حضور امام علی(ع) در یمن
آیا امام علی(ع) به یمن لشکر کشی کرده و مردم آنجا را کشته است؟
حضور امام علی(ع) در یمن در پی شکست تبلیغی خالد بن ولید در این منطقه و به سفارش پیامبر(ص) اتفاق افتاد. امام علی(ع) از سوی پیامبر مامور شد تا به جای خالد بن ولید مردم یمن را به اسلام دعوت کند و از هر گونه خشونت و جنگ بپرهیزد. در اولین حضور امام در یمن قبیله هَمْدان در یک روز مسلمان شدند.
دلیل سفر امام علی(ع) به یمن
شیخ مفید فقیه و مورخ شیعه در مورد سفر امام به یمن نوشته است: آنچه که سیرهنویسان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که پیامبر(ص)، خالد بن ولید را به سوی اهل یمن فرستاد، تا آنان را به اسلام دعوت کند. خالد به مدت شش ماه، در میان اهل یمن اقامت کرد، اما کسی دعوت او را اجابت نکرد. این جریان برای رسول خدا(ص)، سخت بود. برای همین، به امام علی(ع) دستور داد به دنبال خالد برود و اگر افرادی از سپاه خالد به سپاه او پیوستند، آنها را آزاد بگذارد.[۱]
توصیههای پیامبر(ص)
پیامبر قبل از سفر، به امام در مورد اهل یمن سفارشهایی نمود:
- عدم جنگ با اهل یمن: «ای علی! با هیچکس وارد جنگ نشو، تا او را دعوت کنی. به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام آن چیزهایی است که خورشید بر آنها میتابد.[۲]
- رعایت عدالت و وفای به پیمان: یا علی! تو را به دعا سفارش میکنم که به اجابت میرسد و به شکرگزاری توصیه مینمایم که باعث افزایش نعمت میشود؛ بر تو باد به پرهیز از شکستن عهد و پیمان، یا کمک به این کار؛ تو را از مکر و حیله نهی کنم؛ زیرا نتیجه مکر و حیله به صاحب آن بازمیگردد؛ تو را از ظلم و ستم نهی مینمایم؛ زیرا هر کسی که مورد ظلم و ستم واقع شود، خداوند او را یاری میکند».[۳]
- بستن عمامه: پیامبر(ص) به علی، فرمان داد که در منطقه قُباء اردو بزند. حضرت در آن جا اردو زد تا لشکر اسلام ملحق شود. رسول خدا(ص)، برای بستن لواء پیش آمد؛ عمامهای را برداشت و آن را تا کرد و بر نیزهای بست و به امیرالمؤمنین(ع) داد و فرمود: لواء چنین است؛ آنگاه عمامهای را سه دور به دور سر امام علی(ع)، پیچ کرد و دستار آن را بین دستهایش و یک وجب از آن را در پشت سرش آویزان کرد و فرمود: عمامه چنین است.
- مذاکره با اهل یمن: سپس فرمود: وقتی وارد منطقه آنان شدی، با ایشان درگیر نشو تا آنها جنگ را شروع کنند؛ پس از آنکه نبرد را شروع کردند، وارد جنگ نشو تا یکی از یاران تو را به شهادت برسانند؛ بعد از آن که یک از شما را کشتند، با آنها وارد جنگ نشو تا اینکه به آنان بگویی: آیا هنوز هم نمیخواهید بگویید لا اله الا الله؟ اگر گفتند: چرا، بگو: آیا میخواهید نماز بخوانید؟ اگر گفتند: بله، بگو: آیا میخواهید صدقاتی از اموال شما گرفته شود و به فقیرانتان پرداخت گردد؟ اگر گفتند: بله، چیز بیشتری درخواست نکن؛ به خدا سوگند، اگر خداوند به واسطه تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر از تمام چیزهایی است که خورشید بر آن میتابد!
سپس امیرالمؤمنین، همراه سیصد اسبسوار به سوی سرزمین مَذحِج حرکت کرد.[۴]
اسلام آوردن قبیله هَمْدان
پس از ملاقات سپاه امام با سپاه خالد بن ولید، افرادی از سپاه خالد به سپاه امام پیوستند. از جمله اشخاصی که با خالد بود، براء بن عازب انصاری (از راویان حدیث غدیر) است که از سپاه خالد جدا شد و به سپاه امیرالمؤمنین(ع) پیوست.
شیخ مفید از براء روایت کرده است: به قبیله هَمْدان خبر رسید که سپاه اسلام در حال پیش آمدن است و برای همین جمع شده و آماده گردیدند. امام علی(ع)، نماز صبح را با ما خواند؛ سپس جلوی قبیله همدان ایستاد و حمد و ثنای خداوند را به جای آورد؛ آنگاه نامه رسول خدا(ص)، را قرائت کرد؛ به دنبال آن تمام قبیله همدان در یک روز اسلام آوردند.
امیرالمؤمنین(ع)، در نامهای این خبر را به اطلاع رسول خدا (ص)، رسانید. آن حضرت با خواندن این نامه بسیار خوشحال شد و به سجده افتاد؛ آنگاه سر از سجده برداشت و فرمود: درود و سلام بر هَمْدان، درود و سلام بر همدان …. پس از اسلام آوردن قبیله همدان، بقیه اهل یمن از آنها پیروی کرده و اسلام آوردند.[۵]