ولایتعهدی امام رضا(ع)

    نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۱۶ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد: ولایتعهدی امام رضا(ع))
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    سؤال

    ولایتعهدی امام رضا با چه هدفی صورت گرفت و چرا امام به پذیرش یک مقام رسمی مبادرت ورزید؟


    امام رضا(ع) با اصرار مامون در سال 201 هجری قمری به عنوان ولیعهد مامون انتخاب شد. مامون از این کار اهدافی داشت از جمله: سرکوبی قیام‌ها به خصوص قیام علویان؛ مشروعیت بخشی به حکومت؛ کنترل بر کارهای امام رضا(ع)؛ كاستن از مقام و معنويت امام رضا(ع)؛ بدست آوردن حمایت عباسیان.

    امام رضا(ع) که از روی اجبار ولایتعهدی مامون را پذیرفت، برای این کار دلایلی داشت؛ از جمله: اجباري بودن پذيرش ولايتعهدي؛ حفظ جان خويش و شيعيان؛ اثبات حقانیت اهل بیت(ع) برای حکومت‌داری؛ نامشروع دانستن حکومت مامون با نپذیرفت دخالت در حکومت؛ پاسخ به شبهات با استفاده از موقعیت؛ آشکارسازی چهره واقعی حکومت طاغوت.

    زندگی‌نامه

    امام علی بن موسی الرضا(ع) در سال ۱4۸ق در مدینه دیده به جهان گشود. [۱] [۲] مادرش ام ولد بود که به او ام البنین می‌گفتند. [۳] نَجْمَة، سَكَنُ النُّوبِيَّةُ و تُكْتَم نام‌های دیگر مادر امام رضا(ع) است. [۴]

    امام رضا(ع) 20 سال امامت کرد و در ماه صفر سال 203 هجری قمری در 55 سالگی در سرزمین خراسان از دنیا رفت. [۵]

    هجرت امام رضا(ع) به مرو

    امام رضا تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود، شهر مدینه، اقامت داشت. مامون پس از به خلافت رسیدن نامه‌ای به امام رضا نوشت و ی را به مرو دعوت کرد؛ امام عذر آورد اما نپذیرفت و امام از مدینه و از راه بصره و فارس به مرو آمد. و با اصرار مامون ولایتعهدی را پذیرفت به شرطی نه امرى كند و نه نهى‌ای، نه فتوى دهد و نه قضاوت كند، نه منصب دهد و نه عزل كند. [۶]

    مامون در پنجم ماه رمضان سال 201 هجری قمری برای امام رضا به عنوان ولایتعهدی بیعت گرفت. [۷]

    اهداف مامون از پیشنهاد ولایتعهدی

    مأمون در نامه‌اي براي عباسيان در بغداد، برخی از اهداف خود را از ولایتعهدی امام رضا(ع) بيان كرده است که براي حفظ خلافت و استحكام پايه‌هاي آن علی بن موسی را به ولايتعهدي خود انتخاب كردم كه مردم را به خدمت ما بخواند و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نمايد. [۸] مأمون سياستي را، با هوشياري خود جهت حفظ خلافتش اتخاذ كرد و امام رضا(ع) را با زور و تهديد به مرو برده و به ولايتعهدي رساند و در عين حال طوري رفتار كرد كه دیگران اينگونه مي‌پنداشتند كه مأمون از دوستداران اهل بيت(ع) مي‌باشد. [۹]

    سرکوبی قیام‌ها به خصوص قیام علویان

    يكي از عللي كه باعث شد مأمون تصميم بگيرد كه امام رضا(ع) را از مدينه به خراسان (مرو) منتقل كند و به عنوان ولايتعهدي با آن حضرت بيعت كند وجود قيام‌ها و شورش‌هايي بود كه از جانب علويّون صورت مي‌گرفت و اين امر به صورت مهم‌ترين مشكل براي خلافت عباسيان در آمده بود.

    در زمان مأمون، شورش‌هايي از جانب علويان صورت گرفته بود.[۱۰] از جمله این قیام‌ها زيد النار در بصره؛ محمد بن جعفر ملقب به ديباج در مکه؛ابراهيم بن موسي بن جعفر در یمن؛ محمد بن سليمان بن داود بن حسن در مدینه؛ جعفر بن زيد بن علي و حسين بن ابراهيم بن حسن بن علي در واسط و محمد بن اسماعيل بن محمد در مدائن بود.[۱۱] مأمون دريافته بود كه براي رهايي از اين وضع و همچنين مشكلات ديگري كه خلافتش را تهديد مي‌كرد بايد چاره‌اي بيانديشد. با طرح ولايتعهدي امام رضا(ع) و شركت آن حضرت در حكومت، اين هدف مأمون تأمين مي‌شد. زيرا با شركت آن حضرت در حكومت، علويان خلع سلاح مي‌شدند؛[۱۲] مأمون سعي كرد با شركت دادن امام رضا(ع) در حكومت با عنوان ولايتعهدي، علويان را در مقابل خويش خلع سلاح سازد.[۱۳]

