پرش به محتوا

یقین در آیه ۹۹ سوره حجر: تفاوت میان نسخه‌ها

A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
تکمیل منابع
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
معروف و مشهور در میان مفسران این است که «یقین» در آیه شریفه مورد سؤال<ref>حجر/ ۹۹.</ref> به معنای «مرگ» است و به این جهت مرگ یقین نامیده شده که یک امر مسلم است و هر کس در هر چیز شک کند نمی‌تواند در هنگام مرگ تردید به خود راه دهد، زیرا در آن هنگام پرده‌ها کنار می‌رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکار می‌شود و حالت یقین برای او پیدا می‌گردد.
مفسران اتفاق دارند یقین در آیه ۹۹ [[سوره حجر]]، به معنای مرگ است. شواهد قرآنی از جمله آیه ۴۷ سوره مدثر، هم دلالت می‌کند که یقین به معنای مرگ آمده است.  


اطلاق مرگ بر یقین به جهت انکشاف واقع بوسیله آن است یعنی تا آنگاه که واقع منکشف شود و حقایق ایمان و کفر آشکار گردد پروردگارت را عبادت کن.<ref>قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، سال ۱۳۷۶، ج۷، ص۲۷۰.
== متن آیه ==
{{قرآن بزرگ|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ
| سوره = حجر
| آیه = ۹۹
| ترجمه = و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.
}}


و مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ شانزدهم، ۱۳۷۶، ج۱۱، ص۱۴۲.</ref> شاهد قرآنی بر این مدعا آیات سوره مدثر است که از قول دوزخیان می‌خوانیم: {{قرآن|وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ}}<ref>مدثر/۴۶و۴۷.</ref> (ما همواره رستاخیز را تکذیب می‌کردیم تا اینکه «یقین» (مرگ) به سراغمان آمد).
== معنای یقین ==
«یقین» در آیه ۹۹ سوره حجر به معنای «مرگ» است.
<ref>ابن‏ ابى‏‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم، ریاض، مكتبه نزار مصطفى الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق، ج۷، ص۲۲۷۴.</ref>
<ref>طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۵۱.</ref>
<ref>قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۱۷۱.</ref>
‏<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسير الصافي، تهران، مكتبه الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۲۵.</ref>
به اين جهت مرگ، يقين ناميده شده كه يك امر مسلم است و انسان در هر چيز شك كند در مرگ نمى‏‌تواند ترديد به خود راه دهد. يا اينكه به هنگام مرگ پرده‏‌ها كنار مى‏‌رود و حقايق در برابر چشم انسان آشكار مى‏‌شود و حالت يقين براى او پيدا مى‏‌گردد.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۲.</ref>
اطلاق مرگ بر یقین به جهت انکشاف واقع بوسیله آن است یعنی تا آنگاه که واقع منکشف شود و حقایق ایمان و کفر آشکار گردد پروردگارت را عبادت کن.<ref>قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، سال ۱۳۷۶، ج۷، ص۲۷۰.</ref> شاهد قرآنی بر این مدعا آیات [[سوره مدثر]] است که از قول دوزخیان می‌خوانیم: {{قرآن|وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ|ترجمه=ما همواره رستاخیز را تکذیب می‌کردیم تا اینکه «یقین» (مرگ) به سراغ‌مان آمد.|سوره=مدثر|آیه=۴۶ ۴۷}}


از اینجا روشن می‌شود که آنچه از بعضی از صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزی برای ترک عبادت قرار داده و گفته‌اند: «آیه می‌گوید: عبادت کن تا زمانی که یقین فرا رسد؛ بنابراین پس از حصول یقین نیازی به عبادت نیست»، به دلایل زیر گفتاری بی اساس و پایه است:
از اینجا روشن می‌شود که آنچه از بعضی از صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزی برای ترک عبادت قرار داده و گفته‌اند: «آیه می‌گوید: عبادت کن تا زمانی که یقین فرا رسد؛ بنابراین پس از حصول یقین نیازی به عبادت نیست»، به دلایل زیر گفتاری بی‌اساس و پایه است:
# به شهادت بعضی از آیات قرآن (مدثر / ۴۶ و ۴۷) یقین به معنی مرگ است که هم برای مؤمنان و هم برای دوزخیان خواهد بود.
# مخاطب این سخن [[پیامبر(ص)]] است و مقام یقین پیامبر بر همه محرز است آیا کسی می‌تواند ادعا کند که پیامبر دارای مقام یقینی از نظر ایمان نبوده است؟!
# تواریخ متواتر نشان می‌دهد که پیامبر(ص) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و [[علی(ع)]] در محراب عبادت به شهادت رسید و همچنین سایر امامان(ع).<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۲.</ref> <ref>قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، سال ۱۳۷۶، ج۷، ص۲۷۰.</ref>


