موانع ایمان به خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیا در قرآن اشاره‌ای به موانع ایمان شده است؟
آیا در قرآن به موانع ایمان اشاره‌ای شده است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
در [[قرآن]] اموری ذکر شده که مانع تحقق یا تشدید [[ایمان]] است؛
[[قرآن]] اموری را به عنوان مانع تحقق یافتن ایمان و یا تشدید آن ذکر کرده است؛


'''ختم [[قلب]]''': {{قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه|سوره = بقره|آیه = ۷–۶|ترجمه = مهر نهاد خدا بر دل‌های ایشان و بر گوششان، و بر چشم‌هایشان پرده‌ای است …}}
'''مهر زده شدن بر [[قلب]]''': {{قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه|سوره = بقره|آیه = ۷–۶|ترجمه = مهر نهاد خدا بر دل‌های ایشان و بر گوششان، و بر چشم‌هایشان پرده‌ای است …}}


'''مرض قلب''': {{قرآن|فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً|سوره = بقره|آیه = ۱۰–۹|ترجمه = در دل‌های ایشان مرضی است. پس خداوند مرضی بر دل‌هایشان افزود …}}
'''مریض بودن قلب''': {{قرآن|فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً|سوره = بقره|آیه = ۱۰–۹|ترجمه = در دل‌های ایشان مرضی است. پس خداوند مرضی بر دل‌هایشان افزود …}}


مرحوم [[علامه طباطبایی]] در بخش مستقلی به تحلیل معنای «مرض قلب» در قرآن پرداخته‌اند و بعد از بررسی آیات به این نتیجه رسیده‌اند که مرض قلب چیزی جز [[شک]]، دو دلی، [[ریب]] و تزلزل، که در محدوده درک و [[معرفت]] پیدا می‌شود، نیست: «فالظاهر أن مرض القلب فی عرف القرآن هو الشک و الریب المستولی علی ادراک الانسان فیما یتعلق بالله و آیاته، و عدم تمکن القلب من العقد علی عقیده دینیه.»<ref>تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۳۷۸.</ref>
مهری كه خداوند بر دل مى‌زند، كيفر لجاجت‌هاى کفار است. چنان‌كه قرآن در جای دیگر می‌گوید: {{قرآن|يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ|سوره=غافر|آیه=۳۵|ترجمه=خدا بر دل افراد متكبّر و ستم‌پيشه، مهر مى‌زند.}} و در آيه 23 سوره‌ى جاثيه مى‌خوانيم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مى‌روند مهر مى‌زند. بنابراين مهر الهى نتيجه‌ى انتخاب بد خود انسان است، نه آنكه يك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.<ref>نورالثقلين، عبدعلی بن جمعه حویزی، ج ۴، ص ۵۷</ref>


در برابر، سلامت قلب آن است که دل و جان آدمی از انواع آسیب‌های معرفت که «شک و خلاء معرفتی» در رأس آن است در امان باشد. درمان قلب مریض، [[توبه]] است و توبه او تفکر صحیح و عمل صالح و در نهایت، پدید آمدن شعله‌های نورانی ایمان در قلب است: {{قرآن|وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ أَوَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّه أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ| سوره = توبه| آیه = ۱۲۶–۱۲۵|ترجمه = و اما آنان که دل‌هاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست هم بر خبث ذاتی آنان خبائث افروده گردید تا در حال کفر جان دادند.}}


نتیجه‌ این که ایمان «امری معرفتی» است؛ بدین معنا که معرفت شرط لازم برای ایمان است. از این روی ایمان با معرفتی هرچند ساده و ناچیز آغاز می‌شود و معنا ندارد که ایمان با شک و شکاکیت قابل جمع باشد. مگر می‌شود انسانی که در انتخاب یک دوست یا به سامان رساندن یک کار ساده، دقت فراوان به خرج می‌دهد و تا آن امر برای او وضوح نیابد به آن اقدام نمی‌کند، در مسئله ایمان که با سرنوشت و تمام وجود انسان گره خورده است، شک روا دارد و کار خود را در یک «خلأ معرفتی» صورت دهد؟
[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] بخش مستقلی را به تحلیل معنای «مریض بودن قلب» در قرآن اختصاص داده و بعد از بررسی آیات به این نتیجه می‌رسد که مرض قلب چیزی جز [[شک]]، دو دلی، [[ریب]] و تزلزل، که در محدوده درک و [[معرفت]] پیدا می‌شود، نیست.<ref>تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۳۷۸.</ref>
 
