دعای بخشیده شدن حق‌الناس


سؤال

آیا حدیث‌هایی که در آن گفته می‌شود برای بخشیده شدن حق‌الناس می‌توان دعا کرد یا سوره مشخصی از قرآن را چندین بار پس از نمازهای روزانه قرائت کرد تا حق الناس بخشیده شود، درست است؟ آیا چنین دعاهایی وجود دارند؟

دعای بخشیده شدن حق‌الناس در فرهنگ اسلامی وجود ندارد. روایات و احادیثی که در این مورد نقل شده است، ممکن است از لحاظ سندی درست نباشند بنابراین قابل اعتماد نیستند. آندسته از روایات که سند آن درست است؛ محتوای آن به معنی جبران خسارت دیگران و یا جبران حق‌الناس نمی‌باشد و نهایتا ناظر به بخشوده شدن گناه فرد است. برای جبران حق‌الناس فقط دو راه وجود دارد؛ رضایت گرفتن از صاحب حق یا بخشیده شدن از طرف صاحب حق. علاوه بر رضایت صاحب حق باید به درگاه الهی نیز توبه نمود. به این دلیل که در تضییع حقوق دیگران، با دستورات الهی نیز مخالفت شده است و فرد گناهکار است.

حقیقت حق‌الناس

تقسیم حقوق به حق‌الله و حق‌الناس تقسیم دقیقی نیست. بلکه باید گفت دو حق وجود دارد: حق‌الله و حق‌الله همراه با حق‌الناس. گاهی انسان فقط به مخالفت با دستورات الهی می پردازد و این فقط حق‌الله است و رضایت مردم در آن دخالتی ندارد. مانند نماز، روزه و غیره. گاهی علاوه بر حق‌الله بودن، حق مردم نیز ضایع می‌شود، به طور مثال سرقت، کار حرامی است و دزد با دستور الهی مخالفت کرده و گنهکار است. خداوند می‌تواند او را مؤاخذه کند و برای بخشوده شدن بایستی توبه کند. اما علاوه بر اینکه با دستور خدا مخالفت کرده، حقی نیز از صاحب مال ضایع کرده است و توبه‌اش علاوه بر بخشیدن خدا، رضایت گرفتن از صاحب مال نیز هست. هیچ عبادتی نمی‌تواند جایگزین رضایت صاحب مال باشد و فقط باید با پس دادن مال یا با بخشیدن صاحب مال، رضایت او را جلب کند.

جبران حق‌الناس با دعا

روایاتی در مورد بخشیده شدن حق‌الناس ذکر شده است. این روایات بر فرض صحت و درستی به معنی جبران خسارت دیگران و یا جبران حق‌الناس نمی باشد و فقط ناظر به بخشوده شدن گناه فرد است. پس ممکن است با انجام دعا حق‌الله جبران شود اما حق الناس باقی می‌ماند و جز با راضی کردن صاحب حق، بخشوده نخواهد شد. برخی از این روایات اعتبار سندی ندارند.

بخشودگی حق الناس با کارهای مستحبی

شیخ صدوق در روایتی از امیرالمؤمنین، دعایی نقل کرده است که باعث پاک شدن همه گناهان انسان می شود به طوری که فرد قبل از مرگ هیچ گناهی ندارد و اینکه حق‌الناس هیچ‌کس بر عهده‌اش نخواهد بود.[۱]

با توجه به اینکه در حق‌الناس باید حق مردم پرداخت شود یا آنها با رضایت خاطر از حق خود بگذرند، اینگونه روایات بر فرض پذیرفته شدن و معتبر بودن، بدان معناست که کسی که با پایمال کردن حق مردم از دستور خدا سرپیچی کرده و مرتکب گناه شده است، بعد از رضایت گرفتن از مردم و جبران خسارت‌های وارده، با خواندن و انجام این دست از دعاها، به درگاه الهی توبه کرده و گناهش بخشوده می‌شود و هرگز به این معنا نیست که حق‌الناس را ندهد و فقط این دعاها را بخواند و گمان کند حق مردم پرداخت شده است.

بنابر فقه شیعه در حق‌الناس باید دو کار انجام شود: رضایت از صاحب حق و توبه کردن به درگاه خدا. انجام دادن اعمال مستحبی از جمله مضمون روایت شیخ صدوق در جلب رضایت خداوند مؤثر است و باعث پذیرفته شدن توبه فرد می شود.

سند حدیث

سند حدیثی که شیخ صدوق از امام علی نقل کرده و در آن سفارش به دعا و خواندن سوره توحید نموده است، این افراد وجود دارند:

  • افراد مورد قبول در سلسله سند: محمد بن حسن بن احمد بن ولید، محمد بن حسن صفار، ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمد بن عیسی، علی بن حکم الانباری و أصبغ بن نباته. این افراد مورد اعتماد و ثقه هستند و روایات‌شان مورد قبول است.[۲]
  • افراد مردود: دو نفر از راویان این حدیث ثقه نیستند و روایات‌شان قابل استناد نیست:
  1. حکم بن زبیر نخعی مجهول است.[۳]
  2. سعد بن طریف الاسکاف: نجاشی درباره وی نوشته است؛ روایات وی گاهی پذیرفته می‌شود و گاهی رد می‌شود، وی از أصبغ بن نباته نقل می‌کند و از امام باقر و امام صادق نیز نقل می‌کند.[۴] شیخ طوسی وی را صحیح الحدیث می‌داند.[۵] علامه حلی وی را ناووسی مذهب دانسته که در امامت امام صادق وقف کرد.[۶] با توجه به سخن نجاشی که وی از امام باقر و امام صادق روایت می‌کند، به نظر می‌رسد وی أصبغ بن نباته که از یاران امیر مؤمنان بوده است را ندیده باشد یا اینکه زیاد عمر کرده باشد.

به هر حال سند حدیث به خاطر مجهول بودن حکم بن زبیر قابل استناد نیست.

جستارهای وابسته

منابع

  1. ابن بابویه، محمد، معانی الأخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق، باب معنی المخبیات، ص۱۳۹، حدیث۱.
  2. نرم‌افزار أسناد شیخ صدوق.
  3. مرتضی، بسام، زبده المقال من معجم الرجال، بیروت، دار المحجه البیضاء، چاپ اول، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۳۹۱.
  4. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش، ص۱۷۸.
  5. طوسی، محمد، رجال الطوسی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  6. حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامه الحلی، قم، الشریف الرضی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق، ص۲۶۶.