ارزیابی روایات یک چهارم قرآن در مورد اهلبیت(ع)
آیا روایاتی وجود دارد که ثلث و ربع قرآن در مورد اهلبیت است؟
روایاتی وجود دارد که یک چهارم (رُبع) یا یک سوم (ثُلث) یا حجمهای دیگری از آیات قرآن را در مورد اهلبیت(ع) دانسته است. از میان این روایات، سند یک روایت را قابل استناد دانستهاند که یک چهارم قرآن را در مورد اهلبیت دانسته است.
برخی محققان این روایات را قابل استناد ندانستهاند؛ با این استدلال که در این روایات از نظر محتوا آشفتگی و اضطراب وجود دارد و سهم اهلبیت از آیات قرآن از همه آیات تا بخش اندکی از آن متغیر است. البته این افراد، اصل انطباق برخی آیات بر اهلبیت(ع) یا افراد دیگر را پذیرفته و آن را یک امر عقلانی دانستهاند.
برخی عالمان شیعه، این دسته از روایات را پذیرفته و معتقدند روایت صحیح را در این روایات گرفته و سایر آنها را که سند معتبری ندارند رد میکنیم. موافقان راه جمعی را نیز برای جمع میان این روایات، پیشنهاد کردهاند. علامه مجلسی احتمال داده درصدهای مختلفی که در این روایات ذکر شده، برای تخمین گفته شده و نه برای تقسیم واقعی یا اینکه تقسیم در این روایات، بر اساس معیارهای جداگانهای گفته شده است.
روایات
روایاتی وجود دارد که براساس آنها بخشی از قرآن؛ یک سوم یا یک چهارم در مورد اهلبیت(ع) است. در کتاب کافی، یکی از کتابهای چهارگانه شیعه، دو روایت از این روایات نقل شده است.[۱] علامه مجلسی، تعدادی از این روایات را در کتاب بحارالانوار جمعآوری کرده است.[۲] از نظر تعداد، این روایات را هشت روایت از شیعه و دو روایت از اهلسنت ذکر کردهاند.
در میان این روایات، یک روایت از ابوبصیر نقل شده که دارای سند بوده و محققان سند آن را موثق دانستهاند. در این روایت، امام باقر(ع) قرآن را بر چهار بخش دانسته؛ یکی در مورد اهلبیت، دیگری در مورد دشمنان آنها، یکی در سنتها و امثال و دیگری در واجبات و احکام.[۳] علامه مجلسی این روایت را مرسل دانسته است.[۴]
محققان مابقی این روایات را از نظر سند و متن، دارای اشکال دانسته و معتقدند بیشترِ این روایات بدون سند یا دارای راویان ضعیف و غالی است.
مخالفان
برخی محققان با این نوع روایات مخالفت کرده و معتقدند، اختلاف زیادی بین محتوای این روایات وجود دارد. در روایتی همه آیات قرآن درباره اهلبیت دانسته شده و در روایتی دیگر دو سوم قرآن درباره اهلبیت و شیعیان دانسته شده است. در روایت دیگری آمده یک سوم قرآن درباره اهلبیت و شیعیان است و روایت چهارمی میگوید یک چهارم قرآن درباره اهلبیت است. روایت پنجم میگوید یک ششم قرآن درباره اهلبیت است و بالاخره در روایتی یک چهارم قرآن درباره حلال، یک چهارم درباره حرام، یک چهارم درباره احکام و سنت و یک چهارم درباره اخبار گذشتگان، آیندگان و آیات مربوط به حل اختلافات شمرده شده است. مخالفان این روایات، معتقدند آشفتگی و اضطراب زیادی در این روایات وجود و سهم اهلبیت از آیات قرآن، از همه آیات تا بخشی اندکی از آن در حال تغییر است؛ بنابراین این روایات قابل پذیرش نیست.
البته گروههای مخالف این روایات، اصل انطباِق برخی آیات بر اهلبیت(ع) را پذیرفته و آن را یک امر طبیعی و عقلانی دانستهاند و معتقدند اهلبیت، مصداق تمام و کامل آیات بسیاری هستند که درباره صالحان و نیکان آمده است.
موافقان و جمع بین روایات
برخی عالمان و محققان با این دسته از روایات موافق هستند. این افراد معتقدند نیاز به جمع میان این روایات نیست؛ زیرا یک روایت که معتبر است را میپذیریم و سایر آنها که سند معتبری ندارند را رد میکنیم.
البته موافقان راه جمعی را نیز برای جمع میان این روایات، پیشنهاد کردهاند:
- علامه مجلسی در کتاب مرآة العقول این احتمال را مطرح کرده که درصدهای ذکر شده رد روایات تنها برای تخمین گفته شده است؛[۵] همانگونه که در گفتارهای محاورهای، به صورت تخمینی ثُلث و رُبع گفته شود. این جمع میان روایات را فیض کاشانی از عالمان شیعه نیز، پذیرفته است.[۶]
- اختلاف موجود در این روایات، ممکن است به اختلاف معانی و بطون آیات برگردد. قرآن دارای بطونی است که بعضی از آنها عنوان جری و انطباق بر آن صدق میکند و برخی جری و انطباق بر آن صادق نیست. برای مثال، در روایتی که یکسوم قرآن گفته شده، مجموعه معانی باطنی مراد بوده و در روایتی که یکچهارم گفته شده، قسم خاصی از آن معانی باطنی مورد نظر بوده است.
جستارهای وابسته
منابع
- این مدخل برگرفته شده از کتاب «باطن و تأویل قرآن» گفتگو با علیاکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکری، کارشناس و مجری: مصطفی کریمی، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، ۱۳۸۱ش.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، کتاب فضل القرآن باب النوادر، حدیث ۲ و ۴.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۰۵; ج۳۵، ص۳۵۶; ج۹۲، ص۱۱۴، ۱۱۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۲۸.
- ↑ علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۱۲، ص۵۱۷.
- ↑ علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۱۲، ص۵۱۷.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۲۴.