برخورد قاطع امام علی(ع) با معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
امام در آغازین روز خلافت خود معاویه را از قدرت خلع واورا به مدینه فرا خواند بدان جهت که نمی خواست چنین جریانی در اسلام وبه نام دین اسلام رسمیت داشته باشد ؛ چون می دانست معاویه، به دنبال پادشاهی خاندان خود به نام اسلام است ؛ چنان که بعدها او فرزندش یزید را به ولیعهدی خود تعیین کرد و بدین سان، باب «موروثی کردنِ» خلافت را گشود. در حالی که این نگاه، با آموزه های دینی کاملاً مغایرت دارد.
[[امام علی(ع)]] در روزهای نخستین خلافت خود، [[معاویه]] را از حکومت شام عزل و او را به [[مدینه]] فرا خواند. امام نمی‌خواست جریانی که معاویه سردمدار آن است، در اسلام و به نام دین اسلام رسمیت داشته باشد. ابقای موقت یا دائم معاویه بر حکمرانی [[شام]]، می‌توانست ابعاد گسترده و پیامدهای پیچیده‌ای داشته باشد.
 
امام به دلائل مختلف، معاویه را عزل کرد:
 
'''قدرت فزاینده معاویه در شام'''
   
   
از این رو، ابقای معاویه بر امارت شام، به خودی خود می توانست دارای ابعاد گسترده و پیامدهای پیچیده ای باشد. البته، باید میان ابقای معاویه به شکل «دائمی» و یا به شکل «موقت» تفکیک کرد. این امر در ادامه بحث خواهد شد. اینک، پیامدهای ابقای معاویه از سه جنبه زیر، به اجمال بررسی می شود:
مهم‌ترین علت عزل معاویه این بود که او در زمان دو خلیفه پیش از علی(ع)، کمابیش به گونه‌ای «خودمختار» حکومت می‌کرد. با گذشت زمانی طولانی از حکومت معاویه بر شام از سال ۱۸ تا ۳۶ق او در اندیشه توسعه قلمرو خود بود و لذا در یکی از آخرین نامه‌هایش به علی(ع) (پیش از جنگ صفین) خواستار آن شد که به جُز شام، حکومت مصر نیز از آنِ او باشد.<ref>ر. ک: ابن عساکر، تاریخ ابن‌عساکر، ج۶۲، ص۹۱</ref> بی گمان، این‌گونه فرمانروایی معاویه، در نهایت به «تجزیه» حاکمیت و قلمرو اسلام می‌انجامید.<ref>ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح ابن ابی‌الحدید، ج۱۰، ص۲۳۲.</ref>
   
   
اول آن که، با ابقای معاویه این احتمال وجود داشت که او همچنان از پذیرش خلافت علی(ع) سرباز زند و حاضر نشود که با علی(ع) بیعت کند. «ابن ابی الحدید» (۵۸۶- ۶۵۶ ق) که احتمال مزبور را با قوت مطرح کرده ، بر این باور است که تضاد «معاویه با علی»، از نوع تضاد «سیاهی با سپیدی»، و جداییِ «سلب از ایجاب» بوده است که هیچ گاه اجتماعشان نشایَد. همچنین این مورخ در تأکید بر این تضاد و جدایی، به پیشینه روابط علی(ع) و معاویه اشاره می کند و با استناد به کشته شدن برادر، دایی و نیای معاویه (هر سه) به دست علی(ع) به تأکید بر احتمال فوق الذکر می پردازد.<ref>ابن ابی الحدید، همان، ج۱۰، ص۲۳۲- ۲۳۳.</ref>
همچنین این نگرانی وجود داشت که معاویه پس از استقرار کامل در شام و نیز مصر به همان مناطق بسنده نکند، و هر از چند گاهی نسبت به اراضی دیگر دست اندازی نماید، و حتی نسبت به اصل «خلافت» مدعی شود؛ بنابراین، علی(ع) به دلایل مزبور نتوانست با معاویه کنار بیاید.<ref>قسمت دوم این نوشتار(عدم مدارای علی(ع) با معاویه) برگرفته ازمقاله آقای حامد منتظری مقدم است. فصلنامه معرفت، ش۵۲.</ref>
   
   
بی گمان، این تحلیل ابن ابی الحدید در رابطه با عزل معاویه کاملاً صحیح است. با وجود این، معلوم است که اگر امام علی(ع) ، معاویه را به شکل دائمی به امارت می گماشت و نسبت به عملکرد او هیچ مخالفتی نمی ورزید، و چونان دو خلیفه پیشین نسبت به او تساهل و مدارا می کرد، بی تردید معاویه نیز حاضر بود که با علی(ع) بیعت کند. اما موضع «اختلاف» در همین جا بود، و علی(ع) هیچ گاه به خود اجازه نمی داد که معاویه را این چنین بر کار بگمارد.<ref>اظهارات امام علی(ع) در یکی از نامه های خود، گواه بر این امر است. ر. ک: نصربن مزاحم منقری، همان، ص۸۱.</ref>
'''احتمال نپذیرفش خلافت امام علی(ع)'''
   
