شرح حکمت نهم نهج‌البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
در حکمت نهم نهج البلاغه سبک زندگی با مردم را چگوه می‌توان تفسیر نمود؟
مقصود از حکمت نهم نهج البلاغه چیست؟{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}برخی از مفسرین حکمت نهم از [[نهج‌البلاغه]] را این گونه بیان نموده‌اند که هرگاه انسان دارای ثروت، قدرت و مقام بشود کارهای خوبی می‌تواند انجام بدهد که آن را انسان ضعیف و بی‌بضاعت نمی‌تواند انجام دهد یعنی کارهای خوبی که از عهده دیگران برنمیاید این شخص و گروه صاحب قدرت و ثروت انجام می‌دهد، ولی همین انسان وقتی رو به ضعف می‌رود کارهای کوچک خود را هم به شایستگی نمی‌تواند انجام بدهد زیرا هنگام اقبال دنیا اسباب انجام کارهای خیر فراهم بود و حالا از دست رفته است.<ref>بحرانی، میثم بن علی، اختیار مصباح السالکین، مشهد، اول، ۱۳۶۶ش، ص۵۷۹.</ref>
{{پاسخ}}
امام علی(ع) سبک زندگی را براساس آنچه در حکمت نهم نهج البلاغه نقل شده، چنین بیان می‌کند:


{{قرآن بزرگ|چون دنیا به گروهی روی آورد کارهای پسندیده و نیکویی‌های دیگران را هم به آنان عاریه می‌دهد و چون از ایشان روی برگرداند نیکویی‌های خودشان را هم از ایشان می‌گیرد و سلب می‌کند
برخی دیگر از شارحان نهج‌البلاغه این کلام را به گونه دیگری تفسیر نموده‌اند که معیار و ملاک اقبال و رو آوردن مردم به یک انسان، این است که دارای مقام، قدرت، ثروت و ... باشد در چنین شرائطی دیده می‌شود که دیگران سعی می‌کنند به هر نحوی خود را به آن صاحب مقام عاریتی نزدیک کنند و برای رسیدن به این هدف خویش از گفتن و نشر خوبی‌هائی را که آن شخص ندارد ولی در دیگران یافت می‌شود، برای او و به نفع او برشمارند.<ref>جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، هفتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ش، ج۲۳، ص۱۸۷.</ref> یعنی مسئله ثناگوئی بی‌دلیل بسیاری از افراد هدف سوء آنان است. نتیجه سوء این عملکرد زشت که بر معیاری باطل بنا نهاده شده، این است که اگر روزی هدف مورد نظر چاپلوسان برآورده نشود یا آن صاحب مقام و قدرت، مقام و قدرتش را از دست بدهد و دنیا به او پشت کند، دیگر نه تنها خوبی‌های دیگران را ذکر نمی‌کند بلکه حتی نیکی‌های او را نیز منکر می‌شود و راه‌کار این مشکل اجتماعی قرار گرفتن تحت تعلیمات اسلامی و تربیت‌های سازنده آن است که از یک‌سو توانایی‌ها و استعدادهای خدادادی انسان را تحریک می‌کند که برای خود و جامعه‌اش کاری کند و اراده‌اش را تقویت نموده و از وابستگی خویش به غیر خدا بکاهد و اصلاً به مقتضای توحید افعالی احدی غیر از خدا را مؤثر نبیند و در خود نیازی به تملق دیگران نبیند. از سوی دیگر به موجب اینکه هر چه غیر خداست از خود استقلال ندارد بنابراین تنها تکیه گاه انسان باید به غنی و بی‌نیاز مطلق یعنی خداوند باشد.
}}


برخی از مفسرین این فراز از [[نهج‌البلاغه]] را این گونه بیان نموده‌اند که هرگاه انسان دارای ثروت، قدرت و مقام بشود کارهای خوبی می‌تواند انجام بدهد که آن را انسان ضعیف و بی‌بضاعت نمی‌تواند انجام دهد یعنی کارهای خوبی که از عهده دیگران برنمیاید این شخص و گروه صاحب قدرت و ثروت انجام می‌دهد، ولی همین انسان وقتی رو به ضعف می‌رود کارهای کوچک خود را هم به شایستگی نمی‌تواند انجام بدهد زیرا هنگام اقبال دنیا اسباب انجام کارهای خیر فراهم بود و حالا از دست رفته است.<ref>بحرانی، میثم بن علی، اختیار مصباح السالکین، مشهد، اول، ۱۳۶۶ش، ص۵۷۹.</ref>
این کلام کوتاه [[امام علی(ع)]] مطلبی را نیز برای صاحب مقام و ثروت بیان می‌کند که اگر انسانی به کمال رسید، نباید فریب انسان‌هایی که مانند مگس دور شیرینی قدرت و ثروت جمع می‌شوند، بخورد و بداند آنان همان‌طور که روزی زیبائی‌های دیگران را به خاطر ثروتش به او نسبت می‌دادند روزی دیگر همان را می‌گیرند و انسان از چاپلوسی چنین افرادی نباید دل‌شاد باشد. انسان‌هایی که تعلیم و تربیت اسلامی و انسانی را دیده‌اند این روی آوردن و پشت کردن مردم  هیچ تأثیری در دل و مغز آنان نمی‌گذارد. امام علی(ع) به برادرش عقیل می‌فرماید: «تراکم انبوه مردم در دور من بر عزت من نمی‌افزاید و هم چنین پراکنده شدن آنان از دور من، موجب وحشت من نمی‌گردد.»<ref>فیض الاسلام، حاج سید علی‌نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، دوم، ۱۳۷۵ش، انتشارات فقیه، ص۹۴۷.</ref> بنابراین انسان باید در زندگی فردی و اجتماعی خویش یک معیار عقلائی داشته باشد که بر اساس آن گفتار و کردار خویش را جهت بدهد و در صورت نبود انگیزه عقلائی نه از کسی بی‌دلیل توصیف کند و نه به مدح دیگران دل ببندد.
 