    مأمون با اين تصميم و آوردن امام به مرو و قبولاندن ولايتعهدي هر چند به صورت ظاهري به يكي از اهداف خود كه همان خواباندن شورش‌ها بود، رسيد. [۱۴] [۱۵] [۱۶]

    مأمون نه تنها انقلابات علويان را خاموش ساخت بلكه اعتماد بسياري از ايشان، طرف‌داران و دوستداران آنها را نيز جلب كرد و توانست از بسياري از علويان و ديگران كه با وي بيعت نكرده بودند بيعت بگيرد و به اطاعت خود در آورد.[۱۷]

    مشروعیت بخشی به حکومت

    یکی از اهداف مامون از ولایتعهدی، مشروعیت بخشی به حکومت خود توسط اهل بیت بود. اگر امام رضا(ع) و لايتعهدي او را بپذيرد، مشروعيت خلافت بني‌عباس را پذيرفته است. يعني با قبول امام(ع)، خلافت عباسي رسميت مي‌يافت. [۱۸]

    کنترل امام رضا(ع)

    ولایتعهد شدن امام رضا(ع) باعث می‌شد که حکومت آن حضرت را تحت کنترل خود بیاورد.[۱۹] مأمون با آوردن امام رضا(ع) در تشكيلات خلافت، فعاليت‌هاي آن حضرت را كنترل و محدود مي‌كرد و آن حضرت ديگر نمي‌توانست خود را امام معرّفي كند. جنبه استقلالي عنوان امامت آل علي(ع) از بين مي‌رفت.

    مأمون براي در امان ماندن خود از خطرات احتمالی امام رضا(ع)، با تحت نظر گرفتن امام(ع) مي‌خواست در برابر خطري كه او را از سوي شخصيتي با عظمت و گرانقدر تهديد مي‌كرد، محافظت نمايد و در زير سايه حمايت از امام(ع) حكومت خويش را محفوظ دارد. مأمون از وجود امام و شخصيت با نفوذ آن حضرت بسيار در هراس بود و به هر نحوي و با هر وسيله‌اي مي‌خواست از اين تهديد و خطر در امان باشد. مأمون در قبولاندن ولايتعهدي به امام، حضرت را تهديد مي‌كند كه اي علي بن موسي! اگر اين امر را نپذيري گردنت را خواهم زد و امام را تهديد به قتل مي‌كند.[۲۰]

    كاستن از مقام و معنويت امام رضا(ع)

    عامل ديگر كه در جلب امام به مرو مؤثر بود، اين است كه مأمون مي‌خواست با پذيرش ولايتعهدي از طرف امام(ع)، مقام و منزلت آن حضرت كاهش يافته و از چشم طرف‌داران بيافتد و در اين صورت ديگر كسي به آن حضرت به عنوان يك چهره مقدّس نگاه نخواهد كرد. ابوصلت هروي در علت واگذاري ولايتعهدي به امام(ع) مي‌گويد که مامون ولايتعهدي را به امام واگذاشت تا به مردم نشان دهد كه او دنياخواه است و بدين ترتيب موقعيت اجتماعي و معنوي خود را پيش آنها از دست بدهد. این نگرش در سخنان خود مامون هم آمده است که ولایتعهدی باعث می‌شود مردم به مرور بگویند او اهلیت امامت را ندارد. [۲۱]

    بدست آوردن حمایت عباسیان

    مأمون با انتقال امام(ع) به مرو و زير نظر داشتن آن حضرت و سپس اجراي نقشه شهادت آن حضرت مي‌خواست كينه و كدورتي كه عباسيان از او داشتند را از بين ببرد و اعتماد و محبّت عرب را نسبت به خويش بدست آورد. [۲۲] 
    


    اهداف الهی امام رضا(ع) در پذيرش ولايتعهدي

    در خصوص اينكه چرا امام رضا(ع) ولايتعهدي مأمون را پذيرفت در حالي كه امام كاظم(ع) به وسيله هارون پدر مأمون شهيد گرديد و اينها همه دشمنان اهل بيت(ع) بودند، بايد گفت، پذيرش ولايتعهدي مأمون از سوي امام رضا(ع) از چند زاويه مورد توجه است.

