اعتراف مجریان سقیفه به حقانیت امام علی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيا مجريان سقيفه به حقانيت امام علي(ع) اعتراف کردند؟
آیا مجریان سقیفه به حقانیت امام علی(ع) اعتراف کردند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
عمر و ابوبکر که برندگان اصلي واقعه سقيفه بودند، علي عليه السلام را خوب مي شناختند و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند. اما جاذبه قدرت و حکومت باعث شد که بر خلاف حق و حقيقت قدم بردارند و جهان اسلام را از حکومت بر حق علي عليه السلام محروم سازند. با اين حال در موارد متعددي به صراحت و يا با کنايه (که ابلغ از تصريح است) به حقانيت و شايستگي اميرالمؤمنين عليه السلام اعتراف کرده اند که به مواردي از آنها اشاره مي شود:
عمر و ابوبکر که برندگان اصلی واقعه سقیفه بودند، علی علیه السلام را خوب می‌شناختند و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند. اما جاذبه قدرت و حکومت باعث شد که بر خلاف حق و حقیقت قدم بردارند و جهان اسلام را از حکومت بر حق علی علیه السلام محروم سازند. با این حال در موارد متعددی به صراحت و یا با کنایه (که ابلغ از تصریح است) به حقانیت و شایستگی امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراف کرده‌اند که به مواردی از آنها اشاره می‌شود:


۱. بعد از اين که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در غدير خم، علي عليه السلام را به فرمان خداوند به جانشيني خود تعيين فرمود در خيمه اي خاصّ نشست و فرمود که اميرالمؤمنين عليه السلام در خيمه اي ديگر نشيند. پس از آن به مردمان حاضر در غدير خم، امر فرمود که به خيمه اميرالمؤمنين روند و تهنيت بگويند. مسلمانان به خيمه امام عليه السلام رفتند و به ايشان تهنيت گفتند. پس از پايان تهنيت مردم، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به مادران اهل ايمان (زنان خود او) فرمود که آنها نيز به خدمت علي عليه السلام روند و تهنيت بگويند. آنان نيز به اين وظيفه اقدام کردند.}}<ref>ميرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خيام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.</ref> از جمله کساني که به اميرمؤمنان تبريک و تهنيت گفتند، ابوبکر و عمر بودند که خطاب به امام علي عليه السلام گفتند: «بخّ بخّ لک يابن ابي طالب اصبحت مولاي و مولي کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ يعني بَه بَه بر تو اي پسر ابو طالب که مولاي من و مولاي هر مرد و زن مؤمن گشتي».<ref>اميني، ابراهيم، الغدير، ترجمه واحدي، محمد تقي، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامي، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.</ref>
۱. بعد از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم، علی علیه السلام را به فرمان خداوند به جانشینی خود تعیین فرمود در خیمه ای خاصّ نشست و فرمود که امیرالمؤمنین علیه السلام در خیمه ای دیگر نشیند. پس از آن به مردمان حاضر در غدیر خم، امر فرمود که به خیمه امیرالمؤمنین روند و تهنیت بگویند. مسلمانان به خیمه امام علیه السلام رفتند و به ایشان تهنیت گفتند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مادران اهل ایمان (زنان خود او) فرمود که آنها نیز به خدمت علی علیه السلام روند و تهنیت بگویند. آنان نیز به این وظیفه اقدام کردند.}}<ref>میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.</ref> از جمله کسانی که به امیرمؤمنان تبریک و تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند که خطاب به امام علی علیه السلام گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ یعنی بَه بَه بر تو ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».<ref>امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.</ref>


جالب است بدانيم اولين کساني که دست خود را به عنوان اطاعت و بيعت به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام رسانيدند، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبير بودند.<ref>همان، ج۲، ص۱۷۹.</ref>
جالب است بدانیم اولین کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام رسانیدند، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند.<ref>همان، ج۲، ص۱۷۹.</ref>


