النجم الثاقب: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگزاری اولیه)
 
(تکمیل مقاله و ارجاع دهی به منابع اولیه به خصوص مفهوم شناسی های لغوی)
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
در سوره ی طارق، منظور از {{قرآن|النّجم الثّاقب}} چيست؟ آيا اولين ستاره ی آفرينش يا آغاز خلقت مه بانگ (بيگ بنگ) يا حضرت مهدي مي باشد؟
در سوره طارق، منظور از {{قرآن|النّجم الثّاقب}} چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خدای تبارک و تعالی می فرماید: سوگند به آسمان و سوگند به «طارق» و تو چه مي داني که «طارق» چيست؟! (همان) ستاره ی درخشان است که شکافنده ی (تاريکي ها) مي باشد.
{{درگاه|واژه‌ها}}
برای  '''النجم الثاقب''' در آیه سوم سوره طارق، چند احتمال داده شده است. ستاره خاص(ماه، زحل، ستاره ثریا )، مطلق ستاره، ستاره درخشان و شهاب سنگ از جمله تفسیرهای النجم الثاقب است.


{{قرآن|النّجم الثّاقب}} در اين سوره ی مبارکه، تفسيري براي «الطارق» مي باشد و وجه ابهام کلمه ی «طارق» که آن را نيازمند تفسير کرده است از آن جهت است که «طرق» (يعني مصدر «طارق») به معناي کوبيدن است و راه را هم از آن جهت «طريق» ناميده اند، که زير پاي رهروان کوبيده مي شود و از آن جا که در گذشته فقط شب ها در خانه ها را مي بستند کسي که شب وارد مي شد ناچار بود در را بکوبد يا اگر در «مطرقه» (کوبه) داشت آن را به صدا درآورد به همين جهت هر کسي يا چيزي را شب هنگام بيايد، «طارق» ناميده اند. هم چنان که ستاره نيز چون شب طلوع مي کند و خداوند متعال براي رفع ابهام به تفسير کلمه ی «طارق» پرداخته و معناي آن را «النّجم الثّاقب» ذکر نموده است. يعني اين مسافر شبانه ستاره اي است درخشان.}}<ref>مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref>
==محتوای آیه==
قرآن به آسمان و طارق قسم خورده است:{{قرآن|وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ|ترجمه=سوگند به آسمان و كوبنده شب.|سوره=طارق|آیه=۱}} در ادامه '''طارق''' به '''نجم الثاقب''' معنا شده است: {{قرآن|وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ|۲|النَّجْمُ الثَّاقِبُ|۳|ترجمه= و تو نمى‌‏دانى كوبنده شب چيست! همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكي‌هاست|سوره=طارق|آیه=۲–۳}}


==توضيح لغوي==
==مفهوم‌شناسی کلمات==
:'''طارق'''


۱. «النجم» اين کلمه در زبان عربي به دو معنا وارد شده است:
'''طارق''' از '''طرق''' به معنای کوبیدن است.<ref>شيبانى، محمد بن حسن، كتاب الجيم، قاهره، الهيئه العامه لشئون المطابع الاميريه، چاپ اول، ۱۹۷۵م، ج۲، ص۲۱۶.</ref> از آن جا که در گذشته فقط شب‌ها در خانه‌ها را می‌بستند و فرد ناچار بود در را بکوبد، هر کسی یا چیزی که شب هنگام بیاید، '''طارق''' نامیده شده است.<ref>فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۶.</ref> در این آیه هم، چون ستاره‌ها شب هنگام ظاهر می‌شوند در مورد آن‌ها طارق استفاده شده است و برای رفع ابهام نیز این رونده در شب ذکر شده است که نجم الثاقب است. بنابر این معنا اینطور می‌شود «این مسافر شبانه ستاره‌ای است درخشان.»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref>


الف) مطلق ستاره يا کوکب
:'''نجم'''


ب) ستاره اي خاص که در اين صورت بايد با الف و لام به کار رود و کلمه ی نجم بدون الف و لام اين معنا را نخواهد داشت و مقصود از آن «ثريا» يا همان خوشه پروين است.<ref>دهخدا، علي اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بي تا، کلمه نجم.</ref>
'''نجم''' در اصل به چیزی که طلوع کند و ظاهر شود، گفته می‌شود<ref>ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۹۶.</ref> آنچه از آسمان طلوع کند و آنچه در زمین ظاهر مانند روییدنی‌هایی که ساقه نداشته باشند.<ref>أزدى، عبدالله بن محمد، كتاب الماء، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكي، طب اسلامي و مكمل- دانشگاه علوم پزشكي ايران‏، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۱۲۳۹.</ref>


