قضاوت زنان از دیدگاه قرآن و روایات

سؤال

آیا در قرآن بیان شده است که زن نمی‌تواند قاضی شود؟

درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


قرآن درباره قضاوت زنان سخنی نگفته است. مخالفان قضاوت زنان از برخی آیات استفاده می‌کنند که مردان برتری، فضیلت و ولایت بر زنان دارند و از این همین جهت قضاوت زنان با آیات قرآن منافات دارد. در مقابل گفته شده است این آیات درباره زندگی زناشویی است و با توجه به اینکه مردان نفقه زن را برعهده می‌گیرند، سرپرستی آنان را بیان کرده است نه اینکه امتیازی به مردان داده باشد و زنان فاقد آن باشند. از این رو، این آیات ارتباطی با موضوعات اجتماع و حکومت و قضاوت ندارد و فقها عدم جواز قضاوت برای زنان را از راه‌های روایات و اجماع اثبات کرده‌اند. سند و دلالت این روایات محل مناقشه میان فقها است و برخی ادعای اجماع را مخدوش دانستند.

بررسی آیات قرآن درباره قضاوت زنان

آیه‌ای که صریحاً دلالت کند بر این مطلب که، زن نمی‌تواند قاضی باشد، یا شرط قضاوت ذکوریت (و مردن بودن) است؛ وجود ندارد.[۱]

آیه ۳۴ سوره نساء محل مناقشه میان موافقان و مخالفان قضاوت است. در آیه آمده است:﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ؛ مردان، سرپرست زنانند.(نساء:۳۴) مخالفان قضاوت زنان به این آیه استناد کرده‌اند و گفته‌اند مردان در تمام وجوه این دنیا بر زنان ولایت و قیمومیت دارند چه در زندگی زناشویی چه در حکم و قضاوت و سیاست. اما در مقابل گفته شده است این آیه درصدد بیان احکام زندگی زن و شوهر و نفقه و سرپرستی زندگی است. نه مسائل اجتماع و زمامداری و قضاوت.

آیه ۲۲۸ سوره بقره از دیگر آیاتی است که مخالفان قضاوت زنان به آن تکیه می‌کنند: ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ؛ و مردان بر آنان درجه برتری دارند.(بقره:۲۲۸) از این آیه استفاده می‌شود که مردان نوعی برتری نسبت به زنان دارند و از همین جهت قضاوت زنان با معنای آیه منافات دارد. اما این آیه در مورد حقوق متقابل زن و شوهر است و در مقام بیان برتری مطلق مردان نسبت به زنان نیست که بتوان عدم جواز قضات زن را از آن برداشت کرد.

طبق آیه ۱۸ سوره زخرف زنان در زر و زیور رشد یافته‌اند و این علاقه ذاتی آنهاست. از این جهت برخی این برداشت را کرده‌اند که زن در تعقل و تفکر ضعف دارد و مناسب امر قضاوت نیست. اما گفته شده چگونه امر قضاوت با زیورآلات منافات دارد و می‌توان این تفسیر را از آیه کرد که زنان به دلیل این ویژگی فاقد صلاحیت برای تصدی قضاوت هستند؟[۲]

بررسی ادله عدم جواز قضاوت زن

کتاب «قضاوت زن در فقه اسلامی» نوشته آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی

فقها شرط ذکوریت در قضاوت را از اجماع و روایات برداشت کرده‌اند.

روایات:

۱. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً؛ مردمی که زن بر آنها ولایت و حکومت کند رستگار نخواهد شد»[۳] در مورد سند این روایت می‌گویند راویان این حدیث قابل اعتماد نیستند، همچون حسن بصری. و در منابع اصلی شیعه هم نیامده است. و متن روایت هم اضطراب دارد.[۴] آیت الله صانعی که موافق قضاوت زن است درباره این روایت می‌گوید که این روایت ضعف سند دارد و با عقل و تجربه هم نمی‌سازد.[۵]

۲. امام باقر(ع) فرمود: «إنّ المرأةَ لا تُولَّى القَضاءَ و لا تُولَّى الإمارَةَ؛ زن نه عهده‌دار مسند قضاوت مى شود و نه عهده‌دار منصب امارت.»[۶] آیت الله علیدوست این روایت را از جهت سند و دلالت ضعیف می‌داند.[۷]

۳. امام صادق(ع) از پیامبر اسلام نقل نموده که حضرت به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ لَيْسَ عَلَى اَلنِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لاَ جَمَاعَةٌ… وَ لاَ تَوَلِّي اَلْقَضَاءِ؛ يا علي زنان را وظيفه نماز جمعه خواندن نيست و نه بنماز جماعت رفتن… و نه منصب قضاوت را متصدي شدن»[۸] این روایت مشهوری است اما آن را از جهت سند ضعیف می‌دانند و در خصال صدوق و وسائل الشیعه آمده است.[۹] فقهایی از جمله شیخ اعظم انصاری، مرحوم خوانساری، میرزای قمی، محقق اردبیلی و سید علی طباطبایی نیز این حدیث را چه از نظر سند و چه از نظر دلالت مورد مناقشه قرار داده‌اند.[۱۰]

