مفهوم ایمان در دنیای مدرن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پیش نویس|در حال ویرایش}}
{{در حال ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
مفهوم ایمان در دنیای مدرن
{{نیازمند گسترش}}
 
{{سوال}}
{{سوال}}
درباره قرائت‌های موجود از ایمان در دوران معاصر توضیح دهید؟
درباره قرائت‌های موجود از ایمان در دوران معاصر توضیح دهید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
در فرهنگ مسیحیت از ایمان دست کم دو قرائت و تلقی وجود دارد:
'''ایمان در دنیای مدرن''' با دو دیدگاه تبیین شده است. دیدگاه اول همان دیدگاه کلاسیک بوده که مبتنی بر [[وحی]] و آموزه‌های دینی است که [[خدا]] برای [[بشر]] فرستاده است. و تنها راه [[معرفت]] وی تمسک به همین آموزه‌ها است. دیدگاه دوم اینکه خدا از طریق وحی گزاره‌ای به انسان نمی‌دهد، بلکه وحی [[تجلی]] خدا است و خود را به [[انسان]] نشان می‌دهد. دلیل این اختلاف را می‌توان اختلاف در ریشه لغوی ایمان دانست.


# دیدگاه کلاسیک این است که خداوند در فرایند وحی سلسله گزاره‌هایی را القا کرده است. اگر چنین مستمسکی از بشر گرفته شود، انسان راه دیگری برای دسترسی به آن باورها و گزاره‌ها در اختیار نخواهد داشت. حتی عقل طبیعی در این زمینه ناتوان است. ایمان، باور به چنین گزاره‌هایی است که خداوند از طریق وحی در اختیار بشر نهاده است و از این روی صادق و صحیح خواهند بود. ایمان بدین معنا نوعی شناخت و آگاهی است که متعلق آن، گزاره‌ها و باورهای دینی‌اند. چنان‌که می‌گوییم: «من ایمان دارم که خدا هست» یا «روز رستاخیز وجود دارد».
== دو قرائت از ایمان ==
# دیدگاه مدرن در قبال ایمان، این است که خداوند از طریق وحی، گزاره به انسان نمی‌دهد، بلکه وحی تجلّی خداست. او خود را نشان می‌دهد و بشر با او مواجههٔ مستقیم پیدا می‌کند. بر این اساس، ایمان، سرسپردگی و تعهد به خداوند است. ایمان در این معنا اعتماد، اطمینان و توکل است؛ با این تفاوت که اگر گفتیم ما به خدا اعتماد داریم، یعنی او را پشتوانهٔ روحی خود قرار داده‌ایم، و اگر گفتیم ما به خدا اطمینان داریم، بدین معناست که ما با او به آرامش می‌رسیم، و اگر گفتیم ما به او توکل کرده‌ایم، بدان معناست که مشکلات خود را بر دوش او انداخته‌ایم.
منشأ اختلاف را می‌توان در ریشهٔ لغوی واژهٔ Faith یافت. اگر این واژه را از ریشهٔ لاتین Fiducia بدانیم، از سنخ معرفت نیست و نوعی حالت روحی خواهد بود؛ ولی اگر از ریشهٔ لاتین Fides اخذ شده باشد، از سنخ علم و آگاهی است.<ref>Edwards. p. (ed) the Encyclopeadia of Philosophy. p . ۱۲۳۰</ref>


