوي چگالي متمرکز بود. ۱۰ ميليارد سال پيش از اين يا بيشتر اين گوي منفجر شد و طوفان هايي از آغاز که عمدتاً متشکل از پروتون ها و نوترون ها و الکترون ها و مقداري ذره ی «آلفا» به فضا فرستاد و با گذشت زمان اين گاز تجمع پيدا کرده و به ماده تبديل گشت.<ref>نرم افزار پرسمان، عنوان، خلقت عوالم.</ref>
 
با توجه به توضيحات آيه، معلوم مي شود که اين معنا نيز نمي تواند تفسير آيه باشد. چون قرينه اي که دلالت کند بر تفسير آيه به انفجار بزرگ، وجود ندارد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
۱ـ تفسير نمونه ذيل آيه مربوطه.
۲ـ تفسير هدايت، ذيل آيه مربوطه (مدرسي، سيد محمد تقي، تفسير هدايت، مترجمان، مشهد، آستان قدس رضوي، اول ۱۳۷۷ش، ج۱۸، ص۱۰.
۳ـ سايت تبيان، (جستجوي عنوان، بيگ بنگ) www.tebyan.net.
۴ـ سايت www.avakastronomy.ir (براي مبحث بيگ بنگ).
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
==منابع==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
| شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
|شاخه فرعی۲ =  
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = شد
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی نویسنده =
  | تکمیل =  
| ارزیابی کمی =
  | اولویت =  
  | تکمیل =
  | کیفیت =  
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۷

سؤال

در سوره طارق، منظور از ﴿النّجم الثّاقب چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


برای مراد از النجم الثاقب در آیه سوم سوره طارق، احتمالات گوناگونی داده شده است. ستاره خاص بودن، که این ستاره (ماه، زحل، ناهید) دانسته شده است، مطلق ستاره، ستاره ثریا و شهاب سنگ از احتمالات این عبارت گفته شده است. در تفسیر این آیه گفته شده است که مراد از نجم ثاقب پیامبر(ص) می‌باشد.

محتوای آیه

در آیه ﴿وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ۝۱وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ۝۲النَّجْمُ الثَّاقِبُ۝۳؛ سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد(۱) و تو چه دانی که اختر شبگرد چیست(۲) اختر فروزان(۳)(طارق:۱–۳) به طارق قسم خورده شده است و در ادامه هم طارق به نجم الثاقب معرفی شده است.

«طرق» (مصدر طارق) به معنای کوبیدن است و از آن جا که در گذشته فقط شب‌ها در خانه‌ها را می‌بستند و فرد ناچار بود در را بکوبد به همین جهت هر کسی یا چیزی که شب هنگام بیاید، «طارق» نامیده شده است. در این آیه هم، چون ستاره‌ها شب هنگام ظاهر می‌شوند در مورد آن‌ها طارق استفاده شده است و برای رفع ابهام نیز این رونده در شب ذکر شده است که نجم الثاقب است. بنابر این معنا اینطور می‌شود «این مسافر شبانه ستاره‌ای است درخشان.»[۱]

معنای لغوی

«نجم» در زبان عربی به دو معنا وارد شده است:

  • مطلق ستاره یا کوکب
  • ستاره‌ای خاص که در این صورت باید با الف و لام به کار رود و کلمه نجم بدون الف و لام این معنا را نخواهد داشت و مقصود از آن «ثریا» یا همان خوشه پروین است.[۲]

«ثقب» در اصل به معنای شکافتن است و «ثاقب» به معنای ستاره درخشان به کار رفته است. چون نور آن تاریکی را می‌شکافد. البته معنای دومی نیز برای آن ذکر شده است که عبارت است از: بلندی و بالارفتن، هم چنان‌که گفته می‌شود: «ثقب الطائر»، یعنی پرنده بالا رفت و در ارتفاع زیاد پرواز کرد (که چه بسا بتوان این معنا را هم به معنای اول بازگرداند. چون گویا پرنده با پرواز خود آسمان را می‌شکافد.[۳]

احتمالات تفسیری در آیه

در مورد مراد از نجم الثاقب احتمالات مختلفی داده شده است:

  • ستاره خاصی اراده نشده بلکه مقصود مطلق ستاره است.[۴] هم چنان‌که در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فلا اقسم بمواقع النجوم؛ سوگند به جایگاه ستارگان(واقعه:۷۵) در این صورت صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود چرا که ستاره‌ای که درخشان نباشد برای ما قابل رؤیت نیست.
  • ستاره‌ای خاص اراده شده است و صفت «الثاقب» احترازی است. یعنی مقصود ستاره‌ای است که درخشندگی آن ویژگی خاصی دارد یا در ارتفاع بالایی قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
    • مقصود ماه است[۵]
    • مقصود زهره (ناهید) است که[۶] بعد از خورشید و ماه درخشنده‌ترین، جرم آسمانی است.
    • مقصود سیاره زحل (کیوان) است. چون هم بسیار پر فروغ و نورانی است و هم ارتفاع زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نیز این آیه به سیاره زحل تفسیر شده است.[۷]
  • مقصود ستاره ثریا یا همان خوشه پروین است.[۸] چون همان گونه که بیان شد در زبان عربی به آن «النجم» گفته می‌شود و البته دارای نوری است که شب هنگام تاریکی را می‌شکافد تا برای ما قابل رؤیت باشد (دراین صورت نیز صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود).
  • مقصود شهاب سنگ است. هم چنان‌که در آیه ای دیگر از قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ؛ مگر آن که (کسی از شیاطین بخواهد سخنی را از عالم بالا) دزدانه گوش دهد که در شبهای فروزان، آن‌ها را تعقیب خواهد کرد(صافات:۱۰) همان‌طور که شأن نزولی که در بعضی کتب تفسیر برای این آیه آمده است، نیز این معنا را تأیید می‌کند.[۹]
  • مقصود پیامبر اکرم(ص) می‌باشد که این تفسیر در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است و طبق این روایت، «السماء» به امیرالمؤمنین(ع) و «الطارق» به بقیه ائمه اطهار(ع) تفسیر شده است.[۱۰]


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  2. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بی تا، کلمه نجم.
  3. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۵۸.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  5. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۱.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  9. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۶۲.
  10. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، چهارم، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۴۱۵.