== متن روایت ==
ویژگی طبیعی [[عالم دنیا]] این است که انسان را از نظر قدرت و فکر به سوی ضعف و سستی برده و در چنین حالتی انسان ثروتمند نمی‌تواند از سرمایه خویش نیز به خوبی برای زندگی دنیا و آخرت بهره بگیرد. بر این اساس همان‌گونه که ثروت، قدرت و … امانتی در دست انسان است، کارهای خیری هم که موجب سعادت انسان است نیز وقت و فصل خاصی در زندگی انسان دارد و این‌گونه نیست که در هر زمان بتوان انجام داد.
{{عربی بزرگ|وَ قَالَ (علیه السلام): إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ، أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ، سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه.|ترجمه=چون دنیا به گروهی روی آورد کارهای پسندیده و نیکویی‌های دیگران را هم به آنان عاریه می‌دهد و چون از ایشان روی برگرداند نیکویی‌های خودشان را هم از ایشان می‌گیرد و سلب می‌کند}}
 
برخی دیگر از شارحان نهج‌البلاغه این کلام را به گونه دیگری تفسیر نموده‌اند، معیار و ملاک اقبال و رو آوردن مردم به یک انسان، این است که دارای مقام، قدرت، ثروت و ... باشد در چنین شرائطی دیده می‌شود که دیگران سعی می‌کنند به هر نحوی خود را به آن صاحب مقام عاریتی نزدیک کنند و برای رسیدن به این هدف خویش از گفتن و نشر خوبی‌هائی را که آن شخص ندارد ولی در دیگران یافت می‌شود، برای او و به نفع او برشمارند.<ref>جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، هفتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ش، ج۲۳، ص۱۸۷.</ref> یعنی مسئله ثناگوئی بی‌دلیل بسیاری از افراد هدف سوء آنان است، نتیجه سوء این عملکرد زشت که بر معیاری باطل بنا نهاده شده، این است که اگر روزی هدف مورد نظر چاپلوسان برآورده نشود یا آن صاحب مقام و قدرت، مقام و قدرتش را از دست بدهد و دنیا به او پشت کند، دیگر نه تنها خوبی‌های دیگران را ذکر نمی‌کند بلکه حتی نیکی‌های او را نیز منکر می‌شود و راه‌کار این مشکل اجتماعی قرار گرفتن تحت تعلیمات اسلامی و تربیت‌های سازنده آن است که از یک‌سو توانایی‌ها و استعدادهای خدادادی انسان را تحریک می‌کند که برای خود و جامعه‌اش کاری کند و اراده‌اش را تقویت نموده و از وابستگی خویش به غیر خدا بکاهد و اصلاً به مقتضای توحید افعالی احدی غیر از خدا را مؤثر نبیند و در خود نیازی به تملق دیگران نبیند. از سوی دیگر به موجب اینکه هر چه غیر خداست از خود استقلال ندارد بنابراین تنها تکیه گاه انسان باید به غنی و بی‌نیاز مطلق یعنی خداوند باشد.
 
این کلام کوتاه [[امام علی(ع)]] مطلبی را نیز برای صاحب مقام و ثروت بیان می‌کند که اگر انسانی به کمال رسید، نباید فریب انسان‌هایی که مانند مگس دور شیرینی قدرت و ثروت جمع می‌شوند، بخورد و بداند آنان همان‌طور که روزی زیبائی‌های دیگران را به خاطر ثروتش به او نسبت می‌دادند روزی دیگر همان را می‌گیرند و انسان از چاپلوسی چنین افرادی نباید دل‌شاد باشد. انسان‌هایی که تعلیم و تربیت اسلامی و انسانی را دیده‌اند این روی آوردن و پشت کردن مردم  هیچ تأثیری در دل و مغز آنان نمی‌گذارد. امام علی(ع) به برادرش عقیل می‌فرماید: «تراکم انبوه مردم در دور من بر عزت من نمی‌افزاید و هم چنین پراکنده شدن آنان از دور من، موجب وحشت من نمی‌گردد.»<ref>فیض الاسلام، حاج سید علی‌نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، دوم، ۱۳۷۵ش، انتشارات فقیه، ص۹۴۷.</ref> بنابراین انسان باید در زندگی فردی و اجتماعی خویش یک معیار عقلائی داشته باشد که بر اساس آن گفتار و کردار خویش را جهت بدهد و در صورت نبود انگیزه عقلائی نه از کسی بی‌دلیل توصیف کند و نه به مدح دیگران دل ببندد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۶