متناظر با دو قرائت پیش‌گفته از ایمان، دو تلقی دربارهٔ «دین» نیز در جهان غرب وجود دارد. دین در تلقی نخست با مجموعهٔ اعتقادات، خاصه اعتقاد به موجود متعال و فوق طبیعی، هم‌سنگ نهاده شده است. دین عطیه‌ای الهی است که از بیرون به انسان تفضل شده و حتی ممکن است علیه او برخیزد. دین موهبتی است از جانب روح الهی Spirit. در این دیدگاه انسان دین را می‌پذیرد و نقش او تنها تسلیم و رضا در مقابل اراده و خواست الهی است. هربرت اسپنسر<ref>Herbert Spencer.</ref> در تعریف دین می‌گوید: «دین اعتراف به این حقیقت است که کلیهٔ موجودات، تجلیات نیرویی هستند که فراتر از علم و معرفت باشد».<ref>Hick. J. Philosophy of Religion. P. ۱۷.</ref>
در دنیای معاصر از ایمان حداقل دو قرائت و تلقی وجود دارد:


فرهنگ مختصر آکسفورد در بیان ماهیت دین می‌نویسد: «دین، شناخت موجود فوق بشری است که دارای قدرت مطلقه است و به تعبیر دیگر، دین باور به خدا یا خدایان متشخصی است که شایستهٔ اطاعت و پرستش‌اند».<ref>Ibid. P. ۲۱۰.</ref>
* دیدگاه کلاسیک این است که خداوند در فرایند وحی سلسله گزاره‌هایی را القا کرده است. اگر چنین مستمسکی از بشر گرفته شود، انسان راه دیگری برای دسترسی به آن باورها و گزاره‌ها در اختیار نخواهد داشت. حتی عقل طبیعی در این زمینه ناتوان است. ایمان، باور به چنین گزاره‌هایی است که خداوند از طریق وحی در اختیار بشر نهاده است و از این روی صادق و صحیح خواهند بود. ایمان بدین معنا نوعی شناخت و آگاهی است که متعلق آن، گزاره‌ها و باورهای دینی‌اند. چنان‌که می‌گوییم: «من ایمان دارم که خدا هست» یا «روز [[رستاخیز]] وجود دارد».


تلقی دوم از دین به اواخر قرن هیجدهم بازمی‌گردد. بعد از انتقادات زیادی که به رویکرد گزاره‌ای به دین شد، فلاسفهٔ دین به‌جای تأکید بر دیدگاه معرفتی، نگرش شهودی و عاطفی به دین را وجههٔ همت و نظر قرار دادند. از آن پس اندیشمندان از تعاریف نظری و اعتقادی گریختند و عوامل تجربی، عاطفی، شهودی و حتی اخلاقی را در دین مهم و عمده به حساب آوردند. شلایر ماخر<ref>F. Schliermacher</ref> دین را «احساس اتکای مطلق» می‌داند.<ref>Ibid. P . ۲۲.</ref> تعریف و قرائت دیگری از دین همین آهنگ را می‌نوازد. ماتیو آرنولد<ref>Mathew Arnold.</ref> نوشت: «دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی و حرارت و روشنی بخشیده است».<ref>Ibid. P. ۲۳.</ref>
* دیدگاه مدرن در قبال ایمان، این است که خداوند از طریق وحی، گزاره به انسان نمی‌دهد، بلکه وحی تجلّی خداست. او خود را نشان می‌دهد و بشر با او مواجهه مستقیم پیدا می‌کند. بر این اساس، ایمان، سرسپردگی و تعهد به خداوند است. ایمان در این معنا اعتماد، [[اطمینان]] و [[توکل]] است؛ با این تفاوت که اگر گفتیم ما به خدا اعتماد داریم، یعنی او را پشتوانه روحی خود قرار داده‌ایم، و اگر گفتیم ما به خدا اطمینان داریم، بدین معناست که ما با او به آرامش می‌رسیم، و اگر گفتیم ما به او توکل کرده‌ایم، بدان معناست که مشکلات خود را بر دوش او انداخته‌ایم.
 
