ضرورت بعثت پیامبران در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۶ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

ضرورت و لزوم بعثت انبیاء از نگاه قرآن چیست؟

استدلال به آیات قرآنی در مسئله ضرورت بعثت پیامبران، از باب تعبد و استدلال به دلایل نقلی نیست؛ بلکه می‌توان از این آیات براهین عقلی استخراج کرد. به دیگر سخن، هر چند ضرورت بعثت پیامبران تنها با برهان عقلی اثبات می‌شود اما با نگاه برون دینی به قرآن نیز، نیازمندی به پیامبر، به صورت عقلی قابل اثبات است.

قرآن از زوایای گوناگونی بعثت پیامبران را ضروری شمرده است:

عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت؛ حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هوای نفسانی؛ ایجاد عدالت اجتماعی توسط مردم؛ تعلیم کتاب و دستورهای الهی و حکمت؛ خروج مردم از ظلمت به نور؛ اتمام حجت بر مردم؛ احیا و زنده کردن آدمیان؛ امر به معروف و نهی از منکر و بیان احکام؛ رفع اختلاف‌ها.

بعثت انبیا برای عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت

مسئله بعثت رسول، امری است که اختصاص به امتی ندارد، بلکه سنتی است که در تمامی مردم و همه اقوام جریان می‌یابد. ‏[۱] خداوند در میان هر قومی پیامبرانی را فرومی‌فرستاد تا آن‌ها را به عبادت الهی و دوری از پرستش طاغوت دعوت کنند: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛ ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب نمایید.(نحل:۳۶)

پیامبران الهی دعوت خود را از مسئله توحید و مبارزه با شرک و بت‌پرستی شروع می‌کردند.[۲] قرآن لزوم بعثت حضرت هود(ع) را عبادت الهی دانسته است: ﴿وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ؛ و به سوی قوم عاد برادرشان، هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید که جز او معبودی برای شما نیست. آیا پرهیز گاری نمی‌کنید؟!(اعراف:۶۵)

عبادت غیر خدا، کاری ناروا و افترا بستن به خداست: ﴿وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ؛ به سوی عاد، برادرشان هود را فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! شما فقط تهمت می‌زنید (و بتها را شریک او می‌خوانید)!(هود:۵۰)

حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هوای نفسانی

مقام نبوّت به‌طور طبیعی ایجاب می‌کند که در میان مردم به حق داوری کند: ﴿یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ؛ ای داود! ما تو را خلیفه (و نمایندهٔ خود) در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.(ص:۲۶)

خداوند بعد از خلیفه قرار دادن حضرت داود(ع) به وی هشدار می‌دهد که هرگز از هوای نفس پیروی منما که از راه راست منحرف گردی یعنی چنانچه از هوای نفس پیروی نمودی هوای نفس تو را از راه حق و طریق مستقیم پروردگار منحرف بگرداند.[۳]

هشدار به پیروی از هوی و هوس به انبیای الهی بارها در قرآن تکرار شده است که بیانگر اهمیت آن در برنامه‌های پیامبران الهی است.[۴]

ایجاد عدالت اجتماعی توسط مردم

برقراری عدالت در جامعه و روابط بین افراد یک اصل اساسی است.[۵] از همین روست که در قرآن هدف از ارسال پیامبران، اشاعه عدالت در روابط بین افراد و برپایی جامعه سالم بیان شده است‏: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قویّ و شکست‌ناپذیر است!(حدید:۲۵)

تعلیم کتاب و دستورهای الهی و حکمت

تعلیم و تربیت جامعه یکی از اهداف بزرگ پیامبران الهی بوده است.[۶] قرآن کریم بارها هدف از بعثت پیامبران را را تعلیم و تزکیه می‌داند: ﴿کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان گونه که رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد دهد.(بقره:۱۵۱)

قرآن بارها این ضرورت را یادآور کرده است که اگر پیامبری فرستاده می‌شود برای اصلاح و تربیت جامعه است.[۷]