۲. «ثقب» در اصل به معناي شکافتن است و «ثاقب» به معناي ستاره ی درخشان به کار رفته است. چون نور آن تاريکي را مي شکافد.
نجم به معنای ستاره‌ای که در آسمان طلوع می‌کند، دو معنا دارد:
*مطلق ستاره: به هر ستاره‌ای نجم گویند. <ref>فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.</ref> <ref>فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم، موسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۵۹۴.</ref>
*ستاره‌ای خاص: نام ستاره خاص است مانند ستاره ثریا، <ref>فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.</ref> ستاره زحل،<ref>طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۳۵۷.</ref> ماه، <ref>طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۸.</ref> سِماک یکی از ستارگان در مسیر ماه،<ref>مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۵، ص۲۱۳.</ref>هر کدام از منزل‌گاه‌های ماه،<ref>صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد، المحيط في اللغه، بيروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۸.</ref> زهره<ref>ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۳۱.</ref> و ... .


البته معناي دومي نيز براي آن ذکر شده است که عبارت است از: بلندي و بالارفتن، هم چنان که گفته مي شود: «ثقب الطائر»، يعني پرنده بالا رفت و در ارتفاع زياد پرواز کرد (که چه بسا بتوان اين معنا را هم به معناي اول باز گرداند. چون گويا پرنده با پرواز خود آسمان را مي شکافد).<ref>طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، جامعه مدرسين، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۵۸.</ref>
: '''الثاقب'''


==احتمالات تفسيري در آيه:==
'''الثاقب''' از '''ثقب''' در اصل به معنای شکافتن است. <ref>ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي‏، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۸۲.</ref> «ثاقب» به معنای ستاره درخشان به کار رفته است، چون نور آن تاریکی را می‌شکافد<ref>حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۳۸.</ref>. به بلندی و بالارفتن هم  ثقب گفته می‌شود: «ثقب الطائر؛ پرنده بالا رفت و در ارتفاع زیاد پرواز کرد»؛ گویا پرنده با پرواز خود آسمان را می‌شکافد. <ref>زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغه، بيروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۷۹م، ج۷۳.</ref> <ref>طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ه.ش، ج۲۰، ص۴۲۹.</ref>


۱. ستاره خاصي اراده نشده بلکه مقصود مطلق ستاره است.<ref>تفسير نمونه، همان.</ref>
==مصداق‌های نجم ثاقب==
برای نجم ثاقب چندین مصداق گفته شده است.


و خداوند متعال به ستاره ی درخشان قسم مي خورد، هم چنان که در جاي ديگري از قرآن کریم مي فرمايد: {{قرآن|فلا اقسم بمواقع النجوم و إنه لقسم لو تعلمون عظيم<ref>واقعه / ۷۵ـ۷۶.</ref>. (سوگند به جايگاه ستارگان و مسلما اين سوگندي است بزرگ اگر بدانيد!) و در اين صورت صفت «الثاقب» توضيحي خواهد بود نه احترازي (چون ستاره اي که درخشان نباشد نداريم يا براي ما قابل رؤيت نيست). پس معناي آيه اين خواهد بود که: طارق همان ستاره است که نوري درخشان و شکافنده دارد (هم چنان که همه ی ستاره ها اين گونه اند).
* '''هر ستاره‌ای:''' در این آیه ستاره خاصی اراده نشده بلکه مقصود هر نوع ستاره است. ‏<ref>قرشى بنابى، على‏اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۱۲، ص۱۷۶.</ref>
* '''ستاره درخشان:''' با توجه به تعبیر «نجم ثاقب؛ ستاره نفوذ كننده»، معلوم مى‏شود منظور هر ستاره‏اى نيست بلكه ستارگان درخشانى است كه نور آنها پرده‏هاى ظلمت را مى‏شكافد و در چشم آدمى نفوذ مى‏كند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref> هم چنان‌که در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ| ترجمه=سوگند به جايگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها).|سوره= واقعه|آیه=75}} در این صورت صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود چرا که ستاره‌ای که درخشان نباشد برای ما قابل رؤیت نیست.
* '''ستاره‌ای خاص:''' مقصود ستاره‌ای است که درخشندگی آن ویژگی خاصی دارد یا در ارتفاع بالایی قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
** مقصود ماه است<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>
** مقصود زهره (ناهید) است <ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> که بعد از خورشید و ماه درخشنده‌ترین، جرم آسمانی است.
** مقصود سیاره زحل(کیوان) است. چون هم بسیار پر فروغ و نورانی است و هم ارتفاع زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نیز این آیه به سیاره زحل تفسیر شده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref>
* '''ستاره ثریا: ''' شیخ طوسی<ref>طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بی‌تا، ج۶، ص۳۶۸</ref> و دیگران <ref>ابن‏‌شهرآشوب، محمد بن على، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، بيدار، چاپ اول، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۳۷.</ref> گفته‌اند در این آیه مراد از نجم ثاقب ستاره ثریاست.
* '''شهاب سنگ:'''  در آيه ۱۰ سوره صافات آمده است: {{قرآن|إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ‏| ترجمه=مگر كسى كه در لحظه‏اى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شود كه شهاب ثاقب او را تعقيب مى‏كند.}} در اين آيه«شهاب» توصيف به «ثاقب» شده است. از آنجا كه اين پديده آسمانى از عجائب عالم آفرينش است ممكن است يكى از تفسيرهاى آيه مورد بحث باشد. شان نزولى كه در بعضى از كتب تفسير براى آيه فوق آمده است،<ref>حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، ج۱۰، ص۳۹۶.</ref> اين معنى را تاييد مى‌‏كند.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۲۶۲.</ref>