{{پایان متن}}
هم‌چنین ویلیام جیمز<ref>۵. James.</ref> پراگماتیست معروف گفت: «بنابراین، مذهب عبارت خواهد بود از تأثرات و احساسات و رویدادی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همهٔ بستگی‌ها، روی می‌دهد».<ref>جیمز، ویلیام، دین و روان، ترجمهٔ مهدی قائمی، ص۶.</ref>
 
پل تیلیش<ref>P. Tillich.</ref> هم بعد از آن که دین را عنصری خلاق از روح بشر spirit شناسانْد، تأکید کرد که «دین همان احساس است و این پایان سرگردانی دین است».<ref>تیلیش، پل، الهیات فرهنگ، ترجمه مراد فرهادپور و فضل‌الله پاکزاد، ص۱۵؛ ر.ک. تیلیش، پل، شجاعت بودن، ترجمهٔ مراد فرهادپور، ص۱۱۷–۱۱۰.</ref>
 
بنابراین، دین در غرب عنصری دو وجهی Dichotomous است که گاهی بر بعد معرفتی، آموزه‌ای و اعتقادی آن تأکید شده است و زمانی ـ به خصوص در چند دههٔ اخیر ـ جنبهٔ احساسی، عاطفی و درونی آن نگاه را خیره کرده است. این همه تأکید و حساسیت که در زمینهٔ «تجربه دینی» نشان داده می‌شود و این‌که حتی دین را در تجارب روحی و حالات روانی خلاصه کرده‌اند و گوهر دین را تا به این حد تحویل و تنزّل می‌دهند، همه در چارچوب تلقی دوم می‌گنجد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{کلام}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ =
| شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = شد
  | تیترها =
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت = ج
  | کیفیت =
  | کیفیت = د
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۴


سؤال

درباره قرائت‌های موجود از ایمان در دوران معاصر توضیح دهید؟


ایمان در دنیای مدرن با دو دیدگاه تبیین شده است. دیدگاه اول همان دیدگاه کلاسیک بوده که مبتنی بر وحی و آموزه‌های دینی است که خدا برای بشر فرستاده است. و تنها راه معرفت وی تمسک به همین آموزه‌ها است. دیدگاه دوم اینکه خدا از طریق وحی گزاره‌ای به انسان نمی‌دهد، بلکه وحی تجلی خدا است و خود را به انسان نشان می‌دهد. دلیل این اختلاف را می‌توان اختلاف در ریشه لغوی ایمان دانست.

دو قرائت از ایمان

در دنیای معاصر از ایمان حداقل دو قرائت و تلقی وجود دارد:

  • دیدگاه کلاسیک این است که خداوند در فرایند وحی سلسله گزاره‌هایی را القا کرده است. اگر چنین مستمسکی از بشر گرفته شود، انسان راه دیگری برای دسترسی به آن باورها و گزاره‌ها در اختیار نخواهد داشت. حتی عقل طبیعی در این زمینه ناتوان است. ایمان، باور به چنین گزاره‌هایی است که خداوند از طریق وحی در اختیار بشر نهاده است و از این روی صادق و صحیح خواهند بود. ایمان بدین معنا نوعی شناخت و آگاهی است که متعلق آن، گزاره‌ها و باورهای دینی‌اند. چنان‌که می‌گوییم: «من ایمان دارم که خدا هست» یا «روز رستاخیز وجود دارد».
  • دیدگاه مدرن در قبال ایمان، این است که خداوند از طریق وحی، گزاره به انسان نمی‌دهد، بلکه وحی تجلّی خداست. او خود را نشان می‌دهد و بشر با او مواجهه مستقیم پیدا می‌کند. بر این اساس، ایمان، سرسپردگی و تعهد به خداوند است. ایمان در این معنا اعتماد، اطمینان و توکل است؛ با این تفاوت که اگر گفتیم ما به خدا اعتماد داریم، یعنی او را پشتوانه روحی خود قرار داده‌ایم، و اگر گفتیم ما به خدا اطمینان داریم، بدین معناست که ما با او به آرامش می‌رسیم، و اگر گفتیم ما به او توکل کرده‌ایم، بدان معناست که مشکلات خود را بر دوش او انداخته‌ایم.

منابع