دلیل نامگذاری حضرت زهرا به «فاطمه»

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۱ توسط Shahroudi (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

چرا پیامبر دختر خود را با نام «فاطمه» نام گذاری کرد؟

درگاه‌ها
فاطمیه.png
درگاه سنت.png


نام فاطمه، قبل از ولادت حضرت زهرا(س) وجود داشت. این نام به اوصاف و ویژگی‌های آن حضرت اشاره می‌کند، ویژگی‌هایی همچون دور بودن او و فرزندان و شیعیانش از آتش، دوری از بدی و جهل و پلیدی، کوتاه کننده دست طمع‌ورزان و به معنای فاطر.


پیشینه نام

نامگذاری افراد به نام فاطمه، پیش از تولد حضرت فاطمه(س) نیز وجود داشته است. مشهورترین فرد از این میان، فاطمه بنت اسد مادر امام علی(ع) است.[۱] علت نهادن این نام بر حضرت فاطمه(ع)، هیچ ارتباطی به اشخاص دیگر ندارد بلکه به علت داشتن اوصاف و ویژگی‌ها، این نام بر ایشان نهاده شد تا به آن اوصاف و ویژگی‌ها اشاره داشته باشد.

معنای نام فاطمه

۱. دور شده از آتش

گفته شده که علت نامگذاری به فاطمه، به این دلیل است که آن حضرت و فرزندانشان از آتش دور توصیف شده‌اند و شیعیان و محبین خود را از آتش جدا می‌کند. در تأیید به چندین روایت استناد شده است:

  1. امام صادق(ع) روایت می‌کنند که پیامبر(ص) فرمودند؛ «جبرئیل به من گفت: ای محمّد، این سیبی است که خداوند از بهشت برای تو هدیه فرستاده… آن را بخور و نترس! زیرا آن نور بانوئی است که در آسمان منصوره و در زمین فاطمه می‌باشد. گفتم: چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است؟ گفت: بدین سبب در زمین فاطمه نامیده شده که شیعیان خود را از جهنّم رهائی می‌بخشد و دشمنانش از محبّت وی بی‌بهره خواهند بود. و در آسمان بدین جهت منصوره است که خداوند فرموده:﴿یومئذ یفرح المؤمنون*بنصر الله ینصر من یشاء؛ در آن روز (قیامت)، مؤمنان، به جهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند می‌شوند(روم:۴–۵) منظور از این یاری همان نصرتی است که حضرت فاطمه(س) به دوستان خویش خواهد کرد.»[۲]
  2. شیخ طوسی می‌نویسد: رسول‌الله(ص) فرمودند: «إنّی سمّیت فاطمة، لأنّ اللّه فطمها و ذرّیتها من النار؛ فاطمه(س)، فاطمه نامیده شد زیرا خداوند او و ذریه اش را از آتش جدا کرده است».[۳]
  3. شیخ صدوق روایتی از پیامبر(ص) می‌آورد که آن حضرت، علت این تفضل الهی به دخترشان را بیان می‌کنند: «إن فاطمة أحصنت فرجها فحرم الله ذریتها علی النار؛ فاطمه(س) خود را از آلوده شدن حفظ کرد و خداوند ذرّیهٔ وی را به آتش حرام کرد.»[۴]
  4. امام باقر(ع) می‌فرمود: «فاطمه(س) بر درب جهنّم توقّفی دارند، چون روز قیامت شود بین دیدگان هر شخصی نوشته می‌شود که او مؤمن است یا کافر. بسا شخصی را که دوستدار اهل بیت پیامبر است می‌آورند و به واسطه کثرت گناهانش امر می‌شود وی را در آتش بیاندازند. فاطمه(س) بین دو دیدگانش را می‌خواند که نوشته او محبّ اهل بیت است. به درگاه پروردگار عرض می‌کند: پروردگارا تو مرا فاطمه نام نهادی و وعده داده‌ای هر کسی که من و ذرّیّه‌ام را دوست دارد از آتش دوزخ بر حذر داری و وعده تو حقّ بوده و تخلّف پذیر نیست. خداوند می‌فرماید: ای فاطمه تو راست می‌گویی من نام تو را فاطمه نهاده‌ام و وعده داده‌ام که هر کس که محبّت و ولایت تو و فرزندانت را داشته باشد از آتش جهنّم جدایش کنم، وعده من حقّ بوده و خلف وعده نخواهم نمود و این که به بنده‌ام امر کردم به جهنّم برود به خاطر آن بود که تو او را شفاعت کنی و من شفاعت تو را پذیرفته تا موقعیّت و منزلت تو در پیش من برای فرشتگان و رسولان معلوم گردد پس هر کسی را که دیدی بین دیدگانش مؤمن نوشته شده دستش را بگیر و به بهشت داخل نما.»[۵]
  5. حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: «لأنها فطمت هی و شیعتها من النار؛ زیرا او و شیعیانش از آتش دوزخ بر حذر داشته شده‌اند».[۶]
  6. قال علی(ع): «إنما سمیت فاطمة فاطمة لأن الله تعالی فطم من أحبها من النار؛ فاطمه را به خاطر این فاطمه نامیده‌اند که حقّ تعالی محبّ آن حضرت را از آتش جدا می‌کند.»[۷] این سخن در کتاب مناقب ابن شهرآشوب به امیرالمومنین(ع) نسبت داده شده است ولکن در برخی از منابع متقدم، به ابوهریره نسبت داده شده است.[۸]
  7. حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: «إنما سمیت ابنتی فاطمة لأن الله فطمها و فطم من أحبها من النار».[۹]
  8. در برخی روایات از جدا شدن حضرت زهرا(س) و شیعیان و ذریهٔ آن حضرت از آتش سخن گفته است. حضرت محمد(ص) در این موضوع می‌فرمایند: «إنما سمیت فاطمة فاطمة لأنها فطمت هی و شیعتها و ذریتها من النار.»[۱۰]

