دلایل خلافت بلافصل امام علی(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۰ توسط Golpoor (بحث | مشارکت‌ها) (اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال

اگر ممکن است مقاله یا آدرسی از یک مقاله برایم در مورد خلافت بلافصل امام علی علیه السّلام برایم بفرستید.


بلافصل بودن خلافت امیر مؤمنان مسئله ای است که هم از نظر عقل قابل قبول است و هم از نظر دلایل نقلی معتبر و متقن می باشد. چون رسالت پیامبر خاتم بدون خلافت و جانشینی شایسته و صالح کامل نخواهد بود و کسی این شایستگی را دارد که از هر جهت تشابه به پیامبر داشته باشد از لحاظ علمی و مقام معنوی و شایستگی اجتماعی و تمام این شایستگی ها را از خود بروز داده باشد که در میان صحابه پیامبر هیچکس جز علی علیه السّلام نتوانسته این برتری را بروز و به اثبات برساند این ویژگی ممتاز و منحصر به فرد در امیر مؤمنان و فرزندان معصوم او در طول تاریخ برای تمامی مورخان و محدثان محرز شده است اگر چه با سانسور تاریخنگاران مواجه بوده ولی خورشید هرگز زیر ابر پنهان نخواهد ماند. در اینجا به برخی از دلایل برای پاسخ به سئوال پرسشگر محترم اشاره می شود.

۱. حدیث انذار عشیره:

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه «وانذر عشیرتک الاقربین}}[۱]» مأمور شد تا رسالت خویش را آشکار ساخته و نزدیکانش را به آیین اسلام فراخواند.ایشان جلسه ای تشکیل داد و رسالت خویش را به آنان ابلاغ کرد. حضرت در همین جلسه ضمن بیاناتی فرمود: هر یک از شما مرا در این امر یاری دهد، برادر و وصی و جانشین من خواهد بود، در میان شما. کسی پاسخ نداد تنها علی علیه السّلام که کم سن و سال ترین فرد آن جمع بود فرمود: ای رسول خدا من در این امر تو را یاری خواهم کرد، پس رسول خدا دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود به درستی که این، برادر، وصّی و جانشین من است در میان شما، پس به سخن او گوش کنید و از وی اطاعت کنید[۲].

۲. حدیث منزلت:

در جریان غزوه تبوک هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به قصد عزیمت به سوی تبوک از مدینه خارج شد علی علیه السّلام را در مدینه به جای خود باقی گذارد. امیرالمؤمنین که مرد میدان های جهاد و برجسته ترین شخصیت مجاهد اسلام بود و می دید که از فیض شرکت در جنگ تبوک بی بهره می ماند، اندکی اظهار ناراحتی کرد. در همین حال، رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود: اَما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لیس بعدی نبی انه لا ینبغی ان اذهب الا و انت خلیفتی[۳] (آیا رضایت می دهی که تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی (که هنگام خروج موسی، برادرش هارون جانشین وی بود) با این تفاوت که بعد از موسی پیامبران دیگر می آیند ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد و تو وصی آخرین پیامبر هستی).

۳. حدیث ثقلین:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم به لن تضلّوا بعدی احدهما اعظم من لآخر و هو کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلفونی فی عترتی[۴].

این حدیث جزء آن دسته از اسناد و مدارک مطمئنی است که مورد قبول همه امت اسلامی است، کافی است بدانیم که تنها دانشمندان اهل سنت، حدیث فوق را قریب به سی تن از صحابه رسول خدا نقل کرده اند و این حدیث از قوی ترین ادله بر جانشینی علی ابن ابیطالب است. تعبیر «لن یفترقا...» بیان گر آن است که در جامعه اسلامی، کتاب خدا و اهل بیت رسول خدا علیهم السّلام همواره با هم هستند، این همراهی، از عصر رسالت آغاز شده و تا هنگام ورود بر پیامبر صلی الله علیه و آله در حوض کوثر ادامه خواهد یافت در این فاصله هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد. از جمله فوق استفاده می شود که از اهل بیت رسول خدا در هر عصر و زمانی کسی وجود دارد که همراه قرآن باشد، چرا که اگر کسی وجود نداشته باشد معنای آن، جدایی قرآن و اهل بیت است همان چیزی که رسول خدا اکیداً آن را نفی کرده اند[۵]. برای تبیین آیات قرآن پس از رسول خدا خلفای واقعی آن حضرت که با تعبیر (اهل بیت) در این حدیث آمده عهده دار هستند.