۲. يک روز پس از جريان سقيفه، ابوبکر در مسجد براي مردم سخنراني کرد. از جمله گفت: اي مردم! من که به شما فرمانروا گشته ام، بهترين شما نيستم. پس اگر کار نيکو انجام دادم به من کمک کنيد و اگر کار بد انجام دادم مرا به راه راست هدايت کنيد.<ref>طبري، تاريخ طبري، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.</ref>
۲. یک روز پس از جریان سقیفه، ابوبکر در مسجد برای مردم سخنرانی کرد. از جمله گفت: ای مردم! من که به شما فرمانروا گشته‌ام، بهترین شما نیستم. پس اگر کار نیکو انجام دادم به من کمک کنید و اگر کار بد انجام دادم مرا به راه راست هدایت کنید.<ref>طبری، تاریخ طبری، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.</ref>


در همين دو سه جمله، ابوبکر به چند چيز اعتراف مي کند: الف) بهترين شما نيستم؛ ب) ممکن است خطا کنم. با اين همه نخواست زير بار حق و حقيقت برود و حق علي عليه السلام را غصب کرد و به قول ابن ابي الحديد معتزلي، مفضول بر افضل سبقت گرفت و افضل (علي عليه السلام ) خانه نشين شد و مفضول (ابوبکر) بر مسند قدرت و حکومت تکيه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.<ref>ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، دار احياء الکتب العربيه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.</ref>
در همین دو سه جمله، ابوبکر به چند چیز اعتراف می‌کند: الف) بهترین شما نیستم؛ ب) ممکن است خطا کنم. با این همه نخواست زیر بار حق و حقیقت برود و حق علی علیه السلام را غصب کرد و به قول ابن ابی الحدید معتزلی، مفضول بر افضل سبقت گرفت و افضل (علی علیه السلام ) خانه نشین شد و مفضول (ابوبکر) بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.<ref>ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.</ref>


۳. عمر، پس از مدت ها درباره انتخاب ابوبکر گفت: «انّ بيعه ابي بکر کانت فلته... انّ الله وقي شرّها؛ يعني بيعت با ابوبکر براي زمامداري مسلمين، کاري عجولانه بود که خدا شرّش را باز داشت».<ref>تاريخ طبري، همان، ج۳، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السيره النبويّه، قم، نشر ايران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸۳۰۹.</ref>
۳. عمر، پس از مدت‌ها درباره انتخاب ابوبکر گفت: «انّ بیعه ابی بکر کانت فلته... انّ الله وقی شرّها؛ یعنی بیعت با ابوبکر برای زمامداری مسلمین، کاری عجولانه بود که خدا شرّش را بازداشت».<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السیره النبویّه، قم، نشر ایران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸۳۰۹.</ref>


بديهي است که يک چنين اعترافي از طرف حزب حاکم، بسيار معني دار و قابل تأمّل مي باشد و عاقلان را اشارت کافيست. به قول شاعر در خانه اگر کس است يک حرف بس است.
بدیهی است که یک چنین اعترافی از طرف حزب حاکم، بسیار معنی دار و قابل تأمّل می‌باشد و عاقلان را اشارت کافیست. به قول شاعر در خانه اگر کس است یک حرف بس است.


۴. يکي از معرکه گردانان اصلي سقيفه که نقش مهمي در روي کار آوردن ابوبکر داشت، ابو عبيده جرّاح بود. او وقتي که از امتناع علي عليه السلام از بيعت با ابوبکر، آگاه شد، رو به آن حضرت کرد و گفت: «زمامداري را به ابوبکر واگذار که اگر زنده ماندي و از عمر طولاني برخوردار شدي، تو نسبت به زمامداري از همه شايسته تر هستي، زيرا ملکات فاضله و ايمان نيرومند و علم وسيع و درک و واقع بيني و پيشگامي در اسلام و پيوند خويشاوندي و دامادي تو نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به همه محرز است».<ref>ابن قتيبه دينوري، الامامه و السياسه، قم، منشورات زاهدي و منشورات الرّضي، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.</ref>
۴. یکی از معرکه گردانان اصلی سقیفه که نقش مهمی در روی کار آوردن ابوبکر داشت، ابو عبیده جرّاح بود. او وقتی که از امتناع علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر، آگاه شد، رو به آن حضرت کرد و گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته تر هستی، زیرا ملکات فاضله و ایمان نیرومند و علم وسیع و درک و واقع بینی و پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همه محرز است».<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.</ref>