   
بُعد دوم قضیه این بود که یکی از خواست های قیام کنندگان بر ضد عثمان، برکناری معاویه از امارت شام بود. ایشان بر این باور بودند که معاویه آشکارا ستم می کند و با احکام دین مخالفت می ورزد. همچنین مروان بن حکم در نامه به معاویه، از جمله اعتراض های قیام کنندگان بر عثمان را «اطعامِ» شام به معاویه بر شمرد.<ref>ابی الحدید، همان، ج۱۰، ص۲۳۴ و ۲۴۷ .</ref> بدین لحاظ، مجالی برای ابقای امارت معاویه نبود. همچنین علی(ع) هرگز معاویه را شایسته امارت نمی دید و اساساً معاویه در نگاه امام علی(ع) «فاسق» بود، و اساسی ترین مبنای حکومتیِ علی(ع) این بود که فاسقان را به کار نگمارد.<ref>همان.</ref>
«ابن ابی الحدید» (۵۸۶- ۶۵۶ ق) عالم اهل‌سنت این احتمال را تقویت کرده که با ابقای معاویه، او همچنان از پذیرش خلافت علی(ع) سرباز می‌زد و حاضر نمی‌شد با علی(ع) بیعت کند. او به پیشینه روابط علی(ع) و معاویه اشاره کرده و با استناد به کشته شدن برادر، دایی و پدربزرگ مادری معاویه به دست علی(ع) به دشمنی و تضاد معاویه با علی(ع) ورداخته است.<ref>ابن ابی الحدید، شرح ابن ابی‌الحدید، ج۱۰، ص۲۳۲- ۲۳۳.</ref>
   
   
سومین و مهم ترین جنبه این بود که معاویه در زمان دو خلیفه پیش از علی(ع) ، کمابیش به گونه ای «خودمختار» امارت می کرد. حتی در زمان عثمان، با آن که خلیفه، خود یک اموی بود، در همان زمان نیز این معاویه بود که زعیم امویان به شمار می آمد.<ref>ر. ک: عمر فرّوخ، تاریخ صدرالاسلام و الدوله الامویه، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هفتم، ۱۹۸۶ م، ص۱۱۳</ref> اینک با گذشت زمانی دراز از امارت معاویه بر شام از سال ۱۸ تا ۳۶ ق او در اندیشه توسعه قلمرو خود بود و لذا در یکی از آخرین نامه هایش به علی(ع) (پیش از جنگ صفین) خواستار آن شد که به جُز شام، امارت مصر نیز از آنِ او باشد.<ref>ر. ک: ابن عساکر، همان، ج۶۲، ص۹۱</ref> بی گمان، این گونه فرمانروایی معاویه، در نهایت به «تجزیه» حاکمیت و قلمرو اسلام می انجامید.<ref>ر. ک: ابن ابی الحدید، همان، ج۱۰، ص۲۳۲.</ref>
محققان معتقدند اگر امام علی(ع)، مانند دو خلیفه پیشین، نسبت به عملکرد معاویه هیچ مخالفتی نمی‌ورزید، و نسبت به او تساهل و مدارا داشت، بی‌تردید معاویه نیز حاضر بود که با علی(ع) بیعت کند. اما علی(ع) هیچ گاه به خود اجازه نمی‌داد که معاویه را بر این کار بگمارد.<ref>اظهارات امام علی(ع) در یکی از نامه های خود، گواه بر این امر است. ر. ک: نصربن مزاحم، وقعة صفین، ص۸۱.</ref>
   
   
همچنین این نگرانی وجود داشت که معاویه پس از استقرار کامل در امارت شام و نیز مصر به همان مناطق بسنده نکند، و هر از چند گاهی نسبت به اراضی دیگر دست اندازی نماید، و حتی نسبت به اصل «خلافت» مدعی شود؛ بنابراین، علی(ع) به دلایل مزبور نتوانست با معاویه کنار بیاید.<ref>قسمت دوم این نوشتار(عدم مدارای علی(ع) با معاویه) برگرفته ازمقاله آقای حامد منتظری مقدم است. فصلنامه معرفت، ش۵۲.</ref>
'''درخواست قیام کنندگان بر عزل معاویه'''
یکی از درخواست‌های [[قیام بر ضد عثمان|قیام کنندگان بر ضد عثمان]]، برکناری معاویه از حکومت شام بود. قیام‌کنندگان معتقد بودند که معاویه آشکارا ستم می‌کند و با احکام دین مخالفت می‌ورزد. [[مروان بن حکم]] در نامه به معاویه، از جمله اعتراض‌های قیام کنندگان بر عثمان را سپردن شام به معاویه بر شمرد.<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح ابن ابی‌الحدید، ج۱۰، ص۲۳۴ و ۲۴۷.</ref> به این جهت، مجالی برای ابقای معاویه نبود. همچنین علی(ع) هرگز معاویه را شایسته امارت نمی‌دید و معاویه در نگاه علی(ع) «فاسق» بود، و اساسی‌ترین مبنای حکومتیِ علی(ع) این بود که فاسقان را به کار نگمارد.
   