    اجباري بودن پذيرش ولايتعهدي

    امام رضا(ع) بعد از پذیرش ولایتعهدی مامون، بارها مورد اعتراض قرار می‌گرفت که چرا تن به چنین کاری زده است. در رایتی آمده است که مردی به امام رضا(ع) گفت چرا ولایتعهدی را پذیرفتی؟ امام پرسید به نظر تو مقام نبوت بالاتر است یا وصایت؟ مرد گفت: نبوت بالاتر است. امام پرسید مسلمان افضل است یا مشرک؟ مرد گفت: مسلمان برتر است. امام فرمود يوسف كه پيامبر بود از عزيز مصر كه مشرك بود درخواست كرد كه او را والي و حاكم گرداند، ولي مأمون، مرا مجبور كرد كه ولايتعهدي را بپذيرم. «وَ الْمَأْمُونُ أَجْبَرَنِي عَلَى مَا أَنَا فِيه‏»[۲۳] در روایتی آمده است که مامون به امام رضا(ع) گفت اگر ولایتعهدی را نپذیری، گردنت را می‌زنم! امام فرمود خدا نهی کرده که خود را به هلاکت اندازم. اگر اینگونه است، می‌پذیرم.[۲۴] [۲۵] اين روايات به خوبي حاكي از عدم اختيار امام(ع) در پذيرش ولايتعهدي است.

    حفظ جان خويش و شيعيان =

    امام رضا(ع) بعد از پذیرش ولایتعهدی، با اتخاذ روش‌هائي سعي داشت كه اهداف مأمون را خنثي كند و از آغاز دعوت امام تا روز شهادت حضرت همواره اين روند را ادامه دادند؛ اگر امام ولايتعهدي را نمي‌پذیرف، مامون براي حفظ خلافتش با تمام توان به سركوب اهل بیت(ع) روی‌می‌آورد.[۲۶]

    اثبات حقانیت اهل بیت

    پذیرش مقام وليعهدي يک اعتراف ضمني از سوي عباسيان به شمار مي‌رفت كه اهل بیت رسول خدا(ص) در حكومت سهم شايسته‌اي دارند. پذیرش ولایتعهدی باعث شد مردم خاندان پيامبر را در صحنه سياست حاضر بيابند و به دست فراموشي‌شان نسپارند، گمان نكنند كه آنان فقط علما و فقهايي هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمي‌آيند. محمد بن عرفه از حضرت پرسيد: اي فرزند رسول خدا! به چه انگيزه اي وارد ماجراي وليعهدي شدي؟امام پاسخ داد: به همان انگيزه اي كه جدم علي(ع) را وادار به ورود در شورا نمود. [۲۷] [۲۸]

    نامشروع دانستن حکومت مامون

    امام رضا(ع) با ابراز مخالفت نسبت به پيشنهاد ولايتعهدي، به مردم فهماند كه دستگاه مأمون را تأييد نمي‌كند و راضي به ولايتعهدي نيست و پس از مجبور شدن به سبب تهديداتي كه از ناحيه مأمون در صورت عدم قبول ولايتعهدي به امام(ع) شد، آن حضرت ولايتعهدي را به شرط پذيرفت و فرمود: «إِنِّي دَاخِلٌ فِي وِلَايَةِ الْعَهْدِ عَلَى أَنْ لَا آمُرَ وَ لَا أَنْهَى وَ لَا أُفْتِيَ‏ وَ لَا أَقْضِيَ‏ وَ لَا أُوَلِّيَ وَ لَا أَعْزِلَ وَ لَا أُغَيِّرَ شَيْئاً مِمَّا هُوَ قَائِمٌ وَ تُعْفِيَنِي مِنْ ذَلِكَ كُلِّه‏؛ به شرطی ولایتعهدی را می‌پذیرم كه نه امري كنم و نه نهي‌اي، نه فتوايي دهم نه حكمي، نه كسي را به كار گمارم و نه از كار براندازم، آنچه را كه پابرجاست دگرگون نكنم و مرا از همه اینها عفو کنی.» [۲۹] [۳۰] امام با این شرط‌ها خود را از هرگونه انتسابي به دستگاه حكومت مأمون منزه ساخت و بدين وسيله خط بطلاني بر هدف مأمون كشيد که می‌خواست بگوید امام رضا(ع) با پذیرفتن دخالت در امور سیاسی، مشروعیت حکومت را تایید کرده است. دخالت نکردن در این کارها به معنای طاغوتی دانستن حکومت می‌باشد و امام ر اسزاوار نیست در حکومت طاغوتی امر و نهی کند.[۳۱] اتخاذ چنين مواضعي دليل گويايي بود بر

    • اعتراف نكردن به مشروعیت حکومت مامون.
    • مامون بر خلاف نقشه‌هايي كه در سر پرورانده بود، نمي توانست كارهايي را بنام امام و به دست او انجام دهد.
    • امام هرگز حاضر نبود تصميم‌هاي قدرت حاكم را اجرا سازد.[۳۲]