بنابراين، فضيلت و برتري علي عليه السلام به گونه اي است که حتي افرادي مثل ابو عبيده جرّاح که سنگ ابوبکر را به سينه مي زد نيز ناچار به اذعان به آن بودند.
بنابراین، فضیلت و برتری علی علیه السلام به گونه ای است که حتی افرادی مثل ابو عبیده جرّاح که سنگ ابوبکر را به سینه می‌زد نیز ناچار به اذعان به آن بودند.


۵. ابوبکر در آخرين لحظه هاي زندگي آرزو مي کرد که اي کاش سه کار را انجام نمي داد:
۵. ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی آرزو می‌کرد که ای کاش سه کار را انجام نمی‌داد:


الف) اي کاش! احترام خانه فاطمه زهرا عليها السلام را حفظ مي کرد و فرمان حمله به آن را صادر نمي کرد، حتي اگر در را به روي مأموران او مي بست.
الف) ای کاش! احترام خانه فاطمه زهرا علیها السلام را حفظ می‌کرد و فرمان حمله به آن را صادر نمی‌کرد، حتی اگر در را به روی مأموران او می‌بست.


ب) اي کاش! در روز سقيفه بار خلافت را به دوش نمي کشيد و آن را به عهده عمر و ابو عبيده مي گذارد و خود مقام معاونت و وزارت را مي پذيرفت.
ب) ای کاش! در روز سقیفه بار خلافت را به دوش نمی‌کشید و آن را به عهده عمر و ابو عبیده می‌گذارد و خود مقام معاونت و وزارت را می‌پذیرفت.


ج) اي کاش! اياس بن عبدالله معروف به «الفجاه» را نمي سوزانيد.<ref>تاريخ طبري، همان، ج۳، ص۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، همان، ج۲، ص۴۶۳.</ref>
ج) ای کاش! ایاس بن عبدالله معروف به «الفجاه» را نمی‌سوزانید.<ref>تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، همان، ج۲، ص۴۶۳.</ref>


ابوبکر در آخرين لحظه هاي زندگي بيش از پيش اشتباهات خود را به وضوح مشاهده مي کند و از کردارهاي ناشايست خود و غصب خلافت و آزار و اذيّت فاطمه عليها السلام پشيمان است. اما اين پشيماني ديگر سودي نداشت و وقت آن گذشته بود و وي راهي جهنم بود.
ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی بیش از پیش اشتباهات خود را به وضوح مشاهده می‌کند و از کردارهای ناشایست خود و غصب خلافت و آزار و اذیّت فاطمه علیها السلام پشیمان است. اما این پشیمانی دیگر سودی نداشت و وقت آن گذشته بود و وی راهی جهنم بود.


۶. بعد از اين که علي عليه السلام از جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم کنار گذاشته شد و فدک نيز غصب شد، روزي عمر به ابوبکر گفت: برويم نزد فاطمه، زيرا ما او را خشمگين کرديم. آنان به در خانه حضرت زهرا عليها السلام آمدند و اذن ورود خواستند. ايشان اجازه ورود نداد تا اين که با وساطت امام علي عليه السلام وارد خانه شدند. ولي فاطمه عليها السلام از آن دو روي برتافت و پاسخ سلامشان را نداد.
۶. بعد از این که علی علیه السلام از جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار گذاشته شد و فدک نیز غصب شد، روزی عمر به ابوبکر گفت: برویم نزد فاطمه، زیرا ما او را خشمگین کردیم. آنان به در خانه حضرت زهرا علیها السلام آمدند و اذن ورود خواستند. ایشان اجازه ورود نداد تا این که با وساطت امام علی علیه السلام وارد خانه شدند. ولی فاطمه علیها السلام از آن دو روی برتافت و پاسخ سلامشان را نداد.


