آیه نور

سؤال

درباره آیه ۳۵ سوره نور و ارتباط این آیه با ائمه معصومین(ع) توضیح دهید؟

آیه ۳۵ سوره نور، به نام آیه نور شناخته می‌شود. در تفسیر این آیه، بیشتر مفسرین شیعه، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را مصداق بارز مفردات آن می‌دانند. در روایات نیز افراد مختلفی از ائمه(ع) به عنوان مصادیق آن ذکر شده‌اند. در روایتی از امام علی(ع)، تمامی مفردات آیه، به پیامبر(ص) و ۱۲ امام تطبیق داده‌شده است. در جمع‌بندی این روایات گفته شده است که این روایات برای تطبیق بر بارزترین مصداق هستند و الا آیه عمومیت خودش را دارد و شامل انبیاء، اوصیاء و اولیاء می‌شود.

متن آیه

تفسیر آیه

آیه ۳۵ سوره نور، به نام آیه نور شناخته می‌شود. هر موجودی به هر نسبت که با خدای عزّوجلّ ارتباط دارد، به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب می‌کند. در تفسیر این آیهٔ کریمه در دو قسمت بحث شده است: یک قسمت در اطلاق نور بر ذات مقدس الهی و قسمت دوم، دربارهٔ تمثیلی که آیهٔ کریمه ذکر فرموده است. در این مثال خداوند به یکی از ابزارهای قدیمی برای نور در خانه مثال می‌آورد که در آنجا چراغدانی است که خود این چراغ در داخل یک جسم شفاف مانند قندیل یا شیشه قرار گرفته سات و این چراغ از روغن زیتون که بهترین روغن برای احتراق بوده استفاده می‌کند، روغنی که خودش آن چنان آماده برای احتراق است که گویی قبل از آنکه آتشی با آن تماس بگیرد خودش می‌خواهد شعله‌ور شود و نور بدهد.

بعد خداوند می‌فرماید: ما مثلی ذکر می‌کنیم و تدبرش را بر عهده مردم می‌گذاریم با این مثل هدفی که قرآن کریم در نظر داشته (تفکر و تدبر)، در واقع عملی شده است. یعنی: نه تنها مفسرین وادار شده‌اند که درباره این مثل بیندیشند، بلکه غیر مفسرین هم دربارهٔ این مثل قرآن کریم به فکر فرورفته‌اند که منظور قرآن کریم از این مثل چیست.[۱]

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌فرماید: مضمون روایاتی که مفردات آیه نور را به رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) تطبیق می‌کنند صرفاً، تطبیق است نه تفسیر، این روایات از قبیل اشاره به بعضی مصادیق است و آن افضل مصادیق است که رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) آن جنابند و گرنه آیهٔ شریفه به ظاهرش شامل غیر ایشان نیز می‌شود و انبیاء و اوصیاء و اولیاء همه را شامل می‌گردد. دلیل این که تطبیق است نه تفسیر، اختلاف این روایات است.[۲]

روایات

احادیثی در کتب تفسیری و روایی آمده است که مراد از آیه را مشخص می‌کند:

  • در کتاب روضه کافی از امام صادق(ع) نقل شده است که در تفسیر آیه نور فرمودند: مشکات قلب محمد(ص) است و مصباح همان نور علم و هدایت و زجاجه، اشاره به علی(ع) یا قلب او است که بعد از رحلت پیامبر این مصباح در آن قرار گرفت.[۳]
  • شیخ صدوق در کتاب توحید از امام باقر(ع) نقل می‌کند که: «مشکات نور علم در سینه پیامبر(ص) است و زجاجه سینه علی(ع) است، و نور علی(ع) نور امامانی از آل محمد(ع) هستند که یکی بعد از دیگری می‌آیند و با نور علم و حکمت مؤیدند و این رشته از آغاز خلقت آدم تا پایان جهان ادامه داشته و دارد، این‌ها همان اوصیایی هستند که خداوند آنان را خلفای در زمین قرار داده و حجت خویش بر بندگانش و در هیچ عصر و زمانی صفحه روی زمین از آن‌ها خالی نبوده است و نخواهد بود.»[۴]
  • در حدیث دیگری از امام صادق(ع) مشکات به حضرت فاطمه(س) و مصباح به امام حسن(ع) و زجاجه به امام حسین(ع) تفسیر شده است.[۵]
  • جابر بن عبد اللّه انصاری از امام علی(ع) نقل کرده است که حضرت فرمودند: تعجب می‌کنم از کسی که تلاوت این آیه را تلاوت می‌کند و معرفت به حق آن ندارد. گفتم کدام آیه، ای سید من؟ فرمود: آیه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ…. سپس فرمود: مشکوه محمد(ص) است، «مصباح» من هستم، «زجاجه» حسن(ع) و حسین(ع) «کوکب» علی بن الحسین(ع) «شجره مبارکه» محمد بن علی(ع) «زیتونه» جعفر بن محمد(ع) «لا شرقیه» موسی بن جعفر(ع) «لا غربیه» علی بن موسی(ع) «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ» محمد بن علی(ع) «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» علی بن محمد(ع) «نُورٌ عَلی نُورٍ» حسن بن علی(ع) «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» حضرت قائم(عج) می‌باشد.»[۶]

در جمع این روایات در بیان مصادیق آیه می‌توان گفت، آیه مفهوم وسیعی دارد که هر یک از روایات فوق بیان مصداق روشنی از آن است. در واقع تمام مصادیقی که برای نور معنوی در قرآن کریم و روایات اسلامی آمده، در اینجا به عنوان تفسیر ذکر شده است و روح همهٔ آن‌ها در واقع یک چیز است و آن همان نور هدایت است، بدون آنکه از عمومیت آیه صرف نظر شود؛ به این ترتیب هیچ گونه تضادی در روایات نیست.[۷]

منابع

  1. مطهری، مرتضی، آشنائی با قرآن، قم، انتشارات صدرا، چاپ اول، ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۱۰۵ و ۱۱۱.
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۴۸.
  3. عروسی، حویزی عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۶۰۲.
  4. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ص۶۰۳.
  5. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ص۶۰۳.
  6. بروجردی، سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، تهران، انتشارات صدر، چاپ ششم، ۱۳۶۶ش، ج۴، ص۴۹۹.
  7. تفسیر نمونه، همان، ج۱۴، ص۴۷۱.