وکیل‌ نبودن پیامبر(ص) بر مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
پیامبر تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر ایشان، چون ایمان و کفر آنان نه تکوینا در دست پیامبر است و نه به غیر آن.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref>
پیامبر تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر ایشان، چون ایمان و کفر آنان نه تکوینا در دست پیامبر است و نه به غیر آن.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.</ref>


این آیه تسلیت مى دهد رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) را به اینکه از شرک مشرکین و اینکه میبیند زحماتش در باره هدایت آنان به جایى نمى رسد اندوهناک نشود، چون هدایت و ضلالت ایشان به مشیت خداى تعالى بستگى دارد و ایشان اگر تو را به تنگ آورده اند خدا را نمى توانند به تنگ آورند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۱.</ref>
منظور از "وكيل" در اين موارد كسى است كه مسئول هدايت عملى و ضامن ديگران بوده باشد، به اين ترتيب پيامبر ص به آنها اعلام مى‌كند كه اين شما هستيد كه بايد تصميم نهايى را در مورد قبول و يا رد حقيقت بگيريد، و هدايت را بپذيريد من تنها مامور ابلاغ رسالت و دعوت الهى هستم.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۲۸۶.</ref>
 
این آیه تسلیت مى دهد رسول خدا (ص) را به اینکه از شرک مشرکین و اینکه میبیند زحماتش در باره هدایت آنان به جایى نمى رسد اندوهناک نشود، چون هدایت و ضلالت ایشان به مشیت خداى تعالى بستگى دارد و ایشان اگر تو را به تنگ آورده اند خدا را نمى توانند به تنگ آورند.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۱.</ref>


يعنى نه وظيفه دارم كه شما را به پذيرش حق مجبور كنم، چرا كه اجبار در پذيرش ايمان معنى ندارد، و نه اگر نپذيرفتيد مى‌توانم شما را از مجازات الهى حفظ كنم، بلكه وظيفه من دعوت است و تبليغ.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۴۰۰.</ref>
يعنى نه وظيفه دارم كه شما را به پذيرش حق مجبور كنم، چرا كه اجبار در پذيرش ايمان معنى ندارد، و نه اگر نپذيرفتيد مى‌توانم شما را از مجازات الهى حفظ كنم، بلكه وظيفه من دعوت است و تبليغ.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۴۰۰.</ref>

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۴

سؤال

وکیل نبودن پیامبر(ص) بر مردم که در قرآن آمده است به چه معناست؟


معنای وکیل نبودن پیامبر(ص)

سوره یونس آیه ۱۰۸. سوره فرقان آیه ۴۳، سوره اسراء آیه ۵۴، سوره شوری آیه ۶، سوره انعام آیه ۶۶ و ۱۰۷.

پیامبر تنها مسئول ابلاغ رسالت بود، نه مسئول ایمان و کفر ایشان، چون ایمان و کفر آنان نه تکوینا در دست پیامبر است و نه به غیر آن.[۱]

منظور از "وكيل" در اين موارد كسى است كه مسئول هدايت عملى و ضامن ديگران بوده باشد، به اين ترتيب پيامبر ص به آنها اعلام مى‌كند كه اين شما هستيد كه بايد تصميم نهايى را در مورد قبول و يا رد حقيقت بگيريد، و هدايت را بپذيريد من تنها مامور ابلاغ رسالت و دعوت الهى هستم.[۲]

این آیه تسلیت مى دهد رسول خدا (ص) را به اینکه از شرک مشرکین و اینکه میبیند زحماتش در باره هدایت آنان به جایى نمى رسد اندوهناک نشود، چون هدایت و ضلالت ایشان به مشیت خداى تعالى بستگى دارد و ایشان اگر تو را به تنگ آورده اند خدا را نمى توانند به تنگ آورند.[۳]

يعنى نه وظيفه دارم كه شما را به پذيرش حق مجبور كنم، چرا كه اجبار در پذيرش ايمان معنى ندارد، و نه اگر نپذيرفتيد مى‌توانم شما را از مجازات الهى حفظ كنم، بلكه وظيفه من دعوت است و تبليغ.[۴]

رساندن پیام

سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نحل آیه ۸۲ و ۳۵. سوره عنکبوت آیه ۱۸. سوره تغابن آیه ۱۲، سوره مائده ۹۲ و ۹۹.


۱۲۵ نحل. پند و حکمت

«انذار» و «تبشیر»

عدم سیطره پیامبر(ص) بر مردم

جبار: سوره ق آیه ۴۵.

حفیظ: سوره هود آیه ۸۶، سوره انعام آیه ۱۰۴. مراد از (( حفیظ )) کسى است که اراده شؤ ون وجود، از قبیل حیات ، نشو، رزق و امثال آن به دست او است.[۵] نفى اين صفت حفيظ و وكيل از پيامبر ص به معنى نفى اجبار كردن بر دفع زيان يا جلب منفعت است.[۶]

مصیطر: سوره غاشیه آیه ۲۱ ۲۲.

عدم تعلق مشیت الهی بر ایمان مردم به صورت اجباری.

۹۹ یونس.

سوره انعام آیه ۳۵ ۱۴۹. سوره یونس آیه ۹۱. سوره هود آیه ۱۱۸. سوره شعراء آیه ۳ و ۴.


لقمان ۲۳. محزون نباش از کفر مردم.


عدم اکراه بر دین: آیه ۲۶۵ بقره. سوره آل عمران آیه ۲۰. سوره نسا آیه ۸۰.

ايمان به خدا و مبانى اسلام هيچگونه جنبه تحميلى نمى‌تواند داشته باشد، بلكه از طريق منطق و استدلال و نفوذ در فكر و روح افراد بايد پيشروى كند، زيرا ايمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم اين است كه مردم حقايق را درك كنند و با اراده و اختيار خويش آن را بپذيرند.[۷]

منابع

  1. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.
  2. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۲۸۶.
  3. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۱.
  4. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۴۰۰.
  5. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۳۳.
  6. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۳۹۲.
  7. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج۵، ص۳۹۲.