۲. ستاره اي خاص اراده شده است و صفت «الثاقب» احترازي است. يعني مقصود ستاره اي است که درخشندگي آن ويژگي خاصي دارد يا در ارتفاع بالايي قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
الف ـ مقصود ماه است؟!}}<ref>طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>
ب ـ مقصود زهره (ناهيد) است که<ref>تفسير نمونه، همان.</ref> بعد از خورشيد و ماه درخشنده ترين، جرم آسماني است.
ج ـ مقصود سياره زحل (کيوان)<ref>همان.</ref> از سيارات منظومه شمسي است. چون هم بسيار پر فروغ و نوراني است و هم ارتفاع زيادي دارد (خصوصا طبق اصطلاحات نجوم قديم).
در حديثي از امام صادق(ع) نيز اين آيه به سياره زحل تفسير شده است.<ref>همان، ج۲۶، ص۳۶۱.</ref>
۳. مقصود ستاره ثريا يا همان خوشه پروين است.<ref>همان، ج۲۶، ص۳۶۰.</ref> چون همان گونه که بيان شد در زبان عربي به آن «النجم» گفته مي شود و البته داراي نوري است که شب هنگام تاريکي را مي شکافد تا براي ما قابل رؤيت باشد (دراين صورت نيز صفت «الثاقب» توضيحي خواهد بود).
۴. مقصود شهاب سنگ است.<ref>تفسير نمونه، ج۲۶، ص۳۶۲.</ref> هم چنان که در آيه اي ديگر از قرآن کریم مي فرمايد: {{قرآن|إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ<ref>صافات / ۱۰.</ref>. (مگر آن که (کسي از شياطين بخواهد سخني را از عالم بالا) دزدانه گوش دهد که در شبهاي فروزان، آن ها را تعقيب خواهد کرد) همان طور که شأن نزولي که در بعضي کتب تفسير براي اين آيه آمده است نيز اين معنا را تأييد مي کند.<ref>تفسير نمونه، همان.</ref>
۵. مقصود پيامبر اکرم(ص) مي باشد که اين تفسير در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است و طبق اين روايت، «السماء» به اميرالمؤمنين(ع) و «الطارق» به بقيه ی ائمه اطهار(ع) تفسير شده است.<ref>قمي، علي بن ابراهيم، تفسير قمي، قم، دارالکتاب، چهارم، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۴۱۵.</ref>
و آن چه بايد درباره ی اين تفسير مورد توجه قرار گيرد، اين است که اين تفسير از باب بيان بطن يا تأويل آيه مي باشد.
==چند نکته:==
اول: در هيچ تفسيري (طبق تحقيقي که انجام شد)، اين آيه به امام زمان(ع) تفسير نشده است، هم چنان که اين تفسير خلاف ظاهر آيه نيز مي باشد، مگر اين که اين معنا بطن آيه باشد که نيازمند راهنمايي معصوم است.
دوم: تفسير اين آيه به اولين ستاره آفرينش نيز با ظاهر آيه سازگاري ندارد.
سوم: توضيح انفجار بزرگ (يا مهبانگ يا بيگ بنگ يا Big bang): يکي از تئوري هاي علمي مطرح، بين دانشمندان درباره آغاز آفرينش است و اين دانشمندان اعتقاد دارند (به طور خلاصه): تا لحظه قبل از انفجار بزرگ حجم جهان صفر و چگالي (وزن مخصوص) آن برابر با بي نهايت بود و همه ماده و انرژي موجود در جهان حاضر در گوي چگالي متمرکز بود. ۱۰ ميليارد سال پيش از اين يا بيشتر اين گوي منفجر شد و طوفان هايي از آغاز که عمدتاً متشکل از پروتون ها و نوترون ها و الکترون ها و مقداري ذره ی «آلفا» به فضا فرستاد و با گذشت زمان اين گاز تجمع پيدا کرده و به ماده تبديل گشت.<ref>نرم افزار پرسمان، عنوان، خلقت عوالم.</ref>
با توجه به توضيحات آيه، معلوم مي شود که اين معنا نيز نمي تواند تفسير آيه باشد. چون قرينه اي که دلالت کند بر تفسير آيه به انفجار بزرگ، وجود ندارد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
۱ـ تفسير نمونه ذيل آيه مربوطه.
۲ـ تفسير هدايت، ذيل آيه مربوطه (مدرسي، سيد محمد تقي، تفسير هدايت، مترجمان، مشهد، آستان قدس رضوي، اول ۱۳۷۷ش، ج۱۸، ص۱۰.
۳ـ سايت تبيان، (جستجوي عنوان، بيگ بنگ) www.tebyan.net.
۴ـ سايت www.avakastronomy.ir (براي مبحث بيگ بنگ).
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
==منابع==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
| شاخه فرعی۱ = مفردات قرآن
|شاخه فرعی۲ =  
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = شد
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی نویسنده =
  | تکمیل =  
| ارزیابی کمی =
  | اولویت =  
  | تکمیل =
  | کیفیت =  
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۱