قائلان به عدم جواز قضاوت زنان می‌گویند روایاتی چون مقبوله عمربن حنظله[۱۱] و حسنه ابی خدیجه که دستور داده در امر قضاوت و تقلید به مرد رجوع کنید: «انظروا الی رجل»[۱۲] فهم عرفی از آنها این است که به زن نمی‌توان به عنوان قاضی رجوع کرد. چون اراده شارع بر این است که زنها در حد امکان از نامحرم بدور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضی نشده که امام جماعت مردان باشد… پس نمی‌تواند قاضی باشند.[۱۳] وقتی شارع رضایت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چگونه راضی می‌شود زن مرجع تقلید یا قاضی باشد، و مکرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض دید آنها قرار گیرد، این مسئله است که در اذهان مردم ریشه دارد (ارتکاز قطعی عند المشرعه) و باعث یقین انسان می‌شود.[۱۴]

اما موافقان جواز قضاوت زنان این اعتقاد را دارند که تمامی روایاتی از که زنان را از قضاوت منع می‌کند، اشکال سندی و دلالی دارند. و برخی روایاتی که محدودیت زن را می‌رساند، سلب حق نیست بلکه سلب تکلیف است.[۱۵]

اجماع:

مدرک دیگر برای اینکه زن نمی‌تواند قاضی باشد، اتفاق علماء و مراجع در طول اعصار است که زن نمی‌تواند بر منصب قضاوت قرار بگیرد.[۱۶] برخی ادعای اجماع را رد کرده‌اند.[۱۷] مقدس اردبیلی، شیخ اعظم انصاری، میرزای قمی و مرحوم خوانساری قائل به جواز قضاوت زنان می‌باشند؛ لذا با وجود اقوال مخالف در موضوع مورد بحث، اجماع مورد نظر از حجیت ساقط بوده، قابل استناد نمی‌باشد.[۱۸]


مطالعه بیشتر

  • قضاوت زن در فقه اسلامی، صالحی نجف آبادی، انتشارات امید فردا.
  • زن یا نیمی از پیکر اجتماع، استاد محمدتقی مصباح، قم، انتشارات آزادی.


منابع

  1. امینی، فاطمه زهرا(س) ، انتشارات استقلال، ص۱۴۶.
  2. قضاوت زنان در قرآن و سنت، سهراب مروتی، عبدالجبار زرگوش نسب، مجله پژوهش زنان، دوره ۶، شماره ۲،
  3. سنن بیهقی، ج۱۰، ص۱۱۶ به نقل از نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج۴۰، ص۱۴.
  4. مجله حوزه، فروردین ماه ۱۳۹۱- شماره ۱۶۳، تحقیق و بررسی حدیث مشهور «لن یفلِحَ قوم ولّوا امرهم إمرأة»، علی اکبر ذاکری
  5. درس خارج فقه، کتاب القضاء، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله صانعی [۱]
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارالکتب السلامیه، ج۱۰۳، ص۲۵۴ و جواهر، پیشین، ج۴۰، ص۱۴.
  7. درس خارج فقه قضاء، آیت الله علیدوست، پایگاه اطلاع‌رسانی آثار آیت لله علیدوست.[۲]
  8. حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۶، باب ۲ روایت ۱.
  9. درس خارج فقه، کتاب القضاء، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله صانعی
  10. قضاوت زنان در نگاه مخالفان و موافقان، عذرا خلیلی، ندای صادق ۱۳۸۵، شماره ۴۱ ۴۲، [۳]
  11. همان، ص۴، روایت ۳.
  12. همان، باب ۱، صفات قاضی.
  13. تبریزی، میرزا جواد، اسس القضاء و الشهاده، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ ق، ص۱۵.
  14. خوئی، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، قم، مؤسسه آل‌البیت، چاپ دوم، ج۱، ص۲۲۶.
  15. قضاوت زنان در قرآن و سنت، سهراب مروتی، عبدالجبار زرگوش نسب، مجله پژوهش زنان، دوره ۶، شماره ۲،
  16. جواهر الکلام، پیشین، ج۴۰، ص۱۴.
  17. درس خارج فقه، کتاب القضاء، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله صانعی
  18. قضاوت زنان در نگاه مخالفان و موافقان، عذرا خلیلی، ندای صادق ۱۳۸۵، شماره ۴۱ ۴۲،