۲. بریده شده از بدی‌ها

ادله بسیاری، همچون آیه تطهیر، وجود دارد که دلالت بر عصمت و دوری حضرت زهرا(س) از گناه و پلیدی می‌کنند.[۱۱] از همین روست که برخی روایات به این موضوع به عنوان دلیل نامگذاری شدن ایشان به فاطمه یاد کرده‌اند. امام صادق(ع) در تفسیر نام فاطمه می‌فرمایند: «فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ از شرّ بریده شده است».[۱۲]

۳. اشتقاق از اسم فاطر

رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: زمانی که خداوند آدم را آفرید و از روحش در او دمید و فرشتگان را به سجده کردن به او امر فرمود و وی را در بهشت ساکن کرد و کنیز خود حوّاء را به تزویجش درآورد آدم چشم به طرف عرش دوخت پنج سطر نوشته به نظر آورد به درگاه الهی عرض کرد: پروردگارا، اینان کیانند؟ حقّ تعالی فرمود: ایشان کسانی هستند که هر گاه شفاعت خلق مرا نمایند، شفاعتشان را قبول می‌کنم. آدم عرض کرد: پروردگارا، به قدر و عظمت آنها نزد خودت نام ایشان چیست؟ حقّ تعالی فرمود: امّا اوّلی: من محمود بوده و او محمّد است. دوّمی: من عالی هستم و او علی است. سوّمی: من فاطرم و او فاطمه است. چهارمی:من محسن بوده و او حسن است. پنجمی، من ذو الاحسان می‌باشم و او حسین است. تمامشان حمد و ثناء الهی را بجا می‌آورند.[۱۳]

۴. جدا شده از جهل و پلیدی

بر اساس روایتی، امام باقر(ع) فرمود: «چون فاطمه(س) متولد شد، خدا بفرشته‌ای وحی کرد تا بر زبان محمد(ص) جاری کند پس نام او را فاطمه گذارد، سپس فرمود: تو را به واسطه علم از جهل جدا و قطع نمودم، چنانچه از آلودگی بر حذر داشتم. امام باقر(ع) پس از آن فرمودند: به خدا سوگند حقّ تبارک و تعالی طبق عهد و میثاقی که نمود به واسطه علم فاطمه(ع) را از جهل و نیز از رجس و آلودگی بر حذر داشت».[۱۴] سند این حدیث به علت وجود فردی مجهول، ضعیف می‌باشد.[۱۵]

برای علم و عصمت حضرت فاطمه(س) ادله بسیاری وجود دارد مانند «حدیث ثقلین»[۱۶] و «آیه فاسألوا أهل الذکر»[۱۷] و آیه تطهیر و ادله دیگر.[۱۸]

۵. قطع کننده دست طمع

شیخ صدوق به نقل از عبد اللّٰه بن حسن گفته است که امام کاظم(ع) فرمودند: به این علت نام دختر رسول خدا را فاطمه گذاردند که خداوند نسبت به همه چیز قبل از آنکه به وجود بیاید آگاه است و می‌دانست که وقتی پیامبر با برخی از قبایل وصلت نماید آنان به دلیل وراثت، در امر خلافت و جانشینی او طمع می‌کنند لذا موقعی که دختر رسول خدا متولّد شد او را فاطمه نامید؛ زیرا فرزندانی از آن بانو خارج شده و خداوند امر ولایت را در بین آنها نهاد و بدین وسیله طوائف را از طمعی که داشتند قطع و جدا نمود؛ زیرا فاطمه به معنی کوتاه کردن و قطع دست طمع دیگران است.»[۱۹]

منابع

  1. الموسوی الصافی، السید حسین (۱۴۳۶). اُمَّهات الأئمة المعصومین علیهم السلام. ج۱. کربلاء: العتبة الحسینیة المقدسة. ص۱۱۱.
  2. ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. معانی الأخبار. بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر. ص۳۳۶.
  3. طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴). الأمالی. قم: دارالثقافة. ص۵۷۰.
  4. بن بابویه القمی، محمد بن علی. عیون أخبار الرضا(ع). ج۱. بیروت: منشورات مؤسسة الاعلمی. ص۶۸.
  5. ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص۱۷۹.
  6. ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. تفسیر جوامع الجامع. ج۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص۱۷۸.
  7. السروی المازندرانی، محمد بن علی بن شهرآشوب (۱۳۷۹). مناقب آل أبی طالب. ج۳. قم: نشر علامه. ص۳۳۰.
  8. ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص۱۷۸.
  9. طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴). الأمالی. قم: دارالثقافة. ص۲۹۴.
  10. الطبری الصغیر، محمد بن جریر (۱۴۱۳). دلائل الإمامة. قم: نشر بعثت. ص۱۴۸.
  11. حسینی میلانی، سید علی (۱۳۹۴). عصمت از منظر فریقین. قم: نشر حقایق. ص۸۲-۸۳.
  12. ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص۱۷۸.
  13. ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص۱۳۵.
  14. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحدیث. ص۴۹۶.
  15. مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۳۴۴.
  16. حسینی میلانی، سید علی (۱۳۸۹). جواهر الکلام فی معرفة الإمامة و الإمام. ج۸. قم: مرکز حقایق اسلامی. ص۱۵-۲۰۸.
  17. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۱. قم: دار الحدیث. ص۵۲۴.
  18. حسینی میلانی، سید علی (۱۳۹۴). عصمت از منظر فریقین. قم: نشر حقایق. ص۸۲-۸۳.
  19. ابن بابویه القمّی، محمّد بن علی. علل الشرایع. ج۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص۱۷۸.