روایت جاری شدن نهری از اشک بر صورت آدم پس از اخراج از بهشت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rahmani }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیا روایاتی که اشاره به گریه زیاد حضرت آدم(ع) پس از خروج از بهشت و ایجاد نهری از اشک بر صورتشان به نام عرکه کند، وجود دارد؟ آیا از نظر سند صحیح است؟
آیا روایاتی که اشاره به گریهٔ زیاد حضرت آدم(ع)، پس از خروج از بهشت و ایجاد نهری از اشک بر صورتشان به نام عرکه، وجود دارد؟ آیا از نظر سند صحیح است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
روایتی که بیان کننده این مطلب است که [[حضرت آدم(ع)]] پس از اخراج از [[بهشت]] آنقدر اشک ریخت که در صورتش خط‌هایی مانند خطوطی که در بیابان است به وجود آمد در برخی از روایات از [[امام صادق(ع)]] روایت شده آمده است.<ref>طبرسی، شیخ حسن، مکارم الاخلاق، ترجمه میرباقری، بی جا، فراهانی، بی تا، ج۲، ص۱۰۷.</ref> این مطلب شامل نکته دور از باوری نیست که در اثر ریزش مداوم اشک چشم، چنین چیزی به وجود بیاید؛ همان‌گونه که قرآن در مورد [[حضرت یعقوب(ع)]] می‌فرماید: «حضرت یعقوب در فراق یوسف آنقدر اشک ریخت و گریه کرد که چشمانش سفید (کور) شد».<ref>یوسف / ۸۴.</ref>
روایتی مبنی بر اینکه [[حضرت آدم(ع)]] پس از اخراج از [[بهشت]] آنقدر گریست که در چهره‌اش خطوطی مانند سله‌های بیابان به‌وجود آمد در برخی از روایات از [[امام صادق(ع)]] نقل شده است.<ref>الفتال النیشابوری، روضة الواعظین، روضة الواعظین، تحقیق غلامحسین المجیدی و مجتبی الفرجی، قم، دلیل ما، ۱۳۸۱ش، ج ۱، ص ۳۸۸. </ref>


آنچه در روایات مربوط به گریه آدم آمده است این است که: «حضرت آدم آن‌قدر گریست تا اینکه همانند دو نهر آب، اشک از چشمانش جاری شد.»<ref>شیخ صدوق، محمد بن بابویه، خصال، بی جا. دفتر انتشارات اسلامی، بی تا. ج۱، ص۲۷۲.</ref> معنای این عبارت این نیست که واقعاً دو نهری از اشک جاری شد، بلکه همان‌طوری که در متن روایات آمده است و از کلمه «مثل» استفاده شده، منظور تشبیه است یعنی گریه‌اش آن قدر زیاد بود که بر گونه‌هایش اثر کرده بود، گویا دو نهر اشک به وجود آمده بود.
در روایتی دیگر آمده است که حضرت آدم(ع) آنقدر گریست تا اینکه، همانند دو نهر آب، اشک از چشمانش جاری شد.<ref>شیخ صدوق، محمد بن بابویه، خصال، بی جا. دفتر انتشارات اسلامی، بی تا. ج۱، ص۲۷۲.</ref> این عبارت دارای معنایی کنایی مبنی بر کثرت گریه است.  


بنابراین روایات بیان کننده کثرت گریه و توبه حضرت آدم(ع) است و هیچ محذوری ندارد؛ زیرا با توضیح ذکر شده، مطلبی خلاف [[عقل]] در آنها بیان نشده است.ام با وجود تمام این روایات هر چند زیاد هم هست و در آن حال گریه کنندگان از قبیل یعقوب، [[یوسف]]، آدم، [[فاطمه زهرا(س)]] و [[امام سجاد(ع)]] بیان شده، لکن سند این روایات در [[منابع روائی]]، متصل به معصوم نیست و این روایات اصطلاحاً مرفوعه است. در مورد چنین روایتی اگر بیان‌گر حکم عملی باشد، فقهاء به‌طور اغلب بر اساس آن فتوی نمی‌دهند، مگر اینکه در محتوای روایت خدشه وجود نداشته و به اصطلاح علمای علم درایه و رجال، وثوق خبری محقق باشد. اما روایات مورد سوال، بیان‌گر حکم عملی نیست بلکه از یک قضیه خارجی خبر می‌دهد؛ در چنین اموری اگر محتوای روایت خلاف عقل و کتاب نباشد محذوری وجود ندارد.
سند این روایات در منابع روایی متصل به معصوم(ع) نیست و این روایات اصطلاحاً مرفوعه هستند. چنین روایاتی اگر بیان‌گر حکم عملی باشند، اغلب فقیهان بر اساس آنها فتوا نمی‌دهند. اما روایات گریهٔ حضرت آدم‌(ع) بیان‌گر حکم عملی نیست، بلکه از یک رخداد خارجی خبر می‌دهد. در چنین مواردی اگر محتوای روایت خلاف قرآن و عقل نباشد، محذوری از پذیرش صحت آن وجود ندارد.{{مدرک}}
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۱

سؤال

آیا روایاتی که اشاره به گریهٔ زیاد حضرت آدم(ع)، پس از خروج از بهشت و ایجاد نهری از اشک بر صورتشان به نام عرکه، وجود دارد؟ آیا از نظر سند صحیح است؟

روایتی مبنی بر اینکه حضرت آدم(ع) پس از اخراج از بهشت آنقدر گریست که در چهره‌اش خطوطی مانند سله‌های بیابان به‌وجود آمد در برخی از روایات از امام صادق(ع) نقل شده است.[۱]

در روایتی دیگر آمده است که حضرت آدم(ع) آنقدر گریست تا اینکه، همانند دو نهر آب، اشک از چشمانش جاری شد.[۲] این عبارت دارای معنایی کنایی مبنی بر کثرت گریه است.

سند این روایات در منابع روایی متصل به معصوم(ع) نیست و این روایات اصطلاحاً مرفوعه هستند. چنین روایاتی اگر بیان‌گر حکم عملی باشند، اغلب فقیهان بر اساس آنها فتوا نمی‌دهند. اما روایات گریهٔ حضرت آدم‌(ع) بیان‌گر حکم عملی نیست، بلکه از یک رخداد خارجی خبر می‌دهد. در چنین مواردی اگر محتوای روایت خلاف قرآن و عقل نباشد، محذوری از پذیرش صحت آن وجود ندارد.[نیازمند منبع]


منابع

  1. الفتال النیشابوری، روضة الواعظین، روضة الواعظین، تحقیق غلامحسین المجیدی و مجتبی الفرجی، قم، دلیل ما، ۱۳۸۱ش، ج ۱، ص ۳۸۸.
  2. شیخ صدوق، محمد بن بابویه، خصال، بی جا. دفتر انتشارات اسلامی، بی تا. ج۱، ص۲۷۲.