حدیث متواتر

(تغییرمسیر از تواتر حدیث)
سؤال

تواتر در احادیث به چه معناست و چه شرایط و ملاکی دارد؟

تواتر در لغت به معنای، پی در پی شدن، پیاپی بودن، پیاپی رسیدن، دمادم رسیدن، پیاپی آمدن، پی یکدیگر به مهلت آمدن می‌باشد.

تواتر در اصطلاح خبر جماعتی را گویند که انسان از شنیدن آن قطع به راستی مضمون حدیث پیدا کند. راویان اینگونه باید به تعدادی باشد که انسان یقین کند این مقدار افراد، به‌طور معمول بر دروغی همسو نمی‌شوند.

برخی ملاک تواتر را عدد معینی بین ۵، ۱۰، ۲۰، ۴۰ و ۷۰ ذکر کرده‌اند، ولی باید گفت! عدد در تحقق آن معتبر نیست. بلکه ملاک تواتر حصول اطمینان و قطع به مضمون خبر و ایمنی از عدم تبانی مخبرین بر کذب است. از این جهت عدد بر حسب مورد و موضوع تفاوت پیدا می‌کند. چه بسا عددی در موضوعی کافی باشد و در مورد موضوع دیگر کفایت نکند و اطمینان حاصل نشود.

درباره شرایط خبر دهندگان گفته شده است که عدد خبر دهندگان به حدّی برسد که نتوانند تبانی بر دروغ کرده باشند؛ خبر دهنده به آنچه خبر می‌دهد، علم داشته باشد و از روی ظن روایت نکند؛ مستند خبر دهنده، حس (شنیدن یا مشاهده) باشد نه دلیل عقلی بر مفاد خبر.

تواتر سه قسم است: لفظی؛ معنوی و اجمالی.

تواتر در لغت

تواتر در لغت به معنای، پی در پی شدن، پیاپی بودن، پیاپی رسیدن، دمادم رسیدن، پیاپی آمدن، پی یکدیگر به مهلت آمدن می‌باشد.[۱] این معنا در قرآن نیز آمده است: ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَیٰ؛ سپس رسولان خود را یکی پس از دیگری فرستادیم.(مومنون:۴۴) ریشه این واژه از «وتر»، به معنای تنها تنها و یک یک به دنبال هم آمدن است.[۲]

تواتر در اصطلاح

خبر جماعتی را گویند که انسان از شنیدن آن قطع به راستی مضمون حدیث پیدا کند.[۳] راویان اینگونه باید به تعدادی باشد که انسان یقین کند این مقدار افراد، به‌طور معمول بر دروغی همسو نمی‌شوند.[۴]

ملاک تواتر

برخی ملاک تواتر را عدد معینی بین ۵، ۱۰، ۲۰، ۴۰ و ۷۰ ذکر کرده‌اند. باید گفت که عدد در تحقق تواتر حدیث معتبر نیست، ملاک حصول اطمینان و قطع به مضمون خبر و ایمنی از عدم تبانی مخبرین بر کذب است. از این جهت عدد بر حسب مورد و موضوع تفاوت پیدا می‌کند. چه بسا عددی در موضوعی کافی باشد و در مورد موضوع دیگر کفایت نکند و اطمینان حاصل نشود.[۵]

شرایط خبر دهندگان

  • عدد خبر دهندگان به حدّی برسد که نتوانند تبانی بر دروغ کرده باشند.[۶]
  • خبر دهنده به آنچه خبر می‌دهد، علم داشته باشد و از روی ظن روایت نکند.[۷]
  • مستند خبر دهنده، حس (شنیدن یا مشاهده) باشد نه دلیل عقلی بر مفاد خبر.[۸]

اقسام تواتر

  • متواتر لفظی: محور مشترک در تمام خبرها لفظ باشد؛ همانند: حدیث غدیر «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» که ۱۱۰ نفر از صحابه آن را نقل کرده‌اند.
  • متواتر معنوی: محور مشترک در تمام خبرها، معنای خبر باشد؛[۹] همانند: شجاعت امیرمومنان علی(ع) که با لفظ‌های متفاوتی نقل شده است و در معنا شجاع بودن حضرت را می‌رساند.
  • متواتر اجمالی: محور مشترک در تمام خبرها، نه لفظ باشد و نه معنا؛ بلکه عده‌ای از روایات مطلبی را بیان می‌کند که انسان به یقین می‌رسد برخی از این روایات معتبر است و از مجموع آن می‌توان آن مطلب را ثابت کرد.[۱۰]

خبر متواتر دامنه گسترده‌ای دارد. علاوه بر عرصه روایات صادره از معصوم(ع)، عرصه‌های گوناگون دیگری مانند بسیاری از حوادث تاریخی نیز شامل می‌شود.[۱۱]

منابع

  1. حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۵۸۰.
  2. نجف زاده، محمد باقر، دانش حدیث، تهران، جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۱.
  3. امین، محمد، روایت و درایت، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص۱۱۶. کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، المقالات و الرسالات، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج‏۲۶، ص۲۴.
  4. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، بی‌جا، بی‌نا، چاپ اول، ج‏۳خاتمه، ص۲۷. کجوری شیرازی، محمدمهدی، الفوائد الرجالیه، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ص۱۸۱.
  5. امین، محمد، روایت و درایت، چاپ اول، ۱۳۷۲ش، ص۱۱۶.
  6. مدیر شانه‌چی، کاظم، علم الحدیث و درایه الحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پانزدهم، ۱۳۷۹ش، ص۳۳.
  7. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، بی‌جا، بی‌نا، چاپ اول، ج‏۳خاتمة، ص۲۹.
  8. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، بی‌جا، بی‌نا، چاپ اول، ج‏۳خاتمة، ص۲۹.
  9. مرعی، حسین عبدالله، منتهی المقال فی الدرایة و الرجال، بیروت، موسسة العروة الوثقی، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۲۵. نجف زاده، محمد باقر، دانش حدیث، تهران، جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۱.
  10. مرعی، حسین عبدالله، منتهی المقال فی الدرایة و الرجال، بیروت، موسسة العروة الوثقی، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۲۵.
  11. نجف زاده، محمد باقر، دانش حدیث، تهران، جهاد دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۱.