پس از دلجويي از دخت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ذکر اين که چرا فدک را به او ندادند، زهرا عليها السلام در پاسخ آنان گفت: شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا از پيامبر شنيده ايد که فرمود رضايت فاطمه رضايت من و خشم او خشم من است؛ فاطمه دختر من است، هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را راضي سازد مرا راضي ساخته است، و هر کس زهرا را خشمگين کند، مرا خشمگين کرده است. در اين موقع هر دو نفر تصديق کردند که از پيامبر شنيده اند.
پس از دلجویی از دخت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ذکر این که چرا فدک را به او ندادند، زهرا علیها السلام در پاسخ آنان گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا از پیامبر شنیده‌اید که فرمود رضایت فاطمه رضایت من و خشم او خشم من است؛ فاطمه دختر من است، هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را راضی سازد مرا راضی ساخته است، و هر کس زهرا را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است. در این موقع هر دو نفر تصدیق کردند که از پیامبر شنیده‌اند.


فاطمه عليها السلام افزود: من خدا و فرشتگان را گواه مي گيرم که شما مرا خشمگين کرديد و مرا راضي نساختيد و اگر با پيامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکايت مي کنم.
فاطمه علیها السلام افزود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم.


ابوبکر گفت: من از خشم پيامبر و تو به خدا پناه مي برم. در اين موقع خليفه شروع به گريه کرد و گفت: به خدا من پس از هر نمازي در حق تو دعا مي کنم. اين را گفت و گريه کنان خانه زهرا را ترک کرد. مردم دور او را گرفتند. وي گفت: هر فردي از شما با حلال خود شب را با کمال خوشي به سر مي برد، در حالي که مرا در چنين کاري وارد کرديد. من نيازي به بيعت شما ندارم مرا از مقام خلافت عزل کنيد.<ref>الامامه و السياسه، همان، ص۱۳۱۴.</ref>
ابوبکر گفت: من از خشم پیامبر و تو به خدا پناه می‌برم. در این موقع خلیفه شروع به گریه کرد و گفت: به خدا من پس از هر نمازی در حق تو دعا می‌کنم. این را گفت و گریه کنان خانه زهرا را ترک کرد. مردم دور او را گرفتند. وی گفت: هر فردی از شما با حلال خود شب را با کمال خوشی به سر می‌برد، در حالی که مرا در چنین کاری وارد کردید. من نیازی به بیعت شما ندارم مرا از مقام خلافت عزل کنید.<ref>الامامه و السیاسه، همان، ص۱۳۱۴.</ref>


اين گزارش به قدري گوياست که احتياج به هيچ گونه توضيح اضافي ندارد و فقط همين بس که اشک ندامت ابوبکر هيچ دردي را دوا نمي کرد.
این گزارش به قدری گویاست که احتیاج به هیچ گونه توضیح اضافی ندارد و فقط همین بس که اشک ندامت ابوبکر هیچ دردی را دوا نمی‌کرد.


۷. مردي از همسر خود به عمر شکايت کرد که شش ماه پس از عروسي، بچه آورده است. زن نيز اين مطلب را پذيرفت، اظهار مي داشت که قبلاً با کسي رابطه اي نداشته است. خليفه نظر داد که زن بايد سنگسار شود. ولي علي عليه السلام از اجراي حدّ جلوگيري کرد و گفت که زن از نظر قرآن مي تواند بر سر شش ماه بچه بياورد، زيرا در آيه اي دوران بارداري و شيرخواري ۳۰ ماه معيّن شده است: {{قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا<ref>احقاف / ۱۵.</ref>. و در آيه اي ديگر، تنها دوران شير دادن، دو سال ذکر شده است: {{قرآن|وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ}}<ref>لقمان / ۱۴.</ref>.
۷. مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت، اظهار می‌داشت که قبلاً با کسی رابطه ای نداشته است. خلیفه نظر داد که زن باید سنگسار شود. ولی علی علیه السلام از اجرای حدّ جلوگیری کرد و گفت که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معیّن شده است: {{قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا<ref>احقاف / ۱۵.</ref>. و در آیه ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است: {{قرآن|وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ}}<ref>لقمان / ۱۴.</ref>.


