عدم پذیرش سخن بر ضد برادر مومن

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۱ توسط Rahmani (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

در احادیثی بیان شده که اگر تا هفتاد مرتبه چیزی بر ضد برادری مؤمن شنیدی آن را قبول نکن، یا این که بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است. از طرفی نیز چیزی در مورد برخی از اشخاص شنیده می‌شود که به سادگی احتمال دروغ را نمی‌توان مد نظر داشت. چگونه می‌توان این دو مسئله را با یکدیگر جمع نمود؟

گمان بد بردن در قرآن و روایات

قرآن درباره گمان بد بردن چنین بیان نموده است که ﴿... اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ …؛ از بسیاری از گمان‌ها اجتناب کنید که قطعاً برخی از گمان‌ها گناه است.(حجرات:۱۳) یکی از موضوع‌هایی که از این آیه و روایات مکمل ان به دست می آید این‌که فقها قاعده «کار مسلمان درست است» (حمل بر صحت کردن کار مؤمن) را از این ادله استفاده کرده‌اند، آیت الله مکارم شیرازی در «القواعد الفقهیه» اثر تربیتی این قاعده را این گونه بیان می‌کند:

«هدف از همه این تأکیدها محکم کردن پایه‌های برادری بین مؤمنان و امر به همزیستی شایسته است … این (سفارش‌ها) مخصوص کسانی است که ریسمان‌های دوستی و برادری بین‌شان محکم پیچیده شده است».[۱]

جایگاه و وظیفه دوستی در پذیرش سخن

در سؤال طیف گوناگونی از مباحث فردی و اجتماعی وجود دارد که می‌توان با بیان آیات و روایات ناظر به هریک روشن شود؛ اما ناسازگاری عملی با وجود اعتقاد قلبی دارای راه‌حل است.

اگر انسان با کسی رابطه دوستی برقرار کرد نمی‌تواند به اندک چیزی از او جدا شود و چنانچه این دوستی بر پایه ایمان بود وظیفه حفظ دوستی بیشتر می‌گردد. اگر این دوستی، دوستی فردی بود فواید آن و عوارض ناشی از قطع آن محدود است؛ اما اگر دوستی اجتماعی بود، اهمیت وظیفه حفظ دوستی، به اندازه اهمیت اجتماع می‌رسد. دوستی اجتماعی یعنی ارتباط آحاد اجتماع برای رسیدن به هدف اجتماعی‌شان بر مبنای محبت و مواسات (تقسیم شادی‌ها و دردها).

اگر دوست، شرایط دوستی فردی یا اجتماعی را در جامعه دینی از دست داد می‌توان این شرط را دوباره احیا کرد و باید فرصت دوباره به او داد. آیا اعطای این فرصت مصالح بزرگ‌تر فردی یا اجتماعی را به مخاطره نمی‌اندازد؟ باید با ایجاد زمینه اندیشه و تأمل دوباره به او داد. حفظ خودآگاهی و خود باوری و خود بازسازی، حداقل کاری است که باید به دلیل دوستی با شخص ایجاد کرد و حداقل آبروی او باید حفظ شود. در همه مسائل حفظ شخصیت برادر مؤمن بر اظهار نظر دیگران مقدم است؛ زیرا خداوند رفتارهای فرد انسانی را سیال و در حال تکامل و همراه با افت و خیز قرار داده است تا ثبات شخصیت و باروری او به مرحله قطعی و غیرقابل خدشه برسد. نظر باغبان درباره نهال در حال رشد با نظر دیگران که زیبایی و باروری آنی و فعلی نهال را می‌بیند و اظهار نظر مثبت و منفی می‌کنند کاملاً متفاوت است.

بر فرض که دیگران درست بگویند، اما با انتقال این اظهار نظرها به برادر مؤمن، چه با گفتار چه با رفتار، ممکن است در سیر ثبات شخصیت او و خودباوری و خود بازسازی او خللی جبران ناپذیر وارد آید و او دست به کارهای بدتر بزند. درباره مفاهیمی مثل پرده پوشی خدا از بندگان و حکمت‌های آن، حکمت حرمت غیبت و استهزاء و بردن آبروی مؤمن، توبه و مراحل شخصیت ساز آن، دوستی و برادری در قاموس دین و … باید بیشتر تأمل شود.[۲]


در روایات آمده است: {{متن عربی|إِنَّ اَلْمُصْلِحَ لَيْسَ بِكَذَّابٍ إِنَّمَا هُوَ اَلصُّلْحُ لَيْسَ بِكَذِبٍ|ترجمه=همانا اصلاح‌گر دروغگو نیست و این اصلاح بین دو نفر به کیفیتی که مردم آن را دروغ می‌پندارند آشتی است، دروغ نیست».[۳]

امام صادق(ع) سخن شخص را به سه دسته تقسیم کرده‌اند: سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح ميان مردم به آن حضرت عرض شد:قربانت اصلاح ميان مردم چيست؟ فرمودند: از كسى سخنى درباره ديگرى مى شنوىكه اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت مى شود. پس تو آن ديگرى را مى بينى و بر خلافآنچه شنيده اى، به او مى گويى: از فلانى شنيدم كه در خوبى تو چنين و چنان مى گفت.[۴]

این روایت مربوط به اصلاح کلامی بین دو نفر است، اما برای اصلاح یک نفر آن هم از نوع اصلاح رفتاری قابل سرمشق‌گیری است. پرواضح است که این رفتار مصلحانه بسیار با ظرافت است، باید توجه شود که به تأیید معصیت و ترویج آن منجر نشود.


مطالعه بیشتر

۱ـ معراج السعاده، مرحوم نراقی.

۲ـ اخلاق حسنه، فیض کاشانی.

۳ـ چهل حدیث، امام خمینی.


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه، ج۱، ص۱۱۷، برنامه کامپیوتری معجم کتب فقهی آیت الله گلپایگانی
  2. نراقی، احمد، معراج السعاده؛ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه.
  3. قمی، عباس، سفینه البحار، چاپ افست سنگی، ج۲، ص۴۰.
  4. اَلْكَلامُ ثَلاثَةٌ: صِدْقٌ وَكِذْبٌ وَ إِصْلاحٌ بَيْنَ النّاسِ قالَ: قيلَ لَهُ:جُعِلْتُ فِداكَ مَا الاِْصْلاحُ بَيْنَ النّاسِ؟ قالَ: تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ كَلاما يَبْلُغُهُفَتَخْبُثُ نَفْسُهُ، فَتَلْقاهُ فَتَقولُ: سَمِعْتُ مِنْ فُلانٍ قالَ فيكَ مِنَ الْخَيْرِ كَذا وَ كَذا، خِلافَ ماسَمِعْتَ مِنْهُ. سفینه البحار، چاپ افست سنگی، ج۲، ص۴۰.