بیرون ساختن مردم از تاریکی‌ها به روشنایی

تمام هدف‌های تربیتی و انسانی، معنوی و مادی نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: «بیرون ساختن از تاریکی‌ها به روشنایی» از تاریکی جهل به روشنایی دانش، از تاریکی کفر به روشنایی ایمان، از تاریکی ستمگری به روشنایی عدالت، از تاریکی فساد به روشنایی صلاح، از ظلمت گناه به روشنایی پاکی و تقوی، و از ظلمت پراکندگی و تفرقه و نفاق به نور وحدت.[۸]

خداوند راز نزول قرآن را رهایی از تاریکی‌ها دانسته است: ﴿الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بفرمان پروردگارشان درآوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.(ابراهیم:۱)

اتمام حجت بر مردم

اتمام حجت بر مردم یکی دیگر از ضرورت‌های بعثت پیامبران است: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّه بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزاً حَکِیماً؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند؛ و خداوند توانا و حکیم است.(نساء:۱۶۵)

احیا و زنده کردن آدمیان

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ[۹]ای کسانی که ایمان آورده‌اید؛ خدا و پیامبرش را اطاعت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

امر به معروف و نهی از منکر، بیان احکام، و رها کردن زنجیرهای اسارت

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاه وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۰]همان‌ها که از فرستادهٔ خدا، پیامبر امّی، پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد و از منکر بازمی‌دارد؛ اشیای پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد و ناپاکی‌ها را تحریم می‌کند و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، برمی‌دارد؛ پس کسانی که به او ایمان آوردند و حمایت و یاری اش کردند و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگاران اند.

رفع اختلاف‌ها

کَانَ النَّاسُ أُمَّه وَاحِدَه فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاط مُسْتَقِیم[۱۱]مردم، قبل از بعثت انبیا، یک امت بودند. خداوند به جهت اختلافی که در میان آنان پدید آمد، انبیایی به بشارت و انذار برگزید و با آنان کتاب را به حق نازل فرمود، تا طبق آن در میان مردم و در آنچه اختلاف کرده‌اند حکم کنند، این بار در خود دین و کتاب اختلاف کردند و این اختلاف پدیدار نشد، مگر از ناحیهٔ کسانی که انگیزهٔ حسادت داشتند. در این هنگام بود که خدا کسانی را که ایمان آوردند، در مسائل مورد اختلاف، به سوی حق رهنمون شد و خدا هر که را بخواهد به صراط مستقیم هدایت می‌کند.

مرحوم علامه طباطبائی، در تفسیر المیزان، جلد دوم، ذیل این آیه می‌فرماید: انسان به حسب فطرتش اجتماعی و تعاونی است و در آغاز اجتماعش یک امت بود؛ اما همان فطرت وادارشان کرد تا برای جذب منافع خود با یکدیگر اختلاف نمایند. در این‌جا برای برطرف کردن اختلاف‌ها به وضع قوانین نیازمند شدند. این قوانین لباس دین به خود پوشاند و مستلزم بشارت و انذار و ثواب و عقاب گردید، تا مردم از آن طریق مهذّب گردند؛ و به همین سبب، پیامبران مبعوث شدند؛ و رفته رفته، در دین نیز اختلاف پدیدار شد، شعبه‌ها و حزب‌ها پیدا شد؛ ولی این اختلاف‌ها بعد از تشریع دین، به جز دشمنی و ظلم و طغیان، منشأ دیگری ندارد؛ پس اختلاف‌ها دو قسم است: نخست، اختلاف در دین، که سرمنشأ آن ستمگری و طغیان است، و دوم، اختلافی که منشأش فطرت و غریزهٔ بشری است. اختلاف دوم که همان اختلاف در امر دنیاست، باعث تشریع دین شد؛ و خدا به وسیلهٔ دین خود، عده ای را به سوی حق هدایت کرد و حق را روشن ساخت؛ پس دین الهی تنها وسیلهٔ سعادت برای نوع بشر است و حیات بشری را اصلاح می‌نماید.