   
==منابع==
==منابع==
خط ۲۸: خط ۳۳:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = شد
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =  
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =  
  | بازبینی =  
  | ارزیابی کمی =  
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =  
  | اولویت = ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت = ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[ps:د امام علي(ع) له معاويه سره پرېکنده چلند]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۱

سؤال

چرا امام علی(ع) در مقابل معاویه انعطافی نداشت و کاملا قاطع بود؟

امام علی(ع) در روزهای نخستین خلافت خود، معاویه را از حکومت شام عزل و او را به مدینه فرا خواند. امام نمی‌خواست جریانی که معاویه سردمدار آن است، در اسلام و به نام دین اسلام رسمیت داشته باشد. ابقای موقت یا دائم معاویه بر حکمرانی شام، می‌توانست ابعاد گسترده و پیامدهای پیچیده‌ای داشته باشد.

امام به دلائل مختلف، معاویه را عزل کرد:

قدرت فزاینده معاویه در شام

مهم‌ترین علت عزل معاویه این بود که او در زمان دو خلیفه پیش از علی(ع)، کمابیش به گونه‌ای «خودمختار» حکومت می‌کرد. با گذشت زمانی طولانی از حکومت معاویه بر شام از سال ۱۸ تا ۳۶ق او در اندیشه توسعه قلمرو خود بود و لذا در یکی از آخرین نامه‌هایش به علی(ع) (پیش از جنگ صفین) خواستار آن شد که به جُز شام، حکومت مصر نیز از آنِ او باشد.[۱] بی گمان، این‌گونه فرمانروایی معاویه، در نهایت به «تجزیه» حاکمیت و قلمرو اسلام می‌انجامید.[۲]

همچنین این نگرانی وجود داشت که معاویه پس از استقرار کامل در شام و نیز مصر به همان مناطق بسنده نکند، و هر از چند گاهی نسبت به اراضی دیگر دست اندازی نماید، و حتی نسبت به اصل «خلافت» مدعی شود؛ بنابراین، علی(ع) به دلایل مزبور نتوانست با معاویه کنار بیاید.[۳]

احتمال نپذیرفش خلافت امام علی(ع)

«ابن ابی الحدید» (۵۸۶- ۶۵۶ ق) عالم اهل‌سنت این احتمال را تقویت کرده که با ابقای معاویه، او همچنان از پذیرش خلافت علی(ع) سرباز می‌زد و حاضر نمی‌شد با علی(ع) بیعت کند. او به پیشینه روابط علی(ع) و معاویه اشاره کرده و با استناد به کشته شدن برادر، دایی و پدربزرگ مادری معاویه به دست علی(ع) به دشمنی و تضاد معاویه با علی(ع) ورداخته است.[۴]

محققان معتقدند اگر امام علی(ع)، مانند دو خلیفه پیشین، نسبت به عملکرد معاویه هیچ مخالفتی نمی‌ورزید، و نسبت به او تساهل و مدارا داشت، بی‌تردید معاویه نیز حاضر بود که با علی(ع) بیعت کند. اما علی(ع) هیچ گاه به خود اجازه نمی‌داد که معاویه را بر این کار بگمارد.[۵]

درخواست قیام کنندگان بر عزل معاویه

یکی از درخواست‌های قیام کنندگان بر ضد عثمان، برکناری معاویه از حکومت شام بود. قیام‌کنندگان معتقد بودند که معاویه آشکارا ستم می‌کند و با احکام دین مخالفت می‌ورزد. مروان بن حکم در نامه به معاویه، از جمله اعتراض‌های قیام کنندگان بر عثمان را سپردن شام به معاویه بر شمرد.[۶] به این جهت، مجالی برای ابقای معاویه نبود. همچنین علی(ع) هرگز معاویه را شایسته امارت نمی‌دید و معاویه در نگاه علی(ع) «فاسق» بود، و اساسی‌ترین مبنای حکومتیِ علی(ع) این بود که فاسقان را به کار نگمارد.

منابع

  1. ر. ک: ابن عساکر، تاریخ ابن‌عساکر، ج۶۲، ص۹۱
  2. ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح ابن ابی‌الحدید، ج۱۰، ص۲۳۲.
  3. قسمت دوم این نوشتار(عدم مدارای علی(ع) با معاویه) برگرفته ازمقاله آقای حامد منتظری مقدم است. فصلنامه معرفت، ش۵۲.
  4. ابن ابی الحدید، شرح ابن ابی‌الحدید، ج۱۰، ص۲۳۲- ۲۳۳.
  5. اظهارات امام علی(ع) در یکی از نامه های خود، گواه بر این امر است. ر. ک: نصربن مزاحم، وقعة صفین، ص۸۱.
  6. ابن ابی‌الحدید، شرح ابن ابی‌الحدید، ج۱۰، ص۲۳۴ و ۲۴۷.