    پاسخ به شبهات با استفاده از موقعیت

    در دوران مأمون، شبهات فكري و ديني زيادي طرح مي‌شد كه دين و عقيده مردم را نشانه مي‌رفت. حضور امام(ع) در چنين موقعيتي ضروري بود تا چراغ راه آنها باشد و آنها را از خطرات اين شبهات نجات دهد. امام رضا(ع) با قبول ولايتعهدي فرصتي بدست آورد تا به اين مهم بپردازد و همه را از نور وجود خويش بهره‌مند سازد. اگر ولايتعهدي را نمي‌پذيرفت، چنين موقعيتي دست نمي‌داد و مردم با انبوهي از شبهات وجريانات منحرف فكري و مذهبي مي‌ماندند. [۳۳]

    آشکارسازی چهره واقعی حکومت طاغوت

    امام رضا(ع) توانست در دوران ولايتعهدي ماهيت مأمون را براي مردم افشا كند و آنان را به واقعيت و هدف‌هاي نهفته در هر اقدامي كه مأمون مي‌كرد آگاه مي‌ساخت و هر شبهه و ترديد را عملاً از بين مي‌برد.[۳۴]


    مطالعه بیشتر

    ۱ـ ولايت عهدي امام رضا(ع) محمد مرتضوي. ۲ـ ولايت عهدي امام رضا(ع) ايرانداخت فرخپور. ۳ـ نگاهي به زندگي و ولايتعهدي امام رضا(ع) محمد علي اميني.


    منابع

    1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج۱، ص۴۸۶.
    2. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج2، ص247.
    3. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج۱، ص۴۸۶.
    4. طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1390ق، ص۳۱۳.
    5. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج2، ص247.
    6. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج۱، ص۴۸9.
    7. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص245.
    8. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص170، باب41، حدیث1.
    9. ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ۱۳۸۵هجري، ج۶، ص۴۰۸.
    10. طبري، محمّد جرير، تاريخ طبري، ترجمه: ابو القاسم پاينده، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، ۱۳۵۴، ج۱۳، ص۳۸ ـ ۵۶.
    11. مرتضي حسيني، جعفر، زندگي سياسي هشتمين امام، ترجمهء دكتر سيد خليل خليليان، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۶۵ه.ش، ص۹۷ـ ۱۲۳.
    12. مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار(ع) ، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، ۱۳۶۷، ص۲۰۸.
    13. سيوطي، تاريخ الخلفاء، بيروت، دار الجيل، ۱۴۰۸ق، ص۳۶۶.
    14. ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۴۰۸، ج۴، ص207.
    15. طبري، تاريخ طبري، بيروت، مؤسسه اعلمي، بي تا، ج۷، ص168.
    16. عاملي، جعفر مرتضي، حياه سياسي امام رضا، قم، نشر اسلامي، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص۲۲۶.
    17. عاملي، جعفرمرتضي، زندگاني سياسي امام رضا(ع) ، انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص۲۱۷.
    18. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص170، باب41، حدیث1.
    19. ابن صباغ مالكي ، فصول المهمه في معرفه الائمه، قم، دار الحديث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج۲، ص۱۰۲۷ (پاورقي).
    20. اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، ‌بي‌تا، ص۵۲۴.
    21. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص170، باب41، حدیث1.
    22. پيشوايي، مهدي، سيره پيشوايان، قم، انتشارات توحيد، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۰، ص۴۸۷.
    23. ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1385ش / 1966م، ج1، ص238.
    24. ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1385ش / 1966م، ج1، ص238.
    25. ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي، تهران، کتابچی، چاپ: ششم، 1376ش ، ص۷۲.
    26. حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات جاويدان، چاپ نهم، ۱۳۷۶، ج۲، ص۱۷۹.
    27. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ ق، ج۴، ص۳۶۴.
    28. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق، ج2، ص170.
    29. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج۱، ص۴۸9.
    30. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج2، ص247.
    31. بروجردى، آقا حسين، جامع أحاديث الشيعة، تهران، انتشارات فرهنگ سبز، چاپ اول، 1386 ش، ج22، ص596.
    32. مرتضي حسيني، جعفر، زندگي سياسي هشتمين امام، ترجمهء دكتر سيد خليل خليليان، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۶۵ش، ص۱۶۸ـ ۱۸۳.
    33. زندگاني سياسي امام رضا(ع)، جعفر مرتضي عاملي، دفتر انتشارات اسلامي، ناشر كنگره جهاني امام رضا(ع)، چاپ اوّل، ۱۳۶۵، ص۲۹۰.
    34. زندگاني سياسي امام رضا(ع)، جعفر مرتضي عاملي، دفتر انتشارات اسلامي، ناشر كنگره جهاني امام رضا(ع)، چاپ اوّل، ۱۳۶۵، ص۲۹۰.