سؤال

در سوره طارق، منظور از ﴿النّجم الثّاقب چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


برای النجم الثاقب در آیه سوم سوره طارق، چند احتمال داده شده است. ستاره خاص(ماه، زحل، ستاره ثریا )، مطلق ستاره، ستاره درخشان و شهاب سنگ از جمله تفسیرهای النجم الثاقب است.

محتوای آیه

قرآن به آسمان و طارق قسم خورده است:﴿وَ السَّمَاءِ وَ الطَّارِقِ؛ سوگند به آسمان و كوبنده شب.(طارق:۱) در ادامه طارق به نجم الثاقب معنا شده است: ﴿وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ۝۲النَّجْمُ الثَّاقِبُ۝۳؛ و تو نمى‌‏دانى كوبنده شب چيست! همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكي‌هاست(طارق:۲–۳)

مفهوم‌شناسی کلمات

طارق

طارق از طرق به معنای کوبیدن است.[۱] از آن جا که در گذشته فقط شب‌ها در خانه‌ها را می‌بستند و فرد ناچار بود در را بکوبد، هر کسی یا چیزی که شب هنگام بیاید، طارق نامیده شده است.[۲] در این آیه هم، چون ستاره‌ها شب هنگام ظاهر می‌شوند در مورد آن‌ها طارق استفاده شده است و برای رفع ابهام نیز این رونده در شب ذکر شده است که نجم الثاقب است. بنابر این معنا اینطور می‌شود «این مسافر شبانه ستاره‌ای است درخشان.»[۳]

نجم

نجم در اصل به چیزی که طلوع کند و ظاهر شود، گفته می‌شود[۴] آنچه از آسمان طلوع کند و آنچه در زمین ظاهر مانند روییدنی‌هایی که ساقه نداشته باشند.[۵]

نجم به معنای ستاره‌ای که در آسمان طلوع می‌کند، دو معنا دارد:

  • مطلق ستاره: به هر ستاره‌ای نجم گویند. [۶] [۷]
  • ستاره‌ای خاص: نام ستاره خاص است مانند ستاره ثریا، [۸] ستاره زحل،[۹] ماه، [۱۰] سِماک یکی از ستارگان در مسیر ماه،[۱۱]هر کدام از منزل‌گاه‌های ماه،[۱۲] زهره[۱۳] و ... .
الثاقب

