مشورت پیامبر(ص) با مردم


سؤال

آیا پیامبر اکرم(ص) درباره جنگ‌ها و امور دیگر با مردم مشورت می‌کرد و آیا پس از مشورت به رأی آنها عمل می‌نمود؟


رسول خدا(ص) با اصحاب و یارانش در امور مختلف سیاسی و اجتماعی مشورت می‌کرد و به بهترین پیشنهاد عمل می‌نمود. در جنگ بدر با مشورت حُباب بن منذر سپاه اسلام تغییر موضع داد. در جنگ احد با مشورت جوانان برای جنگ از شهر خارج شدند و در جنگ احزاب با مشورت سلمان فارسی خندقی کندند تا مواجهه با دشمن راحت‌تر باشد.

در علت مشورت پیامبر با دیگران مواردی مانند دستور عقل به مشورت با دیگران، گرفتن بهترین تصمیم در امور مختلف، ارزش دادن به یاران، تشویق به مشارکت در امور سیاسی، حفظ وحدت مسلمانان و خوشحال نمودن آنها از جمله عوامل مشورت پیامبر با اصحاب بوده است.

مصلحت امت

بناى اديان الهى بر آن نيست كه وحى آسمانى جانشين عقل مردمان گردد و پيامبر خدا همواره بهترين راه كار ممكن را پيشكش امت خويش سازد. افزون بر اينكه، مشورت با زير دستان به لحاظ تربيتى داراى فوايد فراوانى است. پيامبر اكرم(ص) هر چند بر اساس علم خدادادى از مناسب ترين شيوه براى عمل آگاهى دارد، امّا گاه مصلحت در اين است كه با اصحاب خود به مشورت بنشيند و از اين راه به اهدافى عالى تر دست يابد. طبيعى است در شرايطى، خود پيامبر(ص) همچون ديگر افراد نظر خويش را بر اساس شواهد و قراين عادى اعلام مى دارد و در اين راستا از علوم ويژه الهى بهره نمى‌گيرد.

بنابراین پیامبر اسلام(ص)، مردم را در امور اجتماعی و سیاسی مشارکت می‌داد و برای حفظ وحدت جامعه اسلامی از آنها درباره تصمیم‌گیری در موارد مختلف دعوت به همکاری می‌کرد. مواردی مانند دستور عقل به مشورت با دیگران، گرفتن بهترین تصمیم در امور مختلف، ارزش دادن به یاران، تشویق به مشارکت در امور سیاسی، حفظ وحدت مسلمانان و خوشحال نمودن آنها از جمله عوامل مشورت پیامبر با اصحاب بوده است.

پیامبر هرگاه طرحی در ذهن داشتند، آن را در میان اصحاب خود تبیین نموده و از آنها می‌خواستند تا نظرشان را بگویند و گاهی چند راه را مطرح می‌کردند و می‌فرمود کدامیک از راه‌حل‌ها خوب است.

تغییر موضع سپاه اسلام با مشورت حُباب بن منذر در جنگ بدر

در سال دوم هجری قمری پیامبر(ص) راهی بدر شد. پیش از درگیری با سپاه قریش، سپاه اسلام در نزدیکی چاه‌های بدر مستقر شدند، در این محل حُباب بن منذر گفت: ای رسول خدا آیا به دستور خدا در اینجا سپاه را مستقر نمودید. رسول خدا فرمود: نه چنین نیست بلکه باید طبق تدبیر جنگ و سیاست نظامی عمل کرد. حباب بن منذر گفت: اینجا جای مناسبی نیست دستور بفرمایید تا سپاه اسلام پیش روند و در کنار نزدیکترین چاه فرود آمده و چاه‌های دیگر را تخریب و یک چاه و حوضی پر از آب باقی گذارند. رسول خدا به نظر او عمل نمود.[۱] موارد مشورت پیامبر با اصحاب بسیار و در موضوعات مختلف بوده است.

خروج سپاه اسلام از داخل مدینه با مشورت جوانان در جنگ احد

در سال سوم هجری قمری در جنگ احد، پیامبر(ص) پس از شنیدن خبر تهاجم قریش به سوی مدینه، تصمیم داشت در شهر بماند و در داخل شهر با استفاده از استحکامات و خانه‌های شهر، دشمن را شکست دهد. بزرگان مهاجر و انصار نیز با پیامبر موافق بودند و در مشورت رسول خدا(ص) این استراتژی را تأیید کردند. اما اصرار جوانان بر نبرد در خارج شهر، پیامبر را از این تصمیم منصرف کرد. در نتیجه پس از نماز جمعه لباس نظامی پوشیده و آماده حرکت به سوی سپاه دشمن شد. جوانان اصرار کننده با سرزنش بزرگان از اصرار خود عذرخواهی کردند، ولی رسول خدا فرمود تصمیم دیگر عوض نمی‌شود. اگر صبر کنید در این جنگ نیز پیروز خواهید بود. پیامبر اکرم رأی جوانان را در این مشورت بر رأی خود و بزرگان مقدم داشت.[۲]

ساخت خندق با مشورت سلمان فارسی در جنگ احزاب

در سال پنجم هجری در جنگ احزاب (خندق) آنگاه که مشرکان با هدف نابودی اسلام بسیج شده و به سوی مدینه حرکت کردند. پیامبر(ص) قبل از آغاز جنگ در نحوه رویارویی با مهاجمان با مردم مشورت فرمود و سرانجام به پیشنهاد سلمان مقرر شد تا اطراف شهر را خندقی بکنند و از مواجهه مستقیم و همه‌جانبه با دشمن دوری کنند پیامبر اکرم این رأی را پسندید و دستور داد دور شهر خندقی کنده شد که در نهایت به پیروزی بسیار بزرگ در این جنگ با شجاعت و شهامت امیر مؤمنان نایل شدند.[۳]

پیامبر اکرم(ص) هر جا لازم بود و مسئله مهم پیش می‌آمد خطاب به مردم می‌فرمود: با شما مشورت می‌کنم ای مردم نظرتان را اعلام کنید.[۴] و با مردم در امور مختلف مشورت می‌کرد و برای رشد و تعالی شخصیت اصحاب خود برای رأی و نظر آنها احترام قائل می‌شد.

منابع

  1. ابن هشام، سیره النبویه، بیروت دارالکتب العربی، چاپ ششم، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۵۸، طبری، تاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج ۲، ص۲۰.
  2. ابن هشام، سیره النبویه، ج۳، ص۲۶.
  3. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۹۱ و ابن هشام، سیره النبویه، ج۳، ص۱۷۵.
  4. ابن هشام، سیره النبویه، ج۲، ص۲۵۸.