اگر دو سال را از سي ماه کم کنيم براي مدت حمل شش ماه باقي مي ماند. عمر پس از شنيدن منطق امام گفت: «لولا عليٌّ لهلک عمر؛ يعني اگر علي نبود، عمر هلاک مي شد».<ref>سبحاني، جعفر، فروغ ولايت، قم، نشر صحيفه، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۸ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۹۶ و بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۳۲.</ref>
اگر دو سال را از سی ماه کم کنیم برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علیٌّ لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، نشر صحیفه، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۸ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۹۶ و بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۳۲.</ref>


دست اندرکاران خليفه و همه خلفا و عمر در دوران حکومت نامشروع خود بارها به عجز و ناتواني علمي خود و به قدرت علمي علي و شايستگي آن حضرت به خلافت به صورت غير مستقيم اعتراف کرده است که براي رعايت اختصار از ذکر آنها خودداري مي شود.
دست اندرکاران خلیفه و همه خلفا و عمر در دوران حکومت نامشروع خود بارها به عجز و ناتوانی علمی خود و به قدرت علمی علی و شایستگی آن حضرت به خلافت به صورت غیر مستقیم اعتراف کرده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==


۱ فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني.
۱ فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی.


۲ الغدير، آيت الله اميني، ترجمه محمد تقي واحدي.
۲ الغدیر، آیت الله امینی، ترجمه محمد تقی واحدی.


۳ اميرالمؤمنين عليه السلام اسوه وحدت، محمد جواد شري، ترجمه محمد رضا عطايي.
۳ امیرالمؤمنین علیه السلام اسوه وحدت، محمد جواد شری، ترجمه محمد رضا عطایی.


۴ دانشنامه امام علي عليه السلام ، رشاد و همکارانش.
۴ دانشنامه امام علی علیه السلام ، رشاد و همکارانش.


۵ علي کيست؟، فضل الله کمپاني.
۵ علی کیست؟، فضل الله کمپانی.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}



نسخهٔ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۴

سؤال

آیا مجریان سقیفه به حقانیت امام علی(ع) اعتراف کردند؟

عمر و ابوبکر که برندگان اصلی واقعه سقیفه بودند، علی علیه السلام را خوب می‌شناختند و به فضائل و مناقب آن حضرت واقف بودند. اما جاذبه قدرت و حکومت باعث شد که بر خلاف حق و حقیقت قدم بردارند و جهان اسلام را از حکومت بر حق علی علیه السلام محروم سازند. با این حال در موارد متعددی به صراحت و یا با کنایه (که ابلغ از تصریح است) به حقانیت و شایستگی امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراف کرده‌اند که به مواردی از آنها اشاره می‌شود:

۱. بعد از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم، علی علیه السلام را به فرمان خداوند به جانشینی خود تعیین فرمود در خیمه ای خاصّ نشست و فرمود که امیرالمؤمنین علیه السلام در خیمه ای دیگر نشیند. پس از آن به مردمان حاضر در غدیر خم، امر فرمود که به خیمه امیرالمؤمنین روند و تهنیت بگویند. مسلمانان به خیمه امام علیه السلام رفتند و به ایشان تهنیت گفتند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مادران اهل ایمان (زنان خود او) فرمود که آنها نیز به خدمت علی علیه السلام روند و تهنیت بگویند. آنان نیز به این وظیفه اقدام کردند.}}[۱] از جمله کسانی که به امیرمؤمنان تبریک و تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر بودند که خطاب به امام علی علیه السلام گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمنٍ و مؤمنه؛ یعنی بَه بَه بر تو ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی».[۲]

جالب است بدانیم اولین کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام رسانیدند، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند.[۳]