الثاقب از ثقب در اصل به معنای شکافتن است. [۱۴] «ثاقب» به معنای ستاره درخشان به کار رفته است، چون نور آن تاریکی را می‌شکافد[۱۵]. به بلندی و بالارفتن هم ثقب گفته می‌شود: «ثقب الطائر؛ پرنده بالا رفت و در ارتفاع زیاد پرواز کرد»؛ گویا پرنده با پرواز خود آسمان را می‌شکافد. [۱۶] [۱۷]

مصداق‌های نجم ثاقب

برای نجم ثاقب چندین مصداق گفته شده است.

  • هر ستاره‌ای: در این آیه ستاره خاصی اراده نشده بلکه مقصود هر نوع ستاره است. ‏[۱۸]
  • ستاره درخشان: با توجه به تعبیر «نجم ثاقب؛ ستاره نفوذ كننده»، معلوم مى‏شود منظور هر ستاره‏اى نيست بلكه ستارگان درخشانى است كه نور آنها پرده‏هاى ظلمت را مى‏شكافد و در چشم آدمى نفوذ مى‏كند.[۱۹] هم چنان‌که در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ؛ سوگند به جايگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها).(واقعه:75) در این صورت صفت «الثاقب» توضیحی خواهد بود چرا که ستاره‌ای که درخشان نباشد برای ما قابل رؤیت نیست.
  • ستاره‌ای خاص: مقصود ستاره‌ای است که درخشندگی آن ویژگی خاصی دارد یا در ارتفاع بالایی قرار دارد و در مورد آن چند نظر وجود دارد:
    • مقصود ماه است[۲۰]
    • مقصود زهره (ناهید) است [۲۱] که بعد از خورشید و ماه درخشنده‌ترین، جرم آسمانی است.
    • مقصود سیاره زحل(کیوان) است. چون هم بسیار پر فروغ و نورانی است و هم ارتفاع زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نیز این آیه به سیاره زحل تفسیر شده است.[۲۲]
  • ستاره ثریا: شیخ طوسی[۲۳] و دیگران [۲۴] گفته‌اند در این آیه مراد از نجم ثاقب ستاره ثریاست.
  • شهاب سنگ: در آيه ۱۰ سوره صافات آمده است: ﴿إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَه فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ‏؛ مگر كسى كه در لحظه‏اى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شود كه شهاب ثاقب او را تعقيب مى‏كند. در اين آيه«شهاب» توصيف به «ثاقب» شده است. از آنجا كه اين پديده آسمانى از عجائب عالم آفرينش است ممكن است يكى از تفسيرهاى آيه مورد بحث باشد. شان نزولى كه در بعضى از كتب تفسير براى آيه فوق آمده است،[۲۵] اين معنى را تاييد مى‌‏كند.[۲۶]


منابع

  1. شيبانى، محمد بن حسن، كتاب الجيم، قاهره، الهيئه العامه لشئون المطابع الاميريه، چاپ اول، ۱۹۷۵م، ج۲، ص۲۱۶.
  2. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۶.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  4. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۹۶.
  5. أزدى، عبدالله بن محمد، كتاب الماء، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكي، طب اسلامي و مكمل- دانشگاه علوم پزشكي ايران‏، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۱۲۳۹.
  6. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.
  7. فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، قم، موسسه دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۵۹۴.
  8. فراهيدى، خليل بن أحمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۵۶.
  9. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۳۵۷.
  10. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۸.
  11. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۵، ص۲۱۳.
  12. صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد، المحيط في اللغه، بيروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۸.
  13. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه - قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۳۱.
  14. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي‏، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۸۲.
  15. حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۳۸.
  16. زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغه، بيروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۷۹م، ج۷۳.
  17. طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ه.ش، ج۲۰، ص۴۲۹.
  18. قرشى بنابى، على‏اكبر، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۱۲، ص۱۷۶.
  19. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۳۶۱.
  20. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۱۴.
  21. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۰.
  22. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۶۱.
  23. طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بی‌تا، ج۶، ص۳۶۸
  24. ابن‏‌شهرآشوب، محمد بن على، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، بيدار، چاپ اول، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۳۷.
  25. حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، تفسير روح البيان، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، ج۱۰، ص۳۹۶.
  26. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۲۶۲.