سؤال
مقصود از حکمت نهم نهج البلاغه چیست؟

برخی از مفسرین حکمت نهم از نهج‌البلاغه را این گونه بیان نموده‌اند که هرگاه انسان دارای ثروت، قدرت و مقام بشود کارهای خوبی می‌تواند انجام بدهد که آن را انسان ضعیف و بی‌بضاعت نمی‌تواند انجام دهد یعنی کارهای خوبی که از عهده دیگران برنمیاید این شخص و گروه صاحب قدرت و ثروت انجام می‌دهد، ولی همین انسان وقتی رو به ضعف می‌رود کارهای کوچک خود را هم به شایستگی نمی‌تواند انجام بدهد زیرا هنگام اقبال دنیا اسباب انجام کارهای خیر فراهم بود و حالا از دست رفته است.[۱]

برخی دیگر از شارحان نهج‌البلاغه این کلام را به گونه دیگری تفسیر نموده‌اند که معیار و ملاک اقبال و رو آوردن مردم به یک انسان، این است که دارای مقام، قدرت، ثروت و ... باشد در چنین شرائطی دیده می‌شود که دیگران سعی می‌کنند به هر نحوی خود را به آن صاحب مقام عاریتی نزدیک کنند و برای رسیدن به این هدف خویش از گفتن و نشر خوبی‌هائی را که آن شخص ندارد ولی در دیگران یافت می‌شود، برای او و به نفع او برشمارند.[۲] یعنی مسئله ثناگوئی بی‌دلیل بسیاری از افراد هدف سوء آنان است. نتیجه سوء این عملکرد زشت که بر معیاری باطل بنا نهاده شده، این است که اگر روزی هدف مورد نظر چاپلوسان برآورده نشود یا آن صاحب مقام و قدرت، مقام و قدرتش را از دست بدهد و دنیا به او پشت کند، دیگر نه تنها خوبی‌های دیگران را ذکر نمی‌کند بلکه حتی نیکی‌های او را نیز منکر می‌شود و راه‌کار این مشکل اجتماعی قرار گرفتن تحت تعلیمات اسلامی و تربیت‌های سازنده آن است که از یک‌سو توانایی‌ها و استعدادهای خدادادی انسان را تحریک می‌کند که برای خود و جامعه‌اش کاری کند و اراده‌اش را تقویت نموده و از وابستگی خویش به غیر خدا بکاهد و اصلاً به مقتضای توحید افعالی احدی غیر از خدا را مؤثر نبیند و در خود نیازی به تملق دیگران نبیند. از سوی دیگر به موجب اینکه هر چه غیر خداست از خود استقلال ندارد بنابراین تنها تکیه گاه انسان باید به غنی و بی‌نیاز مطلق یعنی خداوند باشد.

این کلام کوتاه امام علی(ع) مطلبی را نیز برای صاحب مقام و ثروت بیان می‌کند که اگر انسانی به کمال رسید، نباید فریب انسان‌هایی که مانند مگس دور شیرینی قدرت و ثروت جمع می‌شوند، بخورد و بداند آنان همان‌طور که روزی زیبائی‌های دیگران را به خاطر ثروتش به او نسبت می‌دادند روزی دیگر همان را می‌گیرند و انسان از چاپلوسی چنین افرادی نباید دل‌شاد باشد. انسان‌هایی که تعلیم و تربیت اسلامی و انسانی را دیده‌اند این روی آوردن و پشت کردن مردم هیچ تأثیری در دل و مغز آنان نمی‌گذارد. امام علی(ع) به برادرش عقیل می‌فرماید: «تراکم انبوه مردم در دور من بر عزت من نمی‌افزاید و هم چنین پراکنده شدن آنان از دور من، موجب وحشت من نمی‌گردد.»[۳] بنابراین انسان باید در زندگی فردی و اجتماعی خویش یک معیار عقلائی داشته باشد که بر اساس آن گفتار و کردار خویش را جهت بدهد و در صورت نبود انگیزه عقلائی نه از کسی بی‌دلیل توصیف کند و نه به مدح دیگران دل ببندد.

متن روایت


مطالعه بیشتر

  • علامه محمد تقی جعفری، شرح نهج البلاغه، ج۲۳، ص۱۸۷ به بعد.


منابع

  1. بحرانی، میثم بن علی، اختیار مصباح السالکین، مشهد، اول، ۱۳۶۶ش، ص۵۷۹.
  2. جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، هفتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ش، ج۲۳، ص۱۸۷.
  3. فیض الاسلام، حاج سید علی‌نقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، دوم، ۱۳۷۵ش، انتشارات فقیه، ص۹۴۷.