حضرت امالبنین
امالبنین، همسر علی (ع)، از قبیله بنیکلاب با پیشینهای از شهامت و شجاعت است. او دختر حزام بن خالد و لیلی یا ثمامه است و عموی او لبید بن ربیعه، شاعر معروف عرب بود. اگرچه تاریخ دقیق تولد و وفات او واضح نیست، اما گفتهاند او در سال ۱۳ جمادیالثانی ۶۴ق از دنیا رفته است. شیعیان او را به خاطر فصاحت، شجاعت و محبتش به اهلبیت میستایند. او پس از واقعه کربلا، در بین شیعیان اهمیت خاصی یافت و بهویژه سفرههای نذر به نام او برگزار میشود.
ازدواج امالبنین با امام علی(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه(س) و به پیشنهاد عقیل، برادر علی(ع)، صورت گرفت. او را به خاطر شجاعت و اصالت خانوادگی انتخاب کردند. امالبنین در خانه علی(ع) همانند مادری مهربان با فرزندان ایشان رفتار کرد و چهار پسر به دنیا آورد که همگی در کربلا شهید شدند. او از امام علی(ع) خواست نام فاطمه را بر او صدا نکند تا غمی بر فرزندان حضرت زهرا(س) وارد نشود. امالبنین پس از شهادت امام علی(ع) ازدواج نکرد و زندگیاش را در خدمت به اهلبیت سپری کرد.
علت عدم حضور حضرت امالبنین در کربلا مشخص نیست، اما دلایلی محتمل هستند. او در مدینه بود و پسرانش را به همراه امام حسین(ع) فرستاد. احتمالاً تصور نمیکرد این سفر، مسیری به سوی واقعه عاشورا باشد. همچنین، سن بالای او و سختی سفر میتوانست مانعی باشد. او در مدینه منتظر بازگشت کاروان از حج بود و از اتفاقات پیشرو اطلاعی نداشت. بعد از واقعه کربلا، او سوگواری عمیقی برای از دست دادن فرزندانش داشت و با سرودن مرثیههایی در بقیع، وفاداریاش به اهلبیت را نشان داد.
نسبشناسی حضرت ام البنین
امالبنین از قبیله بنیکلاب، پدرش حِزام بن خالد یا حرام بن خالد[۱] و مادرش لیلی یا ثمامه دختر سهل بن عامر بن مالک است.[۲]بهنقل تاریخنگاران، قبیله بنیکلاب به شهامت، رشادت و شجاعت و ویژگیهای نیکوی اخلاقی مشهور بودند و همین موضوع در ازدواج علی(ع) با امالبنین تأثیرگذار بود.[۳]عاتکه یکی از جدههای امالبنین را دختر عبدشمس بن عبدمناف خواندهاند.[۴]عموی او، لبید بن ربیعه، از شاعران مشهور عرب است.[۵]تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست. برخی تولد او را حدود سال پنجم ق. دانستهاند.[۶]در خصوص درگذشت امالبنین هم، برخی تاریخنگاران، تاریخ وفات او را ۱۳ جمادیالثانی ۶۴ق[۷]برخی نیز مدعیاند بر زندهبودن امالبنین پس از واقعه کربلا دلیل مستندی وجود ندارد.[۸]
جایگاه حضرت در بین شیعیان
عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه امالبنین به اهلبیت بهویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کردهاند.[۹]به گفته شهید ثانی فقیه شیعه قرن دهم و سید عبدالرزّاق مُقَرَّم مقتلنویس شیعه (درگذشته ۱۳۹۱ق)، امالبنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهلبیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او میرفتند.[۱۰] برخی گزارش کردهاند که زنان ایرانی برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به امالبنین متوسل شده و سفرههای نذری به نام او (سفره ام البنین) برگزار میکنند.[۱۱]
ازدواج با امیرالمؤمنین
بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، امیرمؤمنان(ع) از برادرش عقیل که به نسب عرب آشنا بود، خواست تا زنی از خاندانی اصیل و شجاع را برای او خواستگاری کند تا از او دارای فرزندانی شجاع شود. عقیل با اعتقاد به شجاعت پدران امالبنین، او را برای ازدواج با ایشان پیشنهاد کرد.[۱۲]بر پایه گزارشهایی، پدران و خویشان امالبنین از دلیران عرب پیش از اسلام؛ چنانکه ابوبره عامر بن مالک، جد دوم او، در میان قبایل عرب در شجاعت بینظیر خوانده شده و از او با تعبیر کنایی «ملاعب الاسنه» (بازیگر با نیزهها) یاد کردهاند.[۱۳]بر پایه گزارشهایی که در شماری از منابع متاخر آمدهاند، امالبنین پس از خواستگاری امام علی (ع)، سوگند یاد کرد که برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد. با ورود امالبنین به خانه امیرمؤمنان، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی با آنان رفتار میکرد. آنان نیز او را بسیار دوست میداشتند.[۱۴]آوردهاند که امالبنین از امام علی(ع) خواست که او را فاطمه صدا نکند؛ زیرا ممکن است فرزندان حضرت زهرا با شنیدن این نام، به یاد مادرشان افتند و غمگین شوند.[۱۵]گفته شده، امالبنین پیش از ازدواج با حضرت علی(ع)، با شخص دیگری ازدواج نکرده بود.[۱۶]امالبنین چهار پسر به نامهای عباس(ع)، عبدالله، جعفر و عثمان به دنیا آورد که همگی آنها در کربلا به شهادت رسیدند[۱۷]بنا بر نقل سهل بن عبدالله بخاری، امالبنین بعد از شهادت امام علی(ع) با شخص دیگری ازدواج نکرد.[۱۸]
سوگواری ام البنین برای فرزندان
امالبنین در واقعه کربلا حضور نداشت. اما چهار فرزندش در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدند.[۱۹]هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد، از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید و وقتی خبر شهادت او را شنید، گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین میشد و او زنده میماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهلبیت و امام حسین(ع) دانستهاند.[۲۰]به گزارش شماری از منابع، امالبنین در پی آگاهی از واقعه کربلا، برای جان امام حسین(ع) بیش از پسرانش نگران بود. او از حال امام جویا شد و گفت: اگر حسین زنده باشد، غمی نیست که فرزندانم را از دست داده باشم.[۲۱] او هر روز با نوهاش عبیدالله، فرزند عباس، به بقیع میرفت و سرودههایی را که خود در رثای عباس سروده بود، میخواند و دردمندانه میگریست.[۲۲]مردم نزد او گرد میآمدند و با وی در گریستن همنوا میشدند.[۲۳]
علت عدم حضور در کربلا
درباره علت عدم حضور حضرت ام البنین(س) در واقعه کربلا از ائمه اطهار روایتی نقل نشده است، اما درباره علت عدم حضور او در واقعه کربلا تحلیلهای خوبی بیان شده است که یکی از آنها را بیان میکنیم:
در اواخر سال شصتم هجری که یزید بر تخت خلافت نشست، ام البنین در شهر مدینه به رغم اینکه سالیان پایانی عمر پربار خویش را میگذرانید و حدود شصت سالی از دوران حیاتش سپری میشد، آماده انجام رسالتی مهم و تاریخی ـ ارزشی بود و این رسالت: فرستادن پسران رشید و جانباز خویش در رکاب امام زمانشان ـ حسین بن علی(ع) ـ برای آفرینش حماسه کربلا بود.
ام البنین در این زمان به همراه فرزند ارشد خود ـ عباس(ع) ـ و عروس و نوههای پسری خویش ـ عبیداللّه ـ در مدینه زندگی میکرد همواره منتظر واکنش و دستور امام زمان خود، نسبت به این اتفاقات بود، پیوسته در جریان اخبار مدینه و واکنش امام قرار میگرفت. هنگامی که امام قصد مکه کرد، پسران خویش را جهت همراهی و محافظت کردن از امام حسین(ع) و اهل بیت او، به همراه ایشان به مکه فرستاد و خود چونان مردی، سرپرستی تنها عروس و نوهای خود در مدینه را به امید برگشتن امام و یارانش از مکه، به عهده گرفت.
