تسبیح
تسبیح خداوند و حقیقت آن چیست؟
تسبیح خداوند به معنای دور بودن او از هرگونه عیب و نقص است. خداوند در آیات متعددی، بندگانش را به تسبیح خود فرا میخواند. مفسران، مصادیق مختلفی برای تسبیح خداوند، ذکر کردهاند: ذکرهای خاص و نامهای خداوند، نماز، حمد و ستایش خداوند به صورت زبانی و قلبی و همچنین باور و ایمان قلبی به تنزیه خداوند.
براساس آیات قرآن، همه موجودات عالم مشغول تسبیح خداوند هستند. مفسران در معنای تسبیح همه موجودات عالم، اختلاف دارند؛ برخی عالمان مسلمان، از جمله ملاصدرا فیلسوف بزرگ اسلامی، معتقدند همه اشیاء و موجودات عالم، به اندازه رتبه خودشان، سهمی از شعور و علم داشته و به ذکر و تسبیح مشغول هستند. در مقابل عدهای این تسبیح را تکوینی دانسته و برای همه موجودات، شعور قائل نیستند.
معنا و مفهوم تسبیح
تسبيح، پاک دانستن خداوند، از همه كاستىها و ناشايستگىها است.[۱] برخی استفادههای قرآنی، نشان از معنای سلبی تسبیح دارد؛ تسبیح از شرک، تسبیح از اینکه فرزندی بگیرد و تسبیح از اینکه به وعدهاش عمل نکند.[۲] در قرآن، تسبیح خداوند، عبادت شمرده شده[۳] و همراه با ذکر[۴] و حمد[۵] آمده است.
در تفاوت حمد و ستایش با تسبیح گفتهاند که حمد و ثنا، ستايش خدا در برابر صفات كمالى و ثبوتى او است، اما تسبيح، پيراسته ساختن او از معايب بوده و توصيف خدا با هر صفات سلبى، تسبيح و تنزيه وى است.[۶]مفسران، مصادیق و معانی زیادی برای تسبیح ذکر کردهاند: نمازهای پنچگانه، مطلق نماز، و مطلق حمد كه با يادآورى و حمد قلبى باشد و يا گفتن ذکر سبحان الله و الحمدللَّه و ... . برخی نیز تسبیح را تنها در اذکار خاص معنا کردهاند.[۷]
مفسران تسبيحگوى حقيقى را كسى میدانند كه باور كرده خداوند در ذات، صفات و افعال، هيچ گونه كاستى ندارد و عظمت اين معنا را درک نموده است. بنابر اين، كسى كه حتى در دل، بر مقدّرات الهى، اعتراض دارد، نمىتواند در گفتن ذكر تسبيح، صادق باشد.[۸]
معنای تنزیه
تسبیح خداوند به معنای تنزیه اوست. تنزیه خداوند در قرآن به معانی مختلف آمده است[۹]: خداوند منزه است از آنچه وصف کنند.[۱۰] منزه است از آنچه شریکش قرار دهند.[۱۱]منزه است از آنچه غیرموحدان میگویند.[۱۲] منزه از هر ولی و سرپرست.[۱۳] و منزه از داشتن فرزند و هر عیب و نقصی.[۱۴]
امر به تسبیح خداوند در قرآن
هفت سوره از قرآن، با تسبیح خداوند شروع شده و به مسبحات مشهور هستند. در قرآن به مومنان[۱۵] و در موارد متعددی به پیامبر(ص)[۱۶] سفارش به تسبیح خداوند شده است.
در آیات قرآن، زمانهای مختلفی برای انجام تسبیح توصیه شده است:
- ﴿وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا؛ و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد.﴾(احزاب:۴۲)
- ﴿وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ؛ در ستايش پروردگارت پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب آن تسبيح گوى.﴾(ق:۳۹)
- زمانی که به زکریا نوید تولد یحیی داده شد، امر به تسبیح خداوند کرد.[۱۷]
فضیلت تسبیح
در قرآن پس از اینکه به پیامبر گفته میشود خدا را تسبیح گوید نتیجه آن را میگوید که ﴿لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ؛ باشد كه خشنود گردى.﴾(طه:۱۳۰) مفسران گفتهاند هركس خدا را در دنيا خشنود كند، خدا او را در آخرت خشنود میكند.[۱۸] و فضیلت این تسبیح را خشنودی از سوی خداوند به بنده میدانند.[۱۹]
امام صادق(ع) میفرماید عظمت ثواب دعا و تسبيحى را كه بنده ميان خود و خودش انجام مىدهد، جز خدا كسى نمىداند.[۲۰]
تسبیح همه موجودات عالم
براساس آیات قرآن، تمامی موجودات عالم،[۲۱] زمین و آسمانهای هفتگانه،[۲۲] کسانی که نزد خداوند هستند،[۲۳] و هر شخصی که در آسمان و زمین وجود دارد،[۲۴] مشغول تسبیح خداوند هستند. در قرآن از تسبیح فرشتگان،[۲۵] کوهها و پرندگان،[۲۶] و رعد[۲۷] نیز سخن گفته شده است.