علامه طباطبائی در توضیح اختلاف دوم می‌فرماید: هر انسانی دارای قریحه ای است که می‌خواهد انسان‌های دیگر را استخدام، و از آنها بهره‌کشی کند؛ و بر این اساس، اختلاف، و سرانجام هرج و مرج ظاهر می‌گردد و انسانیتِ انسان را به هلاکت می‌کشاند؛ پس انسان‌ها در عین این که در جهتی اتحاد دارند، از جهت دیگر اختلاف دارند. اختلاف در احساسات و ادراکات باعث می‌شود که هدف‌ها و آرزوها هم مختلف گردند و در نتیجه، اختلاف در افعال و اختلال در نظام اجتماعی پدیدار شود؛ در این‌جا ضرورت تشریع قوانین کلیه ای که عمل به آنها باعث رفع اختلاف شود و صاحب حق را به حقش برساند، آشکار می‌گردد.

مرحوم کلینی[۱۲] پنج حدیث در باب لزوم بعثت انبیا و حجت‌های الهی بیان کرده است، یکی از آنها حدیث هشام بن حکم است که می‌گوید:

امام صادق (علیه السلام) به زندیقی که پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راهی ثابت می‌کنی؟ فرمود: چون ثابت کردیم که ما آفریننده و صانعی داریم که از ما و تمام مخلوقات، برتر و با حکمت و رفعت است و روا نباشد که خلقش او را ببیند ولمس کند و بی‌واسطه با یکدیگر برخورد و مباحثه کنند، ثابت شد که برای او سفیرانی در میان خلقش باشند که خواست او را برای مخلوقات و بندگانش بیان کنند و ایشان را به مصالح و منافع و موجبات تباه و فنایشان رهبری نمایند، پس وجود امر و نهی کنندگان از طرف خدای حکیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیده‌های خلق او باشند. حکیمانی هستند که به حکمت، تربیت شده و مبعوث گشته‌اند؛ با آن که در خلقت و اندام با مردم شریک اند، در احوال و اخلاق شریک ایشان نباشند؛ و از جانب خدای حکیم دانا به حکمت مؤید باشند. سپس آمدن پیامبران در هر عصری به سبب دلایل و براهینی که آورده‌اند ثابت شود، تا زمین خدا از حجتی که بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانهٔ الهی دارد خالی نماند.

تحقق هدف آفرینش انسان، که معرفت مبدأ، معاد و سایر مجهولات است، بدون بعثت انبیا محقق نمی‌گردد. خداوند سبحان بر اساس حکمت خود و قابلیت‌های انسان در پذیرش دعوت، پیامبران را مبعوث ساخت، تا توحید و یکتاپرستی و امیدواری به آخرت را به انسان‌ها بیاموزند و اختلاف‌ها و خصومت‌های مردم را رفع سازند و با تبشیر و انذار مردم و تشکیل حکومت دینی و آموزش کتاب و حکمت، بربندگان اتمام حجت نمایند.

جستارهای وابسته

منابع

  1. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۳۵۳.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۲۲۷.
  3. بروجردی، محمدابراهیم، تفسیر جامع، تهران، کتابخانه صدر، چاپ ششم، ۱۳۶۶ش، ج۶، ص۲۸.
  4. سوره مائده، آیه۴۹–۴۸. سوره انعام، آیه۱۵۰. سوره شوری، آیه۱۵. سوره جاثیه، آیه۱۸.
  5. سوره نحل، آیه۹۰. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرةالمعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۱۳۰.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۶۲.
  7. سوره بقره، آیه۱۲۹. سوره آل عمران، آیه۱۶۴. سوره جمعه، آیه۲.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۶۲.
  9. سوره انفال: ۲۴.
  10. سوره اعراف: ۱۵۷.
  11. سوره بقره: ۲۱۳.
  12. اصول کافی جلد، ج۱، کتاب الحجه، باب الاضطرار.