۲. یک روز پس از جریان سقیفه، ابوبکر در مسجد برای مردم سخنرانی کرد. از جمله گفت: ای مردم! من که به شما فرمانروا گشته‌ام، بهترین شما نیستم. پس اگر کار نیکو انجام دادم به من کمک کنید و اگر کار بد انجام دادم مرا به راه راست هدایت کنید.[۴]

در همین دو سه جمله، ابوبکر به چند چیز اعتراف می‌کند: الف) بهترین شما نیستم؛ ب) ممکن است خطا کنم. با این همه نخواست زیر بار حق و حقیقت برود و حق علی علیه السلام را غصب کرد و به قول ابن ابی الحدید معتزلی، مفضول بر افضل سبقت گرفت و افضل (علی علیه السلام ) خانه نشین شد و مفضول (ابوبکر) بر مسند قدرت و حکومت تکیه زد و سرنوشت جهان اسلام را به دست گرفت.[۵]

۳. عمر، پس از مدت‌ها درباره انتخاب ابوبکر گفت: «انّ بیعه ابی بکر کانت فلته... انّ الله وقی شرّها؛ یعنی بیعت با ابوبکر برای زمامداری مسلمین، کاری عجولانه بود که خدا شرّش را بازداشت».[۶]

بدیهی است که یک چنین اعترافی از طرف حزب حاکم، بسیار معنی دار و قابل تأمّل می‌باشد و عاقلان را اشارت کافیست. به قول شاعر در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

۴. یکی از معرکه گردانان اصلی سقیفه که نقش مهمی در روی کار آوردن ابوبکر داشت، ابو عبیده جرّاح بود. او وقتی که از امتناع علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر، آگاه شد، رو به آن حضرت کرد و گفت: «زمامداری را به ابوبکر واگذار که اگر زنده ماندی و از عمر طولانی برخوردار شدی، تو نسبت به زمامداری از همه شایسته تر هستی، زیرا ملکات فاضله و ایمان نیرومند و علم وسیع و درک و واقع بینی و پیشگامی در اسلام و پیوند خویشاوندی و دامادی تو نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همه محرز است».[۷]

بنابراین، فضیلت و برتری علی علیه السلام به گونه ای است که حتی افرادی مثل ابو عبیده جرّاح که سنگ ابوبکر را به سینه می‌زد نیز ناچار به اذعان به آن بودند.

۵. ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی آرزو می‌کرد که ای کاش سه کار را انجام نمی‌داد:

الف) ای کاش! احترام خانه فاطمه زهرا علیها السلام را حفظ می‌کرد و فرمان حمله به آن را صادر نمی‌کرد، حتی اگر در را به روی مأموران او می‌بست.

ب) ای کاش! در روز سقیفه بار خلافت را به دوش نمی‌کشید و آن را به عهده عمر و ابو عبیده می‌گذارد و خود مقام معاونت و وزارت را می‌پذیرفت.

ج) ای کاش! ایاس بن عبدالله معروف به «الفجاه» را نمی‌سوزانید.[۸]

ابوبکر در آخرین لحظه‌های زندگی بیش از پیش اشتباهات خود را به وضوح مشاهده می‌کند و از کردارهای ناشایست خود و غصب خلافت و آزار و اذیّت فاطمه علیها السلام پشیمان است. اما این پشیمانی دیگر سودی نداشت و وقت آن گذشته بود و وی راهی جهنم بود.

۶. بعد از این که علی علیه السلام از جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار گذاشته شد و فدک نیز غصب شد، روزی عمر به ابوبکر گفت: برویم نزد فاطمه، زیرا ما او را خشمگین کردیم. آنان به در خانه حضرت زهرا علیها السلام آمدند و اذن ورود خواستند. ایشان اجازه ورود نداد تا این که با وساطت امام علی علیه السلام وارد خانه شدند. ولی فاطمه علیها السلام از آن دو روی برتافت و پاسخ سلامشان را نداد.

