و لقد کرمنا بنی آدم

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۳۹ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

و لقد کرمنا بنی آدم در چه آیه‌ای آمده و به چه معناست؟

آیه ۷۰ سوره اسراء
مشخصات آیه
واقع در سورهاسراء
شماره آیه۷۰
جزء۱۵
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه
موضوعکرامت انسان


وهمانا فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب‌ها) حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزی‌شان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری کامل دادیم.

کرامت، گاهی کرامت معنوی واکتسابی ونزد خداست، مثل کرامتی که خاصّ اهل تقواست. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» حجرات، ۱۳. وگاهی کرامت در آفرینش است، نظیر «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» تین، ۴. که در خلقت انسان آمده است. مراد از «کَرَّمْنا» در این آیه، احتمالًا وجه دوّم باشد.[۱]

کرامت انسان هم در خلقت و هوش و عقل و استعداد است، و هم در دارا بودن قانون آسمانی و رهبری معصوم، و مسجود فرشتگان واقع شدن‏.

در آیه، برای انسان هم کرامت مطرح است، هم فضیلت. «کَرَّمْنا فضلنا» شاید تفاوت این دو، عبارت باشد از:

الف: کرامت، امتیازی است که در دیگران نیست، امّا فضیلت، امتیازی است که در دیگران نیز هست.

ب: کرامت اشاره به نعمت‌های خدادادی در وجود انسان است، بدون تلاش. ولی فضیلت اشاره به نعمت‌هایی است که با تلاش خود انسان همراه با توفیق الهی بدست آمده است.

ج: کرامت مربوط به نعمت‌های مادّی است، ولی فضیلت مربوط به نعمت‌های معنوی است.[۲]

این آیه در سیاق منت نهادن است، البته منتی آمیخته با عتاب، گویی خدای تعالی پس از آنکه فراوانی نعمت و تواتر فضل و کرم خود را نسبت به انسان ذکر نمود و او را برای به دست آوردن آن نعمتها و رزقها و برای اینکه زندگیش در خشکی به خوبی اداره شود سوار بر کشتیش کرد. و او پروردگار خود را فراموش نموده و از وی رو گردانید، و از او چیزی نخواست و بعد از نجات از دریا باز هم روش نخست خود را از سر گرفت با اینکه همواره در میان نعمت‌های او غوطه‌ور بوده اینک در این آیه خلاصه‌ای از کرامتها و فضل خود را می‌شمارد، باشد که انسان بفهمد پروردگارش نسبت به وی عنایت بیشتری دارد، و مع الأسف انسان این عنایت را نیز مانند همه نعمتهای الهی کفران می‌کند.[۳]

شناخت آیه

این آیه در بیان امتنان است توأم با عتاب، در آیات گذشته مسخر شدن کشتی به انسان و طلب روزی خدا و اعراض از خدا مطرح بود، در این آیه فرموده: حق آنست که انسان را مورد عنایت و موهبت خود قرار داده‌ایم ولی باز او اهل اعراض و کفران است.

تکریم، موهبت و عنایتی است مخصوص انسان که در چیز دیگری یافته نیست، تکریم و شرافت انسان که خدا به او مخصوص کرده به واسطه عقل و تفکر است که بوسیله آن حق و باطل و مضرّ و نافع و خیر و شرّ را از هم تشخیص می‌دهد، و موجودات کونیّه را به تسخیر خود درمی‌آورد و در جهان به دلخواه خود تصرف می‌کند.

وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ از مصادیق تکریم و عطف مصداق بر عنوان کلی است، همچنین وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ یعنی انسان را با موهبت عقل مکرم و محترم کردیم و نیز با پیمودن راه‌های دریا و خشکی و دست یافتن به آنها، محترم نمودیم و ایضاً با دست یافتن به خوردنیها و پوشیدنیها و لذتهای گوناگون محترم کردیم.

از این تکریم، تفضیل و برتری زاییده می‌شود؛ یعنی اگر انسان را در حد خود با موهبت عقل حساب کنیم دارای تکریم است و اگر او را در این مرحله با موجودات دیگر مقایسه کنیم او بر موجوداتی از قبیل حیوانات و جنّ برتری دارد.[۴]

متن و ترجمه آیه

تکریم انسان

در اینکه خداوند انسان را به چه چیز گرامی داشته که در آیه فوق به‌طور سربسته می‌گوید ما انسان را گرامی داشتیم، در میان مفسران گفتگو است، بعضی به خاطر اعطای قوه عقل و نطق و استعدادهای مختلف و آزادی اراده می‌دانند.

بعضی اندام موزون و قامت راست.

بعضی موهبت انگشتان که انسان با آن بسیار کارهای ظریف و دقیق را می‌تواند انجام دهد و همچنین قدرت بر نوشتن دارد.

بعضی به اینکه انسان تقریباً تنها موجودی است که می‌تواند غذای خود را با دست بخورد.

بعضی به خاطر سلطه او بر تمام موجودات روی زمین.

و بعضی به خاطر شناخت خدا و قدرت بر اطاعت فرمان او می‌دانند.

ولی روشن است که این مواهب در انسان جمع است، و هیچگونه تضادی با هم ندارند، بنا بر این گرامیداشت خدا نسبت به این مخلوق بزرگ با همه این مواهب و غیر این مواهب است.

خلاصه اینکه انسان امتیازات فراوانی بر مخلوقات دیگر دارد که هر یک از دیگری جالبتر و والاتر است.

و روح انسان علاوه بر امتیازات جسمی مجموعه‌ای است از استعدادهای عالی و توانایی بسیار برای پیمودن مسیر تکامل به‌طور نامحدود.[۵]

منابع

  1. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن‏، ۱۳۸۸ش. ج‏5، ص: 93.
  2. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن‏، ۱۳۸۸ش. ج‏5، ص: 9۴.
  3. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۳۹۰ق، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ج‏13، ص: 155.
  4. قرشی بنابی، علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت‏، ۱۳۷۵ش، ج‏6، ص: 114.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ش، ج‏12، ص: 198.