محسنین در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۰ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)

قرآن برای محسنین چه خصوصیاتی ذکر کرده است؟

قرآن خصوصیات برجسته‌ای برای محسنین شمرده است؛ از جمله:

پیامبران الهی؛ ایمان‌آورندگان به خدا همراه با استقامت و انجام کارهای نیک؛ انفاق؛ فرونشاندن خشم و گذشت از خطاهای مردم؛ اصلاح‌گر؛ خیرخواه؛ شکیبایی؛ اهل حکمت و دانش؛ تقوا؛ جهاد در راه خدا.

پیامبران

قرآن بعد از یادآوری نعمت‌هایی که بر حضرت نوح(ع)؛[۱] حضرت ابراهیم(ع)؛[۲] حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع)؛[۳] حضرت الیاس(ع)[۴] داده است، می‌فرماید: ﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ؛ ما این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم(صافات:۸۰ و ۱۰۵ و ۱۱۰ و ۱۲۱ و ۱۳۱)

قرآن در داستان حضرت یوسف(ع) بعد از یادآوری نعمت حاکمیت که بر آن حضرت ارزانی داشته است و نشان از رحمت الهی است،[۵] از ضایع نشدن اجر محسنین نزد خدا سخن آورده است: ﴿وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ؛ و این گونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم، که هر جا می‌خواست در آن منزل می‌گزید (و تصرّف می‌کرد)! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) می‌بخشیم؛ و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم.(یوسف:۵۶)

پیامبران الهی هدایت‌یافتگان خدا هستند.[۶] قرآن همین هدایت را نیز از پاداش‌های الهی می‌داند که خدا به بندگان خود ارزانی داشته است: ﴿وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ؛ و اسحاق و یعقوب را به او [ابراهیم‏] بخشیدیم؛ و هر دو را هدایت کردیم؛ و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم؛ و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم)؛ این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم.(انعام:۸۴)

انفاق کنندگان

اسلام تامين وسايل جهاد با دشمنان از واجبات شمرده شده است: ﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه؛ و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید!(بقره:۱۹۵) ارتباط انفاق با جهاد در این است که همه کارها بایستی برای خدا و در راه خدا باشد، چه جهاد با نفس، چه جهاد با مال که انفاق کردن است.[۷] قرآن برای بیان اهمیت انفاق، یادآور می‌شود که خدا افراد نیکوکار را دوست دارد و با انفاق در راه خدا نیکی کنید: ﴿وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست می‌دارد.(بقره:۱۹۵)

قرآن انفاق در توانگری و ناتوانی را یکی از نشانه‌های اهل تقوا معرفی کرده است.[۸]در پایان یادآور می‌شود که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد: ﴿وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.(آل عمران:۱۳۴) احسان با هرچيزى كه در آن نفع مادّى يا معنوى باشد، تحقق پيدا مى‏كند، كم باشد یا بسيار، حتّى اگر به وسيله سخنى باشد كه راه را نشان دهد و بگوید حق این است.[۹]

خشم فرونشانندگان و گذشت از خطاهای مردم

﴿فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَه یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَه مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف می‌کنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!(مائده:۱۳)

﴿... وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق می‌کنند؛ و خشم خود را فرو می‌برند؛ و از خطای مردم درمی‌گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.(آل عمران:۱۳۴)

ایمان آورندگان با استقامت و عمل صالح

قرآن ایمان آوردن عده‌ای را که اهل دانش بودند، دنیامحور نبودند؛ در مقابل حق خاضع بوده و تکبرورزی نداشتند، می‌ستاید که این‌ها وقتی آیات را می‌شنیدند، با صراحت و شهامت صدا می‌زدند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را از گواهان حق و همراهان محمد و یاران او قرار ده. آنها بقدری تحت تأثیر آیات تکان دهنده این کتاب آسمانی قرار می‌گرفتند که می‌گفتند: چگونه ممکن است ما به خداوند یگانه و حقایقی که از طرف او آمده است ایمان نیاوریم در حالی که انتظار داریم ما را در زمره جمعیت صالحان قرار دهد.[۱۰]

پاداش این‌گونه افراد بهشت جاویدان با نعمت‌های الهی است.[۱۱]

خداوند بعد از شمردن این ویژگی‌ها و پاداش‌ها می‌فرماید: ﴿فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَ؛ خداوند بخاطر این سخن، به آنها باغهایی از بهشت پاداش داد که از زیر درختانش، نهرها جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است جزای نیکوکاران!(مائده:۸۵)