معنای تسبیح موجودات عالم
مفسران در معنای تسبیح همه موجودات عالم، اختلاف دارند. برخی میگویند همه اشیا و موجودات عالم، ذیشعور هستند و به راستی ذکر و تسبیح میگویند. ملاصدرا فیلسوف بزرگ اسلامی قائل به چنین نظری است و میگوید همه موجودات به اندازه رتبه خودشان، سهمی از شعور و علم را دارند.[۲۸]
در مقابل عدهای این تسبیح را تکوینی میدانند و برای همه موجودات شعور قائل نیستند.[۲۹] اینان معتقدند تسبیح همان خضوع تكوينى هر موجودى در برابر اراده الهى است و سراسر هستى در برابر اراده و مشيت خداوند، خاضع بوده و در پذيرش وجود و پيروى از قوانينى كه خداوند براى آنها تعيين نموده، تسليم مىباشند. تسبیح در اینجا، فعلی تکوینی، فطری و واکنش هستی در مقابل جلال الهی است.[۳۰]
شیخ طوسی عقیده دارد تسبیح موجودات عاقل به زبان قال و لفظی است و در مورد حیوانات و جمادات که قوه ناطقه ندارند وجود آنها دلالت بر وحدانیت خداوند دارد. فخر رازی اعتقاد دارد تسبیح انسان به دو شیوه قولی و دلالی است و تسبیح بهایم به طریق دلالی.[۳۱] غزالی تسبیح موجودات غیرزنده و غیرعاقل (اعم از حیوان و نبات و جماد) را به معنای دلالت داشتن وجود او بر وجود خداوند یکتا میداند. اکثر مشایخ و نویسندگان صوفی همانند عامه اهل سنت و حدیث معتقد هستند که همه ذرات عالم، خداوند را واقعا تسبیح میکنند، منتهی به گونهای که همه کس نمیتوانند آن را بشنوند. به طور مثال در شرح شطحیات روزبهان بقلی آمده است که ابوالحسن نوری در مورد عوعوی سگی گفت: «ذکر حق است.» و خود روزبهان بقلی معتقد است این تسبیح را فقط خواص میتوانند درک کنند.[۳۲]
تسبیح در ادب فارسی
کلمه تسبیح در ادبیات و ادبیات عرفانی هم به معنای سبحه که به معنای ذکر گرفتن میباشد و هم به معنای به پاکی یاد کردن خدا که حاکی از شعور و نیایش همه موجودات است آمده است. بسیاری از شاعران تسبیح موجودات عالم را نه تکوینی که ظاهر میدانند. مولوی میگوید: «از میان مشت هر پاره سنگ/ در شهادت گفتن آمد بی درنگ.» سعدی در فضیلت تسبیح می گوید:«گفتم این شرط آدمیت نیست/ مرغ تسبیح گوی من خاموش.» اکثر شاعران عرفانی معتقد هستند تسبیح موجودات به زبان قال و قابل رویت است اما این شهود با علم حضور و چشم دل حاصل میشود.[۳۳]
مولانا معتقد است برای این که بتوان تسبیح موجودات را درک کرد باید به عالم جان رفت.[۳۴]
مولوی در این باب میگوید: «جمله ذرات عالم در نهان/ با تو میگویند روزان و شبان./ ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم/ با شما نامحرمان ما خاموشیم.»