پس از دلجویی از دخت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ذکر این که چرا فدک را به او ندادند، زهرا علیها السلام در پاسخ آنان گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا از پیامبر شنیده‌اید که فرمود رضایت فاطمه رضایت من و خشم او خشم من است؛ فاطمه دختر من است، هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را راضی سازد مرا راضی ساخته است، و هر کس زهرا را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است. در این موقع هر دو نفر تصدیق کردند که از پیامبر شنیده‌اند.

فاطمه علیها السلام افزود: من خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمگین کردید و مرا راضی نساختید و اگر با پیامبر ملاقات کنم، از دست شما به او شکایت می‌کنم.

ابوبکر گفت: من از خشم پیامبر و تو به خدا پناه می‌برم. در این موقع خلیفه شروع به گریه کرد و گفت: به خدا من پس از هر نمازی در حق تو دعا می‌کنم. این را گفت و گریه کنان خانه زهرا را ترک کرد. مردم دور او را گرفتند. وی گفت: هر فردی از شما با حلال خود شب را با کمال خوشی به سر می‌برد، در حالی که مرا در چنین کاری وارد کردید. من نیازی به بیعت شما ندارم مرا از مقام خلافت عزل کنید.[۹]

این گزارش به قدری گویاست که احتیاج به هیچ گونه توضیح اضافی ندارد و فقط همین بس که اشک ندامت ابوبکر هیچ دردی را دوا نمی‌کرد.

۷. مردی از همسر خود به عمر شکایت کرد که شش ماه پس از عروسی، بچه آورده است. زن نیز این مطلب را پذیرفت، اظهار می‌داشت که قبلاً با کسی رابطه ای نداشته است. خلیفه نظر داد که زن باید سنگسار شود. ولی علی علیه السلام از اجرای حدّ جلوگیری کرد و گفت که زن از نظر قرآن می‌تواند بر سر شش ماه بچه بیاورد، زیرا در آیه ای دوران بارداری و شیرخواری ۳۰ ماه معیّن شده است: {{قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا[۱۰]. و در آیه ای دیگر، تنها دوران شیر دادن، دو سال ذکر شده است: ﴿وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ[۱۱].

اگر دو سال را از سی ماه کم کنیم برای مدت حمل شش ماه باقی می‌ماند. عمر پس از شنیدن منطق امام گفت: «لولا علیٌّ لهلک عمر؛ یعنی اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد».[۱۲]

دست اندرکاران خلیفه و همه خلفا و عمر در دوران حکومت نامشروع خود بارها به عجز و ناتوانی علمی خود و به قدرت علمی علی و شایستگی آن حضرت به خلافت به صورت غیر مستقیم اعتراف کرده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ فروغ ولایت، آیت الله جعفر سبحانی.

۲ الغدیر، آیت الله امینی، ترجمه محمد تقی واحدی.

۳ امیرالمؤمنین علیه السلام اسوه وحدت، محمد جواد شری، ترجمه محمد رضا عطایی.

۴ دانشنامه امام علی علیه السلام ، رشاد و همکارانش.

۵ علی کیست؟، فضل الله کمپانی.


منابع

  1. میرخواند، روضه الصّفا، تهران، نشر خیام، چاپ اول، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۵۴۱.
  2. امینی، ابراهیم، الغدیر، ترجمه واحدی، محمد تقی، تهران، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۴.
  3. همان، ج۲، ص۱۷۹.
  4. طبری، تاریخ طبری، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، نشر دارالمعارف، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۱۰.
  5. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳.
  6. تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السیره النبویّه، قم، نشر ایران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۸۳۰۹.
  7. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، منشورات زاهدی و منشورات الرّضی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۱۲.
  8. تاریخ طبری، همان، ج۳، ص۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، همان، ج۲، ص۴۶۳.
  9. الامامه و السیاسه، همان، ص۱۳۱۴.
  10. احقاف / ۱۵.
  11. لقمان / ۱۴.
  12. سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، نشر صحیفه، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۸ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۹۶ و بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۳۲.