دلایل سرزنش سه خلیفه اول توسط شیعیان

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۸ توسط Golpoor (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} با توجّه به اين‌كه خلفاي سه گانه در طول حياتشان در عصر پيامبر اكرم(ص) هيچ‌گونه خطائي و خلافي مرتكب نشده و همراه اعمال‌شان مورد تأييد نبي مكرم اسلام بوده است، چرا مورد ملامت شيعه هستند؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} اين مطلب ‌كه هيچ‌...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

با توجّه به اين‌كه خلفاي سه گانه در طول حياتشان در عصر پيامبر اكرم(ص) هيچ‌گونه خطائي و خلافي مرتكب نشده و همراه اعمال‌شان مورد تأييد نبي مكرم اسلام بوده است، چرا مورد ملامت شيعه هستند؟

اين مطلب ‌كه هيچ‌گونه خطايي از افراد ياد شده سرنزده باشد قابل قبول نيست چرا كه مواردي از خطاهاي آن‌ها در منابع تاريخي شيعه و اهل سنّت آمده است؛ نظير فرار از جنگ،[۱] اعتراض بر پيامبر،[۲] عدم اطاعت از برخي دستورات پيامبر(ص)

در مورد خلفيه دوّم ابن ابي الحديد مي‌نويسد:« عمر در صلح حديبيه كه به پيامبر(ص) گفت: آيا تو براي ما نگفتي كه به زودي وارد مكّه خواهيد شد. و آن چنان الفاط و كلمات زشتي بر زبان آورد، كه پيامبر(ص) از او پيش ابوبكر گله كرد.»[۳]

دلائل ملامت شيعه نسبت به خلفاء متعدد است كه مهم‌ترين آن‌ مسئله غصب خلافت مي باشد با توجّه به اين‌كه پيامبر(ص) بارها و به صراحت در زمان‌ها و مكان‌هاي مختلف چه در مجالس عمومي و چه خصوصي علي(ع) را به‌عنوان جانشين پس از خود تعيين فرموده بود امّا پس از رحلت پيامبر(ص) برخلافت توصيه‌هاي پيامبر(ص) عمل شد.پيامبر اكرم زماني كه خويشاوندان خويش را در همان سالهاي اوليه بعثت به اسلام دعوت كرد علي(ع) را به عنوان خليفه پس از خويش معرفي كرد.[۴] و در زمان حركت به سوي تبوك فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون هستي نسبت به موسي(ع)[۵]

سلمان فارسي مي‌گويد: از پيامبر(ص) شنيدم كه فرمود: «همانا برادرم و وزيرم و بهترين كسي را كه پس از خود به جانشيني و خلافت بر مي‌گزينم علي بن ابيطالب است».[۶]

ام سلمه مي‌گويد: پيامبر به من فرمود: «خداوند اختيار فرموده از هر امتي پيغمبري را و براي هر پيغمبري اختيار فرموده وصي اي را، من پيغمير دين اسلام هستم و علي وصي من است در عترت من و اهل بيت من و در امّت من بعد از من».[۷]

عمار ياسر مي‌گويد: پيامبر(ص) فرمود: «به آن‌كس كه به من ايمان آورده و مرا تصديق نموده است سفارش به ولايت علي بن ابيطالب مي‌نمايم‌ پس هر كسي كه ولايت او را بپذيرد، ولايت مرا پذيرفته است ومعتقد به ولايت من، پيرو ولايت الهي است.»[۸]

واقعه غدير خم نيز از آشكارترين وقايعي است كه در آن به صراحت جانشين علي(ع) بيان شده است و حتّي از مردم بيعت گرفته شد. كه گزارش آن در منابع اهد سنت هم آورده شده است.[۹]

امّا متأسفانه با همه اين توصيه‌ها و صراحت در تعيين جانشين، بعد از رحلت پيامبر(ص) در سقيفه اجتماع كردند و خودشان، خليفه تعيين كرده و در مسير خلافت انحراف ايجاد نمودند و بسياري از پي‌آمدهاي منفي كه در اثر همين انحراف مسير خلافت، به‌وجود آمد تا منتهي شد به خلافت طلقاء (آزاد شده‌ها: آن كساني كه در فتح مكّه مورد عفو پيامبر(ص) واقع شدند.)، و تبديل خلافت به سلطنت و موروثي شدن آن.

و البتّه اقدامات ديگري خلفاء در حيات پيامبر(ص) و بعد از حيات پيامبر(ص) مرتكب شدند نظير واقعه يوم الخميس كه عمر بعدها در زمان خلافت خودش به ابن عباس گفت: «وقتي پيامبر دوات و كتف خواستند من فهميدم كه مي‌خواهد امارت علي(ع) را يادآوري كند و لذا من نگذاشتم».[۱۰]

و حوادث ديگري نظير غصب فدك، ايذاء حضرت زهرا ـ عليها السّلام ـ، جلوگيري از ذكر احاديث پيامبر(ص) و عدم اجراي حدود، تحريف و بدعت در دين، پناه دادن عناصر مطرود پيامبر(ص) نظير حكم بن ابي العاص از سوي خليفه سوّم، حيف و ميل كردن بيت المال...[۱۱] از جمله اقداماتي بود كه بعد از رحلت پيامبر(ص) انجام دادند و از نقاط ضعف آن‌ها محسوب مي‌شود. و شيعه، آن‌ها را به واسطه اين اقدامات مورد ملامت قرار مي‌دهد.


مطالعه بيشتر

  • المراجعات مرحوم شرف الدين عاملي.
  • شب‌هاي پيشاور.


منابع

  1. شيخ مفيد،الارشاد،ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي،تهران،اسلاميه،بي تا دوم ،ج۱،ص ۵۶
  2. واقدي، المغازي، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ سوّم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۶۰۶؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج‌البلاغه، بيروت، دارالجيل، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص۱۸۳.
  3. واقدي، پيشين ج۲، ص۶۰۶؛ ابن ابي الحديد، پيشين ج۱، ص۱۸۳.
  4. شيخ مفيد،پيشين ،ج۱ص۴۲
  5. همان،ص ۸
  6. الحافظ الموفق بن احمد الحنفي (اخطب خوارزم)، المناقب للخوارزمي، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، سوّم، ۱۴۱۷ ق، ص۱۱۲.
  7. همان، ص۱۴۷.
  8. ابوالحسن علي بن محمّد الواسطي الشافعي، مناقب اميرالمؤمنين، بيروت، دارالمكتبه الحياه، ص۱۵۴؛ الحافظ شيرويه ديلمي، فردوس الاخبار، بيروت، دارالفكر، اوّل، ۱۴۱۸ ق، ج۱، ص۲۴۶.
  9. ابن كثير، البدايه و النهايه، بيروت، دارالحياء التراث العربي، ج۴، ص۳۷۶؛ الحافظ سليمان بن ابراهيم الحنفي، ينابيع الموده؛ قم، انتشارات الشريف الرضي، هفتم، ۱۳۷۳ ش، ج۱، ص۲۹۷. اميني، الغدير، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، اوّل، ۱۴۱۴ ق، ج۱، ص۳۴ ـ ۳۳.
  10. ابن ابي الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۷۹.
  11. ابن واضح يعقوبي، تاريخ اليعقوبي،ترجمه محمد ابراهيم آيتي،تهران،علمي فرهنگي،۱۳۷۱،ج۲،ص ۶۲