و سعدی میفرماید:
هر گل و برگی که هست، یاد خدا میکند | بلبل و قمری چه خواند، یاد خداوندگار [۳۵] |
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند | نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار[۳۶] |
یکی از شاعرانی که تسبیح در آثار او زیاد دیده میشود عطار است. بیشتر مناجاتهای آثار او با تسبیح خداوند آغاز میشود که همراه با ذکر صفات خداوند است. عطار درباره تسبیح موجودات عالم ابیاتی زیادی دارد و اعتقاد دارد همه عالم به زبان تسبیحگوی خداوند هستند: «ثنا و حمد تو گویند مرغان/ به هرگونه میان باغ و بستان.»[۳۷] برخی عرفا از جمله روزبهان بقلی اعتقاد دارند همه موجودات واقعا و به زبان قال تسبیح خداوند میگویند اما همه کس نمیتواند آن را بشنود. و دیگرانی مانند ابوالقاسم قشیری و غزالی و شیخ محمود شبستری اذعان دارند موجودات غیر زنده از حیث دلالت خداوند را تسبیح میگویند.[۳۸]
منابع
- ↑ نهج الذكر، محمدی ریشهری، محمد، ج۱، ص۴۳۹
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۱۵
- ↑ آیه ۲۰۶ سوره اعراف
- ↑ آیه ۴۲ سوره احزاب
- ↑ آیه ۱۳۰ سوره طه و ۳۹ سوره ق و آیه ۴۸ سوره طور
- ↑ منشور جاويد، سبحانى، شیخ جعفر، ج۱، ص۹۷
- ↑ تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۳، ص: ۳۳۸
- ↑ نهج الذكر، محمدی ریشهری، محمد، ج۱، ص۴۳۷
- ↑ آرام محمدرضا، شعور و تسبيح کيهاني در نگاه قرآني و ادبی، بهارستان سخن (ادبيات فارسي)، بهار و تابستان ۱۳۹۰، دوره ۷، شماره ۱۷، از صفحه ۱۹۷ تا صفحه ۲۱۸.
- ↑ سوره مؤمنون آیه ۹۱، سوره انبیاء آیه ۱۲، سوره صافات آیه ۱۵۹ و ۱۸۰. سوره زخرف آیه ۸۲، سوره انعام آیه ۱۰۰.
- ↑ سوره طور آیه ۴۳، سوره قصص آیه ۶۸، سوره توبه آیه ۳۱، سوره یونس آیه ۱۸، سوره نحل آیه ۱، سوره روم آیه ۴۰، سوره زمر آیه ۶۷، سوره حشر آیه ۲۳.
- ↑ سوره اسراء آیه ۴۳، سوره مائده آیه ۱۱۶.
- ↑ سوره فرقان آیه ۱۸، سوره سبأ آیه ۴۱،
- ↑ سوره بقره آیه ۱۱۶، سوره یونس آیه ۶۸، سوره انبیاء آیه ۲۶، سوره نساء آیه ۱۷۱، سوره مریم آیه ۳۵، سوره زمر آیه ۴، سوره نحل آیه ۵۷.
- ↑ سوره احزاب، آیه۴۲.
- ↑ آیه ۱۳۰ سوره طه و آیه ۳۹ و ۴۰ سوره ق، آیه ۴۸ و ۴۹ سوره طور. آیه ۲۶ سوره انسان، آیه ۹۶ سوره واقعه، آیه ۱ سوره اعلی، آیه ۹۸ سوره حجر
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۴۱.
- ↑ ترجمه تفسير كاشف، مغنیه، ج۱۵، ص: ۴۱۵
- ↑ روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج۱۳، ص: ۱۹۸
- ↑ نهج الذكر، محمدی ریشهری، محمد، ج۱، ص۴۶۵
- ↑ آیه ۴۴ سوره اسراء
- ↑ سوره اسراء، آیه۴۴.
- ↑ آیه ۲۰۶ سوره اعراف
- ↑ آیه ۴۱ سوره نور
- ↑ سوره فصلت آیه ۳۸، سوره بقره آیه ۳۰.
- ↑ آیه ۷۹ سوره انبیاء
- ↑ آیه ۱۳ سوره رعد
- ↑ منشور جاويد، سبحانى، شیخ جعفر، ج۱، ص۱۰۴
- ↑ معارف قرآن، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۱، ص۲۶۲
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۱۵
- ↑ مجتبی صفرعلیزاده، ذکر خاموشان، ادیان و عرفان سال ششم بهار ۱۳۸۹، شماره ۲۳.
- ↑ پور جوادی، نصرالله، زبان حال در عرفان و ادب پارسی، تهران، نشر نو، ۱۳۹۲، ص۱۲۲و ۱۲۳.
- ↑ آرام محمدرضا، شعور و تسبيح کيهاني در نگاه قرآني و ادبی، بهارستان سخن (ادبيات فارسي)، بهار و تابستان ۱۳۹۰، دوره ۷، شماره ۱۷، از صفحه ۱۹۷ تا صفحه ۲۱۸.
- ↑ پور جوادی، نصرالله، زبان حال در عرفان و ادب پارسی، تهران، نشر نو، ۱۳۹۲، ص۲۸۷.
- ↑ سعدی، دیوان اشعار، ملحقات و مفردات
- ↑ قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار.
- ↑ طغيانی اسحاق، خيبری سكينه، جلوه تسبیح در اشعار عطار، همایش گردهمايی انجمن ترويج زبان و ادب فارسی ايران،
- ↑ مجتبی صفرعلیزاده، ذکر خاموشان، ادیان و عرفان سال ششم بهار ۱۳۸۹، شماره ۲۳.