پاداشی که خدا بر محسنین می‌دهد، ثمره استقامت آن‌ها در عمل به نیکی‌هاست: ﴿لَیْسَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ بر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، گناهی در آنچه خورده‌اند نیست؛ (و نسبت به خوردن برخی از حرام‌ها، قبل از نزول حکم تحریم، مجازات نمی‌شوند) اگر تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند؛ سپس تقوا پیشه کنند و ایمان آورند؛ سپس تقوا پیشه کنند و نیکی نمایند. و خداوند، نیکوکاران را دوست می‌دارد.(مائده:۹۳)

﴿ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَه وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَه فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ؛ سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیه‌نشینانی که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلّف جویند؛ و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این بخاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آنها نمی‌رسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران می‌شود برنمی‌دارند، و ضربه‌ای از دشمن نمی‌خورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته می‌شود؛ زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند!(توبه:۱۲۰)

اصلاح‌گران

﴿وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ؛ و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسئولیتها، و امید به رحمتش. و نیکی کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است!(اعراف:۵۶)

خیرخواهان

﴿لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَی الْمَرْضی وَ لا عَلَی الَّذینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَی الْمُحْسِنینَ مِنْ سَبیلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیله‌ای برای انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادی نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند) هر گاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند (و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!(توبه:۹۱)

شکیباگران

خداوند پس از امر به نماز، رسول خدا(ص) را دستور مى‏دهد به صبر كردن.[۱۲] سر آن اين است كه در ميان عبادات، نماز مهم‌ترين عبادت و در اخلاقيات صبر مهم‌ترين خُلق است، هم چنان كه در باره نماز فرمود: ﴿وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ؛ البته ذكر خدا بزرگتر و برتر است.(عنكبوت)و در باره صبر فرمود: ﴿إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ؛ همانا اين گذشت نشانه عزم راسخ و اراده ثابت در كارها است.(شورى) همراه بودن نماز و شکیبایی، مهمترين وسيله‏اى است كه با آن مى‏توان بر ناملايمات پیروز شد. [۱۳] قرآن مره این همراهی را رسیدن به پاداش الهی دانسته است: ﴿وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ؛ و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد!(هود:۱۱۵)

حضرت یوسف(ع) رسیدن به مقام حکومت‌داری را ثمره همین استقامت‌ورزی، تقوا و شکیبایی بر مشکلات دانست[۱۴] و به برادرانش یادآور شد که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند: ﴿قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ؛ گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟!» گفت: «(آری) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز می‌شود) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند!(یوسف)

قرآن با يادآورى شجاعت، ايمان و استقامت مجاهدان و ياران پيامبران گذشته، مسلمانان را به شجاعت و فداكارى و پايدارى تشويق مى‏‌كند و فرار از میدان جنگ سرزنش مى‏‌نمايد. مجاهدان نستوه به جای تسلیم شدن، روی به درگاه خدا مى‏آوردند و ضمن تقاضاى عفو و بخشش از گناهان خود از پيشگاه خداوند تقاضاى صبر و استقامت و پايمردى مى‏‌کنند.[۱۵] بعد از این هشدارها به مسلمانان است که می‌فرماید: ﴿فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَه وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ از این رو خداوند پاداش این جهان و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.(آل عمران:۱۴۸)

حکمت‌داران و دانش‌وران

﴿وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ؛ و هنگامی که به بلوغ و قوّت رسید، ما «حکم» [نبوّت‏] و «علم» به او دادیم؛ و اینچنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم!(یوسف: ۲۲)

﴿وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ(قصص:۱۴)

جهادگران

﴿وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ(عنکبوت:۶۹)

اهل تقوا

﴿لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَ(زمر:۳۴)

﴿إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ(مرسلات:۴۴)

منابع

  1. سوره صافات، آیه۷۹–۷۵.
  2. سوره صافات، آیه۱۰۹–۸۳.
  3. سوره صافات، آیه۱۲۰–۱۱۴.
  4. سوره صافات، آیه۱۳۰–۱۲۳.
  5. طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، ج۶، ص۱۵۸.
  6. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسیر القرآن، ترجمه: گروهی از مترجمان، تهران، فراهانى، چاپ اول، ج۸، ص۱۷۴.
  7. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۵.
  8. سوره آل عمران، آیه۱۳۴-۱۳۳. رضايى اصفهانى، محمدعلى، تفسير قرآن مهر، قم، پژوهشهاى تفسير و علوم قرآن، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۶۱.
  9. مغنيه، محمدجواد، التفسير الكاشف، قم، دار الكتاب الإسلامي، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۱۵۸.
  10. سوره مائده، آیه۸۴–۸۲.
  11. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ ش، ج۵، ص۵۵.
  12. سوره هود، آیه۱۱۵-۱۱۴.
  13. طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۱، ص۷۸.
  14. قرائتى، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، چاپ اول، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۲۷۳.
  15. سوره آل عمران، آیه۱۴۷-۱۴۶. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۲۱.