۴. حدیث غدیر:

بررسی جریان حجه الوداع و مطالعه حوادثی که در آن به وقوع پیوسته است به خوبی نشان دهنده این حقیقت است که مهم ترین هدف پیامبر از این سفر حج، همانا برگزیدن علی بن ابیطالب علیه السّلام به جانشینی خویش و رهبری امت اسلامی بوده است چیزی که پس از پایان یافتن حجه الوداع در سرزمین غدیر خم به وقوع پیوست. پیامبر در خطبه مفصلی که در وادی غدیر خم برای زایران خانه خدا ایراد کرد، فرمود: «همانا خدا مولای من است من مولای مؤمنان هستم و اولی و سزاوارترم بر آنها از خودشان، پس هر کس که من مولای اویم علی مولای او خواهد بود، سپس دست به دعا گشود و گفت: بار خدایا دوست بدار آن که او را ولی خود بداند و دشمن دار آن که او را از حق خود محروم کند و دشمنش بدارد. یاری فرما یاران او را و خوار گردان خوار کنندگان او را و او را معیار و محور حق قرار داده[۶]. در این واقعه پیامبر صلی الله علیه و آله به صراحت تکلیف خلافت پس از خود را مشخص نمود.

علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر حدیث یاد شده را از ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعان نقل کرده است. سپس از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم هجری.ق نام ۳۶۰ نفر از دانشمندان برجسته اهل سنت را ذکر کرده است که همگی آنان حدیث فوق را در آثار خود نقل کرده و بر صحت آن تأکید کرده اند[۷].

۵. حدیث ائمه اثنی عشر (خلفای رسول الله):

دلیل دیگری که بر خلافت و ولایت بلافصل امیر المؤمنین علیه السّلام و فرزندان ایشان وجود دارد و در حجه الوداع از سوی رسول خدا بیان شده است، حدیث ائمه اثنی عشر است در این حدیث که به لحاظ سند مورد اتفاق امت اسلامی است، رسول خدا تعداد جانشینان خود و خلفای امت اسلامی را دوازده نفر معرفی کرده اند. علاوه بر آن برای آنان ویژگی هایی نیز بیان داشته اند که در مجموع، جملگی ویژگی های طرح شده در این حدیث جز ائمه دوازده گانه تشیع بر هیچ کسِ دیگری قابل تطبیق نیست[۸]. مسلم در صحیح خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: «لا یزال الدین قائماً حتی تقوم الساعه، اویکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش[۹]».

حدیث فوق را مسلم از هشت طریق، بخاری[۱۰] از یک طریق، ترمذی[۱۱] از سه طریق، ابی داود[۱۲] از دو طریق و احمد حنبل از ۳۶ طریق نقل کرده اند. در یکی از نقل های احمد حنبل چنین آمده است: «یکون بعدی اثنا عشر امیراً کلهم من قریش»[۱۳] حدیث یاد شده به همان شکل که در منابع اهل سنت ثبت شده در منابع تشیع نیز آمده[۱۴] مصادیق احادیث یاد شده هر که باشند، تردیدی وجود ندارند که آنان جانشینان رسول خدا صلی الله علیه و آله و رهبران امت اسلامی اند و وعده آمدن آنان از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله ، و عده ای الهی است چرا که ایشان از سر هوی و هوس سخن نمی گویند و سخن حضرت جز وحی چیزی نیست[۱۵] شیعیان از آغاز تاکنون یک دل و یک زبان، مصادیق حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را ائمه دوازده گانه دانسته اند که از اهل بیت خود پیامبر هستند[۱۶].

وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله :

امام نووی با چند واسطه از پیامبر اسلام حدیثی نقل می کند که پیامبر فرمودند:

«ائتونی بکتف اکتب لکم فیه کتاباً لایختلف منکم رجلان[۱۷]».

شواهد و قراین موجود نشان می دهد که موضوع نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله مسائلی از قبیل بیان خلاصه احکام، آزمایش و امتحان اصحاب نبوده است، بلکه تنها موضوعی که می توانسته در آن شرایط خاص و در آن نامه کوچک نوشته شود و آن همه آثار و برکات را به دنبال داشته باشد، بدون شک تعیین فردی به عنوان جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و رهبر امت اسلامی بوده است و بس. دانشمندان اهل سنت، بر این عقیده اند که رسول خدا تصمیم داشته اند آن نامه هدایت آفرین را درباره علی علیه السّلام بنویسند و به خلافت وی تصریح کنند، به گونه ای که پس از آن نه هرگز کسی به گمراهی افتد و نه در میان اصحاب خدا بر سر مسئله خلافت اختلافی پدید آید[۱۸].

روایت معروف یوم الخمیس که همه مورخان و محدثان شیعه و سنی روایت کرده اند، از جمله بخاری در چند جای کتاب «صحیح» خود از جمله در کتاب «العلم» در باب قول المریض: قوموا عنّی... آورده است[۱۹]. روایت از این قرار است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کتاب و دواتی برایم بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. در این میان عمر گفت: آن مرد گرفتار تب شده و هذیان می گوید؛ کتاب خدا ما را کفایت می کند[۲۰]. بخاری و ابن سعد، نقل می کنند. ابن عباس در حالی که اشک چنان سیل بر گونه هایش جاری بود، می گفت: تمامی مصیبت و بدبختی همان است که با اختلاف و شلوغ کاری خود، مانع از نوشتن نامه، توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله شوند و گفتند که رسول خدا صلی الله علیه و آله هذیان می گوید[۲۱]. نتیجه: در مورد خلافت بلافصل امیر المؤمنین علی علیه السّلام آیات و روایات متعددی از اهل سنت و تشیع وارد شده که ما به بعضی از روایات بسنده کردیم و حدود ۸۴ آیه در قرآن کریم از جمله آیه تطهیر ﴿انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا[۲۲]، آیه تبلیغ سوره مائده آیه ۶۷ ﴿یا ایهاالرسول بلَّغ...، آیه مودت (سوره شوری آیه ۲۳) آیه مباهله (سوره آل عمران آیه ۶۱)، آیه هادی (سوره رعد آیه ۷) ﴿انما انت منذرٌ و لِکُلّ قومٍ هادٍ (قال رسول الله صلی الله علیه و آله أنا منذرٌ و علیٌ الهادی، و بک یا علیُّ یهتدی المهتدون[۲۳]) و آیه {{قرآن|یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اوالامر منکم[۲۴] آیه ﴿انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون[۲۵]، مستقیماً در مورد خلافت بلافصل امام علی علیه السّلام یاد شده و از نظر عقل هم ثابت شده است چرا که اولاً: امام باید معصوم باشد غیر علی علیه السّلام کسی از خلفای سه گانه معصوم نبودند، ثانیاً: از شرائط امام این است که اصلاً گناه و معصیت نکرده باشد ولی خلفای سه گانه قبل از اسلام بت پرست بودند. سوماً برای امامت امام باید نص داشته باشیم و غیر از علی علیه السّلام (خلفای سه گانه) نصّی درباره اینها نیست پس نمی توانند امام باشند، چهارم امام، امام رهبری عامه مردم و امت است و باید زهد و علم و عبادت و شجاعت و ایمان داشته باشد و تنها حضرت علی علیه السّلام جامع این صفات به نحو اکمل داشته اند[۲۶].



معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، دارالحجره.

۲. نامه ای که نانوشته ماند، غلامحسین زینلی، بوستان کتاب قم.

۳. الغدیر، علامه امینی.

۴. مسائل اعتقادی از دیدگاه تشیع، شیخ محمد رضا مظفر.