۱. به شهادت بعضی از آیات قرآن (مدثر / ۴۶ و ۴۷) یقین به معنی مرگ است که هم برای مؤمنان و هم برای دوزخیان خواهد بود.
# مخاطب این سخن پیامبر(ص) است و مقام یقین پیامبر بر همه محرز است آیا کسی می‌تواند ادعا کند که پیامبر دارای مقام یقینی از نظر ایمان نبوده است؟!
# تواریخ متواتر نشان می‌دهد که پیامبر تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و علی(ع) در محراب عبادت به شهادت رسید و همچنین سایر امامان(ع).<ref>قاموس قرآن، همان، و تفسیر نمونه، همان.</ref>
== رابطه عبادت و تکامل ==
== رابطه عبادت و تکامل ==
انسان موجودی است که بالاترین استعداد تکامل را دارد، از نقطه عدم آغاز به حرکت کرده و به سوی بی‌نهایت همچنان پیش می‌رود و هرگز چرخ تکامل او (هرگاه در مسیر باشد) متوقف نخواهد شد.
[[علامه طباطبایی]] اعتقاد دارد یقین در این آیه، نمی‌تواند به معنای یقین از راه تفکر و عبادت باشد، زیرا که [[حضرت محمد(ص)|پیامبر(ص)]] همواره یقین داشته و قرآن او را از اهل یقین و هدایت‌شدگان و معصومین دانسته است.<ref>طباطبايى، محمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۲۸۹.</ref>
 
از طرفی عبادت مکتب عالی تربیت است، اندیشه انسان را بیدار و فکر او را متوجه بی‌نهایت می‌سازد، گرد و غبار غفلت و گناه را از دل و جان می‌شوید، صفات عالی انسانی را در وجود او پرورش می‌دهد، روح ایمان را تقویت و آگاهی و مسئولیت به انسان می‌بخشد.
 
به همین دلیل ممکن نیست انسان لحظه ای در زندگی از این مکتب بزرگ تربیتی بی‌نیاز گردد و آنها که فکر می‌کنند انسان ممکن است به جایی برسد که نیازی به عبادت نداشته باشد یا تکامل انسان را محدود پنداشته‌اند یا مفهوم عبادت را درک نکرده‌اند.


«علامه طباطبایی» در تفسیر «المیزان» می‌فرماید: «همه موجودات به سوی تکامل می‌روند و نوع تکامل انسان در دل اجتماع صورت می‌گیرد، به همین دلیل ذاتاً اجتماعی آفریده شده است. از طرفی اجتماع در صورتی می‌تواند پرورش و تکامل انسان را تضمین کند که دارای احکام و قوانین منظمی باشد و افراد جامعه در پرتو احترام به آن قوانین، امور خود را سامان داده، از تصادمات پیشگیری کنند و حدود مسئولیتها را مشخص نمایند. به تعبیر دیگر اگر جامعه انسانی صالح گردد، افراد می‌توانند به هدف نهایی خویش در آن برسند و اگر فاسد شود افراد از این تکامل بازمی‌مانند.
انسان موجودی است که بالاترین استعداد تکامل را دارد و هرگز چرخ تکامل او متوقف نخواهد شد. از طرفی عبادت مکتب عالی تربیت است، به همین دلیل ممکن نیست انسان لحظه‌ای در زندگی از این مکتب بزرگ تربیتی بی‌نیاز گردد و آنها که فکر می‌کنند انسان ممکن است به جایی برسد که نیازی به عبادت نداشته باشد یا تکامل انسان را محدود پنداشته‌اند یا مفهوم عبادت را درک نکرده‌اند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۴.</ref>