شاید اصلیترین علت عدم همراهی ام البنین با امام حسین(ع)، این بود که این زن، تصور نمیکرد این سفر آغاز سفری موعود باشد که امام و فرزندان او باید به پیشواز آن بروند. ام البنین هرگز تصور اینکه این سفر، برای ادای مسئولیتی توسط امام حسین(ع) باشد نمینمود.
دلیل دیگر عدم همراهی ام البنین با کاروان شهدای کربلا، مشقت فراوان سفر برای او که پیرزنی شصت و چند ساله بود، است. به علاوه از آنجا که گرما طاقت فرسا بود، به سبب کهولت سن، قادر به همراهی با کاروانیان نبود. وی در مدینه چشم به راه بازگشت کاروان از سفر حج ماند و هرگز اطلاع نداشت که این سفر، آغاز سفر موعود خواهد بود.[۲۴]
منابع
- ↑ کلباسی (۱۳۸۷). خصائص العباسیه. ج. ۱. ص. ۶۳.
- ↑ ابنعنبه (۱۳۸۱). عمدة الطالب. ج. ۱. ص. ۳۵۶.
- ↑ مسعودی (۱۳۷۴). مروج الذهب. ج. ۲. ص. ۶۷.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی. مقاتل الطالبیین. ج. ۱. ص. ۸۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر. تاریخ طبری. ج. ۱۱. ص. ۵۴۱.
- ↑ امین، سید محسن. اعیان الشیعه. ج. ۸. ص. ۳۸۹.
- ↑ ربانی خلخالی (۱۳۷۶). چهره درخشان قمر بنیهاشم. ج. ۲. ص. ۷۶.
- ↑ مقرم (۱۴۲۶). مقتل الحسین(ع). ج. ۱. صص. ۳۵۵–۳۵۷.
- ↑ دخیل (۱۴۰۱). العباس(ع). ج. ۱. ص. ۱۸.
- ↑ ربانی خلخالی (۱۳۷۸). ستاره درخشان مدینه حضرت ام البنین. ج. ۱. ص. ۷.
- ↑ بلوکباشی. ام البنین در فرهنگ عامه. ج. ۱. صص. ۱۸۶–۱۸۸.
- ↑ مامقانی عبدالله. تنقیح المقال. ج. ۲. ص. ۱۲۸.
- ↑ ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی. الاصابه. ج. ۲. ص. ۳۹۶.
- ↑ السیوج، سید مهدی. امالبنین سیدة نساء العرب. ج. ۱. ص. ۵۰.
- ↑ ربانی خلخالی، علی. ستاره درخشان. ج. ۱. ص. ۹۴.
- ↑ اردوبادی (۱۴۳۶). موسوعه العلامة الاردوبادی. ج. ۷. صص. ۴۷–۴۹.
- ↑ طبری (۱۳۸۷). تاریخ الامم و الملوک. ج. ۵. ص. ۱۵۳.
- ↑ بخاری. سرّالسلسلهٔ العلویهٔ. ج. ۱. ص. ۸۸.
- ↑ طبری (۱۳۸۷). تاریخ الامم و الملوک. ج. ۵. ص. ۱۵۳.
- ↑ محلاتی (۱۳۶۴). ریاحین الشریعه. ج. ۳. ص. ۲۹۳.
- ↑ تمیمیّ المغربی، نعمان بن محمد. شرح الاخبار. ج. ۳. ص. ۱۸۶.
- ↑ السماوی، محمد بن طاهر. ابصار العین. ج. ۱. ص. ۶۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر. بحار الانوار. ج. ۴۵. ص. ۴۰.
- ↑ سایت حوزه نت (1398/09/24). «علت عدم حضور ام البنین در کربلا». https://hawzah.net/fa/Question/View/65869/دلیل-نبودن-ام-البنین%22س%22-در-کربلا (به https://noo.rs/nFYpW). دریافتشده در 1403. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=،|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک); پیوند خارجی در|وبگاه=
وجود دارد (کمک)