در برابر مریض بوذن قلب، سلامت قلب است که دل و جان آدمی از انواع آسیب‌های معرفت که «شک و نبود معرفت» در رأس آن است در امان باشد. درمان قلب مریض، [[توبه]] بوده و توبه تفکر صحیح و عمل صالح و در نهایت، پدید آمدن شعله‌های نورانی ایمان در قلب است: {{قرآن|وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ|۱۲۵|أَوَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّه أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ|۱۲۶|سوره = توبه|آیه = ۱۲۶–۱۲۵|ترجمه = و اما آنان که دل‌هاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست هم بر خبث ذاتی آنان خبائث افروده گردید تا در حال کفر جان دادند.}}
 
بنابراین ایمان «امری معرفتی» است؛ بدین معنا که معرفت شرط لازم برای ایمان است. از این رو ایمان با معرفتی هرچند ساده آغاز می‌شود. ایمان با شک و شکاکیت قابل جمع نیست.  
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{کلام}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام
  | شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = کلام اسلامی
| شاخه فرعی۱ = ایمان
|شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = -
  | تیترها =
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت = ج
  | کیفیت =
  | کیفیت = د
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۲۱

سؤال

آیا در قرآن به موانع ایمان اشاره‌ای شده است؟

قرآن اموری را به عنوان مانع تحقق یافتن ایمان و یا تشدید آن ذکر کرده است؛

مهر زده شدن بر قلب: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَه؛ مهر نهاد خدا بر دل‌های ایشان و بر گوششان، و بر چشم‌هایشان پرده‌ای است …(بقره:۷–۶)

مریض بودن قلب: ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً؛ در دل‌های ایشان مرضی است. پس خداوند مرضی بر دل‌هایشان افزود …(بقره:۱۰–۹)

مهری كه خداوند بر دل مى‌زند، كيفر لجاجت‌هاى کفار است. چنان‌كه قرآن در جای دیگر می‌گوید: ﴿يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ؛ خدا بر دل افراد متكبّر و ستم‌پيشه، مهر مى‌زند.(غافر:۳۵) و در آيه 23 سوره‌ى جاثيه مى‌خوانيم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مى‌روند مهر مى‌زند. بنابراين مهر الهى نتيجه‌ى انتخاب بد خود انسان است، نه آنكه يك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.[۱]


علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بخش مستقلی را به تحلیل معنای «مریض بودن قلب» در قرآن اختصاص داده و بعد از بررسی آیات به این نتیجه می‌رسد که مرض قلب چیزی جز شک، دو دلی، ریب و تزلزل، که در محدوده درک و معرفت پیدا می‌شود، نیست.[۲]

در برابر مریض بوذن قلب، سلامت قلب است که دل و جان آدمی از انواع آسیب‌های معرفت که «شک و نبود معرفت» در رأس آن است در امان باشد. درمان قلب مریض، توبه بوده و توبه تفکر صحیح و عمل صالح و در نهایت، پدید آمدن شعله‌های نورانی ایمان در قلب است: ﴿وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ۝۱۲۵أَوَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّه أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ۝۱۲۶؛ و اما آنان که دل‌هاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست هم بر خبث ذاتی آنان خبائث افروده گردید تا در حال کفر جان دادند.(توبه:۱۲۶–۱۲۵)

بنابراین ایمان «امری معرفتی» است؛ بدین معنا که معرفت شرط لازم برای ایمان است. از این رو ایمان با معرفتی هرچند ساده آغاز می‌شود. ایمان با شک و شکاکیت قابل جمع نیست.


منابع

  1. نورالثقلين، عبدعلی بن جمعه حویزی، ج ۴، ص ۵۷
  2. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۳۷۸.