این احکام و قوانین اعم از قوانین اجتماعی یا عبادی، در صورتی مؤثر خواهد بود که از طریق نبوت و وحی آسمانی گرفته شود.
تا زمانی که جامعه انسانی برپاست و زندگی او در این جهان ادامه دارد تکالیف الهی هم ادامه خواهد داشت و برچیده شدن بساط تکلیف از انسان مفهومش، فراموش کردن احکام و قوانین و نتیجه آن فساد مجتمع انسانی خواهد بود. این نکته نیز قابل توجه است که اعمال نیک و عبادات سرچشمه حصول ملکات فاضله نفسانی است و هنگامی که این اعمال به حد کافی انجام گرفت و آن ملکات فاضله در نفس انسان قوت یافت آن ملکات نیز به نوبه خود سرچشمه اعمال نیک بیشتر و اطاعت و بندگی خدا خواهد بود. و از اینجا روشن می‌گردد آنها که گمان کرده‌اند هدف از تکلیف، تکمیل ایشان است، بنابراین هنگامی که ایشان به کمال خود رسیدند بقاء تکلیف معنی ندارد؛ مغالطه ای بیش نیست، چرا که اگر انسان دست از تکلیف بردارد فوراً جامعه رو به فساد خواهد گذاشت و در چنین جامعه ای چگونه یک فرد کامل می‌تواند زندگی کند و اگر با داشتن ملکات فاضله دست از عبادت و بندگی خدا بردارد مفهومش مخالفت این ملکات با آثار قطعی آنهاست.
<ref>طباطبايى، محمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۲۹۵.</ref>
<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۶.</ref>


و این را نیز می‌دانیم که «احکام عبادی» بخشی از این تکامل فردی و اجتماعی را تشکیل می‌دهد. و از اینجا روشن می‌شود تا جامعه انسانی برپاست و زندگی او در این جهان ادامه دارد تکالیف الهی هم ادامه خواهد داشت و برچیده شدن بساط تکلیف از انسان مفهومش، فراموش کردن احکام و قوانین و نتیجه آن فساد مجتمع انسانی خواهد بود. این نکته نیز قابل توجه است که اعمال نیک و عبادات سرچشمه حصول ملکات فاضله نفسانی است و هنگامی که این اعمال به حد کافی انجام گرفت و آن ملکات فاضله در نفس انسان قوت یافت آن ملکات نیز به نوبه خود سرچشمه اعمال نیک بیشتر و اطاعت و بندگی خدا خواهد بود. و از اینجا روشن می‌گردد آنها که گمان کرده‌اند هدف از تکلیف، تکمیل ایشان است، بنابراین هنگامی که ایشان به کمال خود رسیدند بقاء تکلیف معنی ندارد؛ مغالطه ای بیش نیست، چرا که اگر انسان دست از تکلیف بردارد فوراً جامعه رو به فساد خواهد گذاشت و در چنین جامعه ای چگونه یک فرد کامل می‌تواند زندگی کند و اگر با داشتن ملکات فاضله دست از عبادت و بندگی خدا بردارد مفهومش مخالفت این ملکات با آثار قطعی آنهاست.<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۱۲، ص۲۱۰.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
== منابع ==
۱. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۴۲.
{{پانویس}}
۲.
{{شاخه
۳. قاموس قرآن، ج۷، ص۲۶۸–۲۷۰.
| شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
۴.
| شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
۵. موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، پنجم، ۱۳۷۴ ش، ج‏۱۲، ص۲۸۸.
| شاخه فرعی۲ =
#
| شاخه فرعی۳ =
#  آیت الله مهدوی کنی، نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی.
  }}
#  {{پایان مطالعه بیشتر}}
{{تکمیل مقاله
#
| شناسه = شد
== منابع ==
| تیترها = شد
{{پانویس}}
| ویرایش =
{{شاخه
| لینک‌دهی = شد
| شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
| ناوبری =
۱۴.  | شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
| نمایه =
۱۵.  | شاخه فرعی۲ =
| تغییر مسیر = شد
۱۶.  | شاخه فرعی۳ =
| ارجاعات =
# }}
   | بازبینی =
{{تکمیل مقاله
| تکمیل =
| شناسه =
| اولویت = ب
| تیترها =
   | کیفیت = ب
| ویرایش =
  }}
| لینک‌دهی =
  {{پایان متن}}
| ناوبری =
| نمایه =
| تغییر مسیر =
| ارجاعات =
#   | بازبینی =
| تکمیل =
| اولویت =
#   | کیفیت =
# }}
# {{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۴۰

سؤال

منظور از کلمه الیقین و تفسیر آن در آیه ﴿وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأتِیَکَ الْیَقِینُ چیست؟

مفسران اتفاق دارند یقین در آیه ۹۹ سوره حجر، به معنای مرگ است. شواهد قرآنی از جمله آیه ۴۷ سوره مدثر، هم دلالت می‌کند که یقین به معنای مرگ آمده است.

متن آیه

معنای یقین

«یقین» در آیه ۹۹ سوره حجر به معنای «مرگ» است. [۱] [۲] [۳][۴] به اين جهت مرگ، يقين ناميده شده كه يك امر مسلم است و انسان در هر چيز شك كند در مرگ نمى‏‌تواند ترديد به خود راه دهد. يا اينكه به هنگام مرگ پرده‏‌ها كنار مى‏‌رود و حقايق در برابر چشم انسان آشكار مى‏‌شود و حالت يقين براى او پيدا مى‏‌گردد.[۵] اطلاق مرگ بر یقین به جهت انکشاف واقع بوسیله آن است یعنی تا آنگاه که واقع منکشف شود و حقایق ایمان و کفر آشکار گردد پروردگارت را عبادت کن.[۶] شاهد قرآنی بر این مدعا آیات سوره مدثر است که از قول دوزخیان می‌خوانیم: ﴿وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ؛ ما همواره رستاخیز را تکذیب می‌کردیم تا اینکه «یقین» (مرگ) به سراغ‌مان آمد.(مدثر:۴۶ ۴۷)

از اینجا روشن می‌شود که آنچه از بعضی از صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزی برای ترک عبادت قرار داده و گفته‌اند: «آیه می‌گوید: عبادت کن تا زمانی که یقین فرا رسد؛ بنابراین پس از حصول یقین نیازی به عبادت نیست»، به دلایل زیر گفتاری بی‌اساس و پایه است:

  1. به شهادت بعضی از آیات قرآن (مدثر / ۴۶ و ۴۷) یقین به معنی مرگ است که هم برای مؤمنان و هم برای دوزخیان خواهد بود.
  2. مخاطب این سخن پیامبر(ص) است و مقام یقین پیامبر بر همه محرز است آیا کسی می‌تواند ادعا کند که پیامبر دارای مقام یقینی از نظر ایمان نبوده است؟!
  3. تواریخ متواتر نشان می‌دهد که پیامبر(ص) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و علی(ع) در محراب عبادت به شهادت رسید و همچنین سایر امامان(ع).[۷] [۸]

رابطه عبادت و تکامل

علامه طباطبایی اعتقاد دارد یقین در این آیه، نمی‌تواند به معنای یقین از راه تفکر و عبادت باشد، زیرا که پیامبر(ص) همواره یقین داشته و قرآن او را از اهل یقین و هدایت‌شدگان و معصومین دانسته است.[۹]

انسان موجودی است که بالاترین استعداد تکامل را دارد و هرگز چرخ تکامل او متوقف نخواهد شد. از طرفی عبادت مکتب عالی تربیت است، به همین دلیل ممکن نیست انسان لحظه‌ای در زندگی از این مکتب بزرگ تربیتی بی‌نیاز گردد و آنها که فکر می‌کنند انسان ممکن است به جایی برسد که نیازی به عبادت نداشته باشد یا تکامل انسان را محدود پنداشته‌اند یا مفهوم عبادت را درک نکرده‌اند.[۱۰]

تا زمانی که جامعه انسانی برپاست و زندگی او در این جهان ادامه دارد تکالیف الهی هم ادامه خواهد داشت و برچیده شدن بساط تکلیف از انسان مفهومش، فراموش کردن احکام و قوانین و نتیجه آن فساد مجتمع انسانی خواهد بود. این نکته نیز قابل توجه است که اعمال نیک و عبادات سرچشمه حصول ملکات فاضله نفسانی است و هنگامی که این اعمال به حد کافی انجام گرفت و آن ملکات فاضله در نفس انسان قوت یافت آن ملکات نیز به نوبه خود سرچشمه اعمال نیک بیشتر و اطاعت و بندگی خدا خواهد بود. و از اینجا روشن می‌گردد آنها که گمان کرده‌اند هدف از تکلیف، تکمیل ایشان است، بنابراین هنگامی که ایشان به کمال خود رسیدند بقاء تکلیف معنی ندارد؛ مغالطه ای بیش نیست، چرا که اگر انسان دست از تکلیف بردارد فوراً جامعه رو به فساد خواهد گذاشت و در چنین جامعه ای چگونه یک فرد کامل می‌تواند زندگی کند و اگر با داشتن ملکات فاضله دست از عبادت و بندگی خدا بردارد مفهومش مخالفت این ملکات با آثار قطعی آنهاست. [۱۱] [۱۲]


منابع

  1. ابن‏ ابى‏‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم، ریاض، مكتبه نزار مصطفى الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق، ج۷، ص۲۲۷۴.
  2. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۵۱.
  3. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۱۷۱.
  4. فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسير الصافي، تهران، مكتبه الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۲۵.
  5. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۲.
  6. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، سال ۱۳۷۶، ج۷، ص۲۷۰.
  7. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۲.
  8. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، سال ۱۳۷۶، ج۷، ص۲۷۰.
  9. طباطبايى، محمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۲۸۹.
  10. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۴.
  11. طباطبايى، محمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۲۹۵.
  12. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۱۴۶.