عدم حضور ابوبکر و عمر در غسل و کفن پیامبر(ص)
این مقاله هماکنون به دست Golpoor در حال ویرایش است. |
آیا از مدارک اهل سنت میتوان اثبات کرد که ابوبکر و عمر در غسل و دفن پیامبر شرکت نداشتهاند؟
با توجه به منابع اهل سنت ابوبکر و عمر هنگام غسل دادن پیامبر حضور نداشتهاند بلکه در سقیفه بنی ساعده مشغول تعیین خلیفه بودند. اما هنگام دفن به نظر میرسد حضور داشتهاند. و یا حداقل نمیتوان اثبات کرد که حضور نداشتهاند چون دفن پیامبر یک روز پس از رحلت و پایان یافتن تعیین خلیفه صورت گرفته است. اما قبل از دفن و تکفین پیامبر با توجه به این که پیامبر جانشین خود را انتخاب کرده بود اجتماع آنها در سقیفه بدعت بود و مورد اذیت روح پیامبر و بی احترامی به آن حضرت.
عدم حضور در غسل و کفن
وجود مقدس نبی گرامی اسلام پس از سال ها مجاهده و تبلیغ دین اسلام سرانجام در سن ۶۳ سالگی در سال یازدهم هجری وفات یافت.}}[۱] با توجه به منابع تاریخی و مدارک اهل سنت ابوبکر و عمر هنگام غسل دادن پیامبر به سقیفه رفته بودند و علی(ع) و چند نفر دیگر آن حضرت را غسل دادند. اما به نظر میرسد این دو نفر و بقیه مسلمانان در هنگام دفن پیامبر حاضر بودهاند.
ابن خلدون از مورخان سنی مذهب مینویسد: «پس از رحلت پیامبر عمر میگفت: مردانی از منافقین میپندارند که رسول خدا(ص) نمرده است. ابوبکر آمد و این آیه را خواند: «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ...[۲] محمد جز فرستادهای که پیش از او نیز فرستادگانی آمدهاند نیست آیا اگر بمیرد یا کشته شود شما به دین پیشینیان خویش بازمیگردید.» عمر میگوید: وقتی ابوبکر این آیه را خواند دانستم که پیامبر مرده است».[۳] ابن خلدون در ادامه مینویسد: «در این حال مردی دوان دوان بیامد و خبر داد که انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمدهاند. پس ابوبکر و عمر و جماعتی از مهاجرین بدان جا رفتند و علی و عباس و پسران او فضل و قثم و اسامه بن زید به تکفین رسول خدا(ص) پرداختند. سپس او را در دو قطعه پارچه صحاری و یک قطعه برد نرم پیچیدند».[۴] طبری نیز مینویسد: «عمر میگفت پیامبر نمرده است و کسانی را که این سخن گفته بودند به کشتن تهدید میکرد... ابوبکر گفت: هر که خدا را میپرستید خدا زنده است و هر که محمد را میپرستید محمد مرده است.در آن هنگام انصار در سقیفه بنی ساعده گِرد هم آمده بودند. ابوبکر خبر یافت و با عمر و ابو عبیده جراح به سوی آنها رفت»[۵] این نقل نیز نشان دهنده این است که ابوبکر و عمر هنگام غسل دادن پیامبر و تکفین حضرت حضور نداشتهاند. طبری خود به این مطلب اشاره کرده است. وی به نقل از ابن عباس مینویسد: «علی بن ابیطالب، عباس بن عبد المطلب و فضل و قثم بن عباس و اسامه بن زید و شقران عهده دار غسل پیامبر بودند.»[۶] ابن سعد در طبقات الکبری به اسناد مختلف روایت کرده است که پیامبر اکرم(ص) را علی(ع) با کمک عباس و فضل و قثم و اسامه غسل دادند.[۷]
حضور در دفن پیامبر(ص)
منابع اهل سنت حضرت علی ـ(ع) ـ و عباس و... را عهده دار گذاردن پیامبر در قبر نیز ذکر کردهاند. ابن سعد مینویسد: «پیامبر را علی و عباس و فضل و... غسل دادند و در مرقد آن حضرت نیز همانها برای دفن آمدند.»[۸] درجای دیگر مینویسد: «علی، عباس، فضل، قثم و شقران به آرامگاه داخل شدند برای دفن پیامبر.»[۹] از این عبارات نیز ثابت میشود که علی ـ(ع) ـ و عباس و افراد دیگری که نام آنها ذکر شد، کسانی بودند که پیامبر(ص) را وارد قبر کردند، اما این مطلب دلیل بر این نیست که ابوبکر و عمر حضور نداشتهاند. ابن سعد روایتی را ذکر کرده است که دلالت بر این دارد که هنگام دفن پیامبر ابوبکر حضور داشته است. وی مینویسد: «مردم در این که پیامبر را در مسجدش دفن کنند یا در خانه اش اختلاف کردند ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدم که میگفت: هر پیامبری را در همان جا که جان داده دفن میکنند.»[۱۰] همین مطلب را ابن خلدون[۱۱] و دیگران نیز ذکر کردهاند این نشان دهنده این است که ابوبکر آن جا حاضر بوده که چنین سخنی را گفته است. علاوه بر این به این نکته نیز باید توجه داشت که دفن پیامبر بلا فاصله پس از غسل ایشان نبوده بلکه بدن مطهر رسول خدا(ص) یک روز بر بستری نهاده بودند و مردم گروه گروه بر حضرت نماز میخواندند و میرفتند.[۱۲]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ الطبقات الکبری، ابن سعد
۲ـ تاریخ طبری، محمد بن جریر الطبری ج۴.
منابع
- ↑ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴، ج۲، ص۲۵۷.
- ↑ آل عمران / ۱۴۴.
- ↑ ابن خلدون، العبر، ترجمه، آیتی، عبد المحمد، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، چاپ اول، ج۱، ص۴۷۰.
- ↑ همان.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ترجمه پاینده، ابو القاسم، تهران، اساطیر ۱۳۷۵ چاپ ۵، ج۴، ص۱۳۲۸ ـ ۱۳۲۷.
- ↑ همان، ص۱۳۳۸.
- ↑ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۴۷، ج۲، ص۲۷۰ ـ ۲۴۸.
- ↑ همان، ص۲۶۳.
- ↑ همان، ص۲۷۳ ـ ۲۷۲.
- ↑ همان، ص۲۷۴.
- ↑ ابن خلدون، پیشین، ج۱، ص۴۷۰.
- ↑ ابن سعد، پیشین، ص۲۷۰.