منابع

  1. سوره شعراء (۲۶)، آیه ۲۱۴.
  2. تاریخ طبری، مطبعه الاستقامه با القاهره، ۱۳۵۷ هجری.ق، ج۲، ص۶۲؛ دلائل النبوه، ج۲، صفحه ۱۷۸ و ۱۸۰؛ مسند احمد ج۱، ص۱۵۱، نامه ای که نانوشته ماند، زینلی، غلامحسین، ص۱۲۶.
  3. صحیح بخاری، کتاب فضائل صحابه، باب مناقب علی(ع) ؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۰۲؛ ابن عساکر، مختصر تاریخ دمشق، ج۱۷، ص۳۴۷، به نقل از نامه ای که نانوشته ماند، غلامحسین زینلی، ص۱۲۷ و صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه باب فضائل علی(ع) ، ابونعیم، حلیه الاولباء، ج۷، ص۱۹۵ و ۱۹۶، خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مطبعه سعادت، ۱۳۴۹ هجری.ق، مصر، ج۱۱، ص۴۳۲.
  4. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۸، باب ۷، فضائل اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ والنص علیهم، مؤسسه الوفاء، بیروت لبنان، ۱۴۰۴ هجری.ق.
  5. مناوی، فیض القدیر فیما یتعلق بحدیث الغدیر، ج۳، ص۱۵.
  6. ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۸، الاخبار الوارده عن معرفه امام علی(ع) ، ج۱۳، ص۱۴۳، استدلال قاضی القضاه علی امامه علی ابن ابیطالب، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی (ره)، قم، ۱۴۰۴ هجری.ق.
  7. علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۰۲ و ۱۹۰.
  8. زینلی، غلامحسین، نامه ای که نانوشته ماند، ص۱۳۰، بوستان کتاب حوزه علمیه قم، سال ۸۱.
  9. صحیح مسلم، کتاب الاماره باب ۱.
  10. صحیح بخاری، کتاب الاحکام باب ۵۱.
  11. سنن ترمذی، کتاب الفتن، باب ۴۶.
  12. سنن ابی داود، کتاب المهدی، حدیث ۱و۲.
  13. احمد حنبل، مسند، ج۵، ص۹۲
  14. الخزاز قمی، محمد بن علی، کفایه الاثر، ص۴۹.
  15. .سوره نجم (۵۳)، آیه ۳و۴.
  16. زینلی، غلامحسین، نامه ای که نانوشته ماند، پیشین ص۱۳۳.
  17. مسند احمد، ج۱، ص۲۹۳، به نقل از کتاب نامه ای که نانوشته ماند (تحلیلی درباره دوات و قلم) غلامحسین زینلی، بوستان کتاب قم، سال ۸۱، ص۸۴.
  18. زینلی، غلامحسین، نامه ای که نانوشته ماند، بوستان کتاب، حوزه علمیه قم، ص۱۲۵ و ۱۲۴، سال ۱۳۸۱.
  19. بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دارالمعرفه، کتاب العلم، ج۱، ص۲۳-۲۲.
  20. ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالاحیاء لتراث العربی، ۱۴۰۵ ق، ج۲، ص۲۴۲ – ۲۴۵؛ احمد بن حنبل، المسند، بیروت، دار صادر، ج۱، ص۳۲۵؛ مکاتیب الرسول (شیخ علی احمدی میانجی) ج۲، ص۶۲۶ – ۶۱۸.
  21. طبری، تاریخ طبری، چاپ دوم، بیروت، دارالکتب ۱۴۰۸ ق، ج۳، ص۱۹۳.
  22. سوره احزاب، آیه ۳۳.
  23. علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۷۲.
  24. سوره نساء، آیه ۵۹.
  25. سوره مائده، آیه ۵۵.
  26. علامه حلّی، الامام الحسن بن یوسف المطهر، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۷۱ الی ۲۳۰، دارالهجره، قم، ۱۴۲۱ هجری.ق، (قدّم له الحجه السید رضا صدر، عَلّقَ علیه الحجه شیخ عین الله الحسنی الارموی (ارومیه ای).