دیدگاه شیعه در مورد فتوحات زمان خلفا
آیا شیعه با فتوحاتی که در آغاز تاریخ اسلام و در زمان خلفاء انجام شده موافق است یا خیر؟
به نظر میرسد با توجه به دادههای تاریخی، امام علی(ع) موافق فتوحات نظامی خلفاء برای گسترش اسلام بوده و از آنجا که شیعه نیز پیرو امیرالمؤمنین میباشد، موضعی غیر از موضع حضرت(ع) نخواهد داشت.
حضرت علی(ع) برای حفظ و گسترش اسلام و جلوگیری از تفرقه در بین مسلمانان، در هر جا که لازم بود، با خلفا همکاری نمود؛ چنانکه در نهج البلاغه و در برخی منابع تاریخی آمده است که خلفا با امام در مورد فتوحات مشورت کرده و امام نیز به آنها توصیههایی مینمود. از جمله میتوان به مشورت خلیفه دوم با ایشان درباره حضورش در جنگ با ایران و توصیه امام به او در عدم شرکت شخص خلیفه در جنگ[۱] اشاره کرد؛ چنانکه در برخی از منابع تاریخی مطالبی گزارش شده که نشان از تشویق امیرالمؤمنین نسبت به فتوحات دانسته شده است؛ به عنوان نمونه ابن اعثم مینویسد: خلیفه دوم نامهای به فرمانده سپاه اسلام نوشت که او را از فتح خراسان باز دارد. در این مجلس امیرالمؤمنین(ع) حضور داشت. امام خلیفه را از این کار منع کرد و او را درباره فتح خراسان ترغیب و تشویق نمود و فضائلی درباره مناطق مختلف خراسان برای او بیان کرد. خلیفه پس از شنیدن پیشنهاد امام، خوشحال شد و نامهاش را عوض نمود و فرمانده سپاه را ترغیب به فتح نمود.
در برخی از گزارشهای تاریخی مورخان مانند طبری، ابن عساکر و ابن خلدون و ... به حضور و فرماندهی اشخاصی چون عمار یاسر و سلمان فارسی[۲] در برخی از فتوحات اشاره شده است که بطور حتم بدون مشورت امامشان نبوده است؛ چنانکه در پارهای از منابع به حضور امام حسن و امام حسین(ع) در بین سپاه اسلام نیز اشاره شده است. حضور و شرکت فرزندان و اصحاب خاص امام علی(ع) در فتوحات، دلیلی بر موافقت آن حضرت و در نتیجه موافقت شیعه دانسته شده است..[۳]
مطالعه بیشتر
۱. فتوحات خلفا، سید محمد یثربی
۲. الفتوح، ابن اعثم کوفی.
منابع
- ↑ نهج البلاغه، خطبهی ۱۴۶؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، تهران، دریا، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۴۵.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، تهران، انقلاب اسلامی،، ص۸ـ۲۶۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ج۴۰، ص۳۰ـ۲۱۸؛ عماد زاده، چهارده معصوم، تهران، نشر طلوع، ج۱، ص۶۳۳؛ به نقل از تاریخ ابن عساکر، ج۴؛ تاریخ طبری، ج۶، حوادث سال ۴۹ هجری، ؛ ابن خلدون، العِبَر، ج۲، ص۱۴۹ و ۱۲۸